میقات حج-جلد 61

مشخصات کتاب

سرشناسه : سلیمانی، نادر، - ۱۳۳۹
عنوان و نام پدیدآور : میقات حج/ نویسنده نادر سلیمانی بزچلوئی
مشخصات نشر : تهران: نادر سلیمانی بزچلوئی، ۱۳۸۰.
مشخصات ظاهری : ص ۱۸۴
شابک : 964-330-627-5۴۵۰۰ریال
یادداشت : عنوان دیگر: میقات حج (خاطرات حج).
یادداشت : عنوان روی جلد: خاطرات حج.
عنوان روی جلد : خاطرات حج.
عنوان دیگر : میقات حج (خاطرات حج).
عنوان دیگر : خاطرات حج
موضوع : حج -- خاطرات
موضوع : سلیمانی، نادر، ۱۳۳۹ - -- خاطرات
رده بندی کنگره : BP۱۸۸/۸/س۸۵م۹ ۱۳۸۰
رده بندی دیویی : ۲۹۷/۳۵۷
شماره کتابشناسی ملی : م‌۸۰-۲۵۲۴
ص: 1

اشاره

نقد و بررسی پاره ای از مسائل مناسک (3)

ص: 6
رضا مختاری
نقد و بررسی پاره ای از مسائل مناسک (3)
یةطیّب الله ثراه و جعل الجنّة منقلبه و مثواهإِنَّ الْحَمْدَ وَ النِّعْمَةَإِنَّ الْحَمْدَ وَ النَّعْمَةَ نِعمتنَ عمتنِعمتإِنَّ الْحَمْدَ وَ النِّعْمَةَ لَکَ وَ الْمُلْکَ نَعْمَت کَمْ تَرَکُوا مِنْ جَنَّات وَعُیُون* وَزُرُوع وَمَقَام کَرِیم* وَنَعْمَة کَانُوا فِیهَا فَاکِهِینَ وَذَرْنِی وَالْمُکَذِّبِینَ أُولِی النَّعْمَةِ وَمَهِّلْهُمْ قَلِیلا نَعْمَت نِعْمَت نِعمة و نَعمة نِعمت نِعمة نَعمة نِعْمَةَ اللهِأَنْعَمْتَبِنِعْمَة مِنْ اللهِأَنْعَمْتُوَمَا بِکُمْ مِنْ نِعْمَة فَمِن اللهِأَنْعَمَ اللهُنِعْمَةُ رَبِّی نِعْمَتَ کَنِعْمَةَ رَبِّکُمْ نِعْمَتِ ینِعْمَةً مِنَّا نِعْمَتَ هُنِعْمَةً مِنْه نِعَمَهُ مُکَذِّبِین أُولِی النَّعْمَةِ نَعمة کشا فالنَّعمة، بالفتح: التنعم؛ و بالکسر: الإنعامو هم صنادید قریش و کانوا أهل تنعّم و ترفّهالمعجم الوسیط آمده است: «النعمة: الرفاهة و طیب العیش ... النِعمة: ما أنعم به من رزق و مال و غیرهالنَعمة بالفتح، و هی المسرّة و الفرح و الترفها لمعجم الذهبی نِعمة نَعمة فرهنگ نامه قرآنی فرهنگ معاصر عربی- فارسی نَعمة نِعمة نَعمت نِعمت دکتر امامی: دکتر فولادوند، ویرایش دوم: دکتر مجتبوی، ویرایش دوم: خرمشاهی، ویرایش دوم: انصاری: ابوالقاسم پاینده: یاسری: مصباح زاده: آیة الله مکارم: بهبودی: پورجوادی: معزّی: خرّم دل: ترجمه مرکز فرهنگ و معارف قرآن، که جدیدترین ترجمه است: ولی ترجمه ابوالفتوح رازی بی‌ایراد و یا کم‌ایراد است:
نتیجه و خلاصه سخن این‌که: نَعمةإِنَّ الْحَمْدَأَنَّ الْحَمْدَ آیه 1 إِنَّ الْحَمْدَ ... أَنَّ الْحَمْدَ ... وَ الْمُلْکَ لَکَوَ الْمُلْکُ لَکَ، إنّأ نّلبیک لبّیک لبیک لبیک لبیک آیة مناسک شیخ انصاری] لبیک آیه مناسک لبیکلَا شَرِیکَ لَکَ آیه لَا شَرِیکَ لَکَلبّیک عروهو الأولی التکرار بالاتیان بکلّ من الصور المذکورة، بل یستحبّ أن یقول کما فی صحیحة معاویة بن عمار: ... إِنَّ الْحَمْدَ وَ النِعْمَةَ لَکَ وَ الْمُلْکُ لَکَ، لَبَّیْکَ ذَا الْمَعارِجِ لَبَّیْک، لَبَّیْکَ داعِیاً إِلی دارِ السَّلامِ لَبَّیْک ... و أحوط منه الجمع بین العقد بالصورة المزبورة و بین العقد بقول «لَبَّیْکَ ... لا شَرِیکَ لَکَ لَبَّیْک» و أحوط منه ... یةوالتلبیة أن تقول: لَبَّیْکَ، اللّهمَّ لَبَّیْکَ ... لا شَرِیکَ لَکَ لَبَّیْک، لَبَّیْکَ ذَا الْمَعارِجِ لَبَّیْک ... لبّیک ... لا شَرِیکَ لَکَلبیکلبیکمناسک 1 آیه 1 آیه/ مناسک// مناسک/ علل الشرائعلة (ع) إنّما سمّیت مکةُ بکةّ، لأنّه یبکّ فیها الرجال و النساء، و المرأة تصلّی بین یدیک و عن یمینک و عن یسارک و معک، و لا بأس بذلک، إنّما یکره فی سائر البلدانآیةمناسک سؤال: جواب: آیةباب کراهة صلاة الرجل و المرأة تصلّی قدّامه، أو إلی جانبیه، و کذا المرأة إلّا بمکّة معاویة معاویة أقوم أُصلّی بمکّة، و المرأة بین یدیَّ جالسة أو مارّة؟ لا بأس، إنّما سمّیت بکة لأنّها تبکّ فیها الرجال و النساء: معاویةالعروة الوثقیذکر جماعة أنّ الأفضل لمن حجّ علی طریق المدینة تأخیر التلبیة إلی البیداء ... و البیداء أرض مخصوصة بین مکة و المدینة علی میل من ذی الحُلَیفة نحو مکة ... مناسکآیه/ مناسکمناسک حج/ فالأفضل له إذا کان حاجّاً علی طریق المدینة أن یجهر بها إذا أتی البیداء- و هی الأرض التی یخسف بها جیش السفیانی، التی تکره فیها الصلاة عند المیل- فلو أُرید بذلک التلبیة التی ینعقد بها الإحرام لما جاز ذلک؛ لأنّ البیداء بینها و بین ذی‌الحلیفة میقات أهل المدینة ثلاث فراسخ و هو میل، فکیف یجوز له أن یجاوز المیقات من غیر إحرام، فیبطل بذلک حجّه/ الإجهار بالتلبیة مستحب من البیداء ... بینها و بین ذی‌الحلیفة میل ... المراد استحباب الإجهار بالتلبیة عند البیداءو بینها و بین ذی الحلیفة میل/ ... إذ الفرض أنّ بین البیداء و ذی الحلیفة الذی هو المیقات میلا .../ والبیداء أرض مخصوصة بین مکة والمدینة علی میل من ذی الحُلیفة نحو مکةآیه/ عروه البیداء أرض مخصوصة بین مکة و المدینة، علی میل من ذی‌الحلیفة نحو مکة کما عن السرائر والتحریر و التذکرة والمنتهی و غیرها، و یشهد به صحیحة معاویة بن ... المتقدّمذی الحلیفه مسجد الشجرة/ الحاج علی طریق المدینة إنّما یرفع صوته بالتلبیة إذا کان راکباً إذا علت راحلته البیداء، و هی ... علی میل من مسجدالشجرة؛ اقتداءً بالنبی (ص)، فإنّه هکذا فعل/ الحاج علی طریق المدینة إن کان راکباً فلا یرفع صوته بها حتّی تصل راحلته البیداء. و هی ... علی میل من مسجد الشجرة عن یسار الطریق؛ اقتداءً

ص: 7
بالنبی (ص) سمهودی أول البیداء عند آخر ذی‌الحلیفة و کان هناک علمان للتمییز بینهما ... والبیداء فوق عَلَمی ذی‌الحلیفة إذا صَعدتَ من الوادی (ص) حجّة: إِنَّ رَسُولَ اللهِ (ص) لَمْ یَکُنْ یُلَبِّی حَتَّی یَأْتِی الْبَیْدَاءَإِنَّ رَسُولَ اللهِ (ص) لَمَّا انْتَهَی إِلَی الْبَیْدَاءِ حَیْثُ الْمِیلِ قَرُبَتْ لَهُ نَاقَةٌ فَرَکِبَهَا فَلَمَّا انْبَعَثَتْ بِهِ لَبَّی بِالْارْبَعِ، فَقَالَ: لَبَّیْکَ ... سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللهِ (ع) عَنِ التَّهَیُّؤِ لِلْاحْرَامِ، فَقَالَ: فِی مَسْجِدِ الشَّجَرَةِ، فَقَدْ صَلَّی فِیهِ رَسُولُ اللهِ (ص) وَ قَدْ تَرَی أُنَاساً یُحْرِمُونَ فَلَا تَفْعَلْ حَتَّی تَنْتَهِیَ إِلَی الْبَیْدَاءِ حَیْثُ الْمِیلُ فَتُحْرِمُونَ کَمَا أَنْتُمْ فِی مَحَامِلِکُمْ تَقُولُ: لَبَّیْکَ اللَّهُمَّ لَبَّیْکَ ...... سَأَلْتُهُ عَنِ الْاحْرَامِ عِنْدَ الشَّجَرَةِ هَلْ یَحِلُّ لِمَنْ أَحْرَمَ عِنْدَهَا أَنْ لَا یُلَبِّیَ حَتَّی یَعْلُوَ الْبَیْدَاءَ (قَالَ: لَا یُلَبِّی حَتَّی یَأْتِیَ الْبَیْدَاءَ) عِنْدَ أَوَّلِ مِیل، فَأَمَّا عِنْدَ الشَّجَرَةِ فَلَا یَجُوزُ التَّلْبِیَةُإِذَا صَلَّیْتَ فِی مَسْجِدِ الشَّجَرَةِ، فَقُلْ ... ثُمَّ قُمْ فَامْشِ حَتَّی تَبْلُغَ الْمِیلَ وَ تَسْتَوِیَ بِکَ الْبَیْدَاءُ فَإِذَا اسْتَوَتْ بِکَ فَلَبِّهْحَیْثُ الْمِیلعِنْدَ أَوَّلِ مِیلصَلِّ الْمَکْتُوبَةَ ثُمَّ أَحْرِمْ بِالْحَجِّ أَوْ بِالْمُتْعَةِ، وَ اخْرُجْ بِغَیْرِ تَلْبِیَة حَتَّی تَصْعَدَ إِلَی أَوَّلِ الْبَیْدَاءِ، إِلَی أَوَّلِ مِیل عَنْ یَسَارِکَ، فَإِذَا اسْتَوَتْ بِکَ الْارْضُ ... فَلَبِّ ... وَ خَرَجَ رَسُولُ اللهِ (ص)] حَتَّی انْتَهَی إِلَی الْبَیْدَاءِ عِنْدَ الْمِیلِ الْاوَّلِ فَصُفَّ لَهُ سِمَاطَانِ فَلَبَّی بِالْحَجِّ مُفْرِداً/ وَ لَا یَجُوزُ لِاحَد أَنْ یَجُوزَ مِیلَ الْبَیْدَاءِ إِلَّا وَ قَدْ أَظْهَرَ التَّلْبِیَةَ وَ أَوَّلُ الْبَیْدَاءِ أَوَّلُ مِیل یَلْقَاکَ عَنْ یَسَارِ الطَّرِیقِوَ إِنْ ... أَحْرَمْتَ مِنْ مَسْجِدِ الشَّجَرَةِ فَلَبِّ سِرّاً ... حَتَّی تَأْتِیَ الْبَیْدَاءَ وَ تَبْلُغَ الْمِیلَ الَّذِی عَلَی یَسَارِ الطَّرِیقِ فَإِذَا بَلَغْتَهُ فَارْفَعْ صَوْتَکَ بِالتَّلْبِیَةِ وَ لَا تَجُزِ الْمِیلَ إِلَّا مُلَبِّیاً ... الحج والعمرةحجةإِنَّ رَسُولَ اللهِ (ص) لَمَّا انْتَهَی إِلَی الْبَیْدَاءِ حَیْثُ الْمِیلِ قربَتْ لَهُ نَاقَةٌ فَرَکِبَهَا فَلَمَّا انْبَعَثَتْ بِهِ لَبَّی بِالْارْبَعِ .. 97 حجّة مناسک حج آیة مناسک مناسک حج منتهی المطلب مناسک مناسک یا دآوری: مناسک
ص: 9

طواف معذورین‌

عباس ظهیری
طواف در طبقه فوقانی مسجد الحرام، از مسائل مستحدثه و نوظهوری است که پیشینه ای در کتب روایی و فقهی ندارد؛ و این در اعصار گذشته تا به عصر تشریع بسیار طبیعی می نمود چرا که طواف‌گزاران چندان نبودند تا به ازدحام بینجامد و جماعت معذور از حضور در

ص: 10
مطاف منع شوند و ضرورت ایجاب کند که از طبقه فوقانی مسجدالحرام طواف کنند و از این رو، ناگزیر به پرسش و کند و کاو از محضر اهل‌بیت عصمت و طهارت- علیهم آلاف التحیة و السلام- شوند و بدین‌سان حدیث و خبری در این باب، به مجامع روایی راه یابد و از ارباب حدیث به یادگار بماند و یا در کتب ارباب فتوا و نازک اندیشان عرصه استنباط، مطمح نظر قرار گیرد.
لیکن در روزگار ما، انبوه طواف‌گزاران وضعیتی را موجب شده و ازدحامی را پدیدآورده است که مأموران و سامان دهندگان حرم، از حضور معذورین در مطاف- به ویژه آنان که از ابزار جدید در نقل و انتقال، چون ویلچر استفاده می کنند- ممانعت به عمل می‌آورند و این گروه از زائران (معذورین) به منظور طواف مباشری، ناگزیر از طواف در طبقه فوقانی می‌شوند.
اکنون نوشتاری که در پیش رو دارید، پژوهش و کند وکاوی است در حکم فقهی «طواف در طبقه فوقانی مسجد الحرام، بر اساس ادلّه و قواعد مألوف استنباط».
با یاد آوری این نکته که: به چنین مسأله‌ای، در کتب فقهی اصحاب، جز در تذکره علامه 1 که به دو سطر بسنده کرده و فقیه جواهری 1 که به نقل همان اکتفا نموده، پرداخته نشده است. عبارت تذکره و جواهر را در بخش بررسی مبانی فتاوا مطرح خواهیم کرد.
اکنون مباحث این موضوع را در چند بخش پی می‌گیریم:
1. آیا وظیفه معذورین (با قطع نظر از وضعیت موجود، که مجاز به حضور در مطاف نیستند) انجام طواف مباشری است و لو با اطافه (طواف دادن) دیگری یا طواف نیابی نیز مجزی است؟ به سخن دیگر، آیا بر آن‌ها واجب است در صورت تمکّن، به‌گونه تعیینی، که خود مستقیماً طواف را- و لو با استفاده از ابزاری چون ویلچر- انجام دهند؟ یا این که به سبیل تخییر می‌تواند کسی را نایب خود قرار دهد تا به نیابت از او طواف بگزارد؟
2. اقوال فقها و مراجع عظام در مورد طواف از طبقه فوقانی مسجد الحرام.
3. بررسی ادلّه اقوال و نقد آن و تبیین مقتضای تحقیق و پژوهش.
بخش یکم «وجوب طواف مباشری بر معذورین»
از نصوص معتبر و فتاوای فقهای عظام؛ از قدما تا متأخرین و تا معاصرین، به‌خوبی می‌توان این مطلب را برگرفت که وظیفه اوّلی معذورین در صورت تمکن، طواف مباشری است ولو با استعانت از دیگران، و هرگز طواف نیابی برای آن‌ها مجزی نیست.
اقوال فقها:
عدم کفایت طواف نیابی و ضرورت و لزوم طواف مباشری است برای معذورینی که تمکن از طواف مباشری دارند، و لو با اطافه دیگری، و این مورد وفاق فقها است، به‌طوری که پس از تتبّع گسترده، مخالفی در مسأله یافت نشد.
اکنون به برخی از عبارات و متون قدما و غیر آن‌ها می‌پردازیم:
1. شیخ الطائفه، طوسی 1 در نهایه:
«و المریض الذی یستمسک الطهارة فإنّه یطاف به و لا یطاف عنه و إن کان مرضه ممّا لا یمکنه معه استمساک الطهارة ینتظر به، فإن صلح طاف هو بنفسه و إن لم یصلح طیف عنه و یصلّی هو الرکعتین و قد اجزأه». (1)
2. همو در مبسوط:
«و المریض علی ضربین؛ أحدهما یقدر علی امساک طهارته، و الآخر لایقدر علیه، فالأوّل یطاف به و لایطاف عنه و الثانی ینتظر به زوال المرض». (2)
دو عبارت یاد شده، با صراحت کامل، حاکی از این حقیقت است که از نگاه شیخ طوسی، با تمکّن معذور از طواف مباشری و لو با استعانت از دیگری، طوافِ نیابی کافی نیست و واجب است خودش طواف را انجام دهد.
3. ابن حمزه 1 در وسیله:
«و المریض ضربان؛ إمّا أمکنه امساک الطهارة، أو لم یمکنه؛ فالأوّل طاف به ولیّه و إن نوی لنفسه طوافاً و صحّ و الثانی انتظر ولیّه به، یوماً أو یومین، فإن برأ طاف و إن لم یبرأ أمر من یطوف عنه و صلّی هو بنفسه». (3)
4. ابن ادریس 1 در سرائر:


1- النهایة فی مجرد الفقه و الفتاوی، ص 239
2- المبسوط، ج 1، ص 358
3- جوامع الفقهیه، ص 69

ص: 11
«و المریض الذی یستمسک الطهارة فإنّه یطاف به و لایطاف عنه و إن کان مرضه ممّا لایمکنه معه استمساک الطهارة، ینتظر به، فإن صلح طاف هو بنفسه و إن لم یصلح طیف عنه و یصلّی هو الرکعتین و قد أجزأه».
(1)
5. محقق حلی 1 در شرایع:
«و کذا لو مرض فی اثناء طوافه و لو استمر مرضه بحیث لایمکن أن یطاف به، طیف عنه». (2)
فقیه جواهری نیز فتوای محقق 0 را مبرهن ساخته و بدینسان با او موافقت نموده و به وجود مخالفی در مسأله اشاره نکرده است.
حکم یاد شده، مورد توافق فقهای معاصر و مراجع تقلید نیز می‌باشد؛ همچنان‌که در مناسک امام راحل 1 (مسأله 537) آمده است:
«اگر شخص محرم به واسطه مرض، خودش قدرت نداشته باشد که طواف کند و تا وقت تنگ شود قدرت حاصل نکند، اگر ممکن است، خود او را به یک نحو ببرند و طواف دهند، اگر چه به دوش گرفتن یا بر تخت گذاشتن باشد و اگر ممکن نشود باید برای او نایب بگیرند.» (3)
هیچ یک از فقیهانیکه حاشیه در مناسک دارند، بر عبارت مذکور حاشیهای نیاورده و بدینسان با فتوای امام راحل موافقت کردهاند.
مستند فتوای مورد وفاق، که اشاره شد، روایات معتبری است که در این باره وارد شده؛ مانند روایت صفوان بن یحییکه گفت:
«سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ (ع) عَنِ الرَّجُلِ الْمَرِیضِ یَقْدَمُ مَکَّةَ فَلَا یَسْتَطِیعُ أَنْ یَطُوفَ بِالْبَیْتِ وَ لَا بَیْنَ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ، قَالَ: یُطَافُ بِهِ مَحْمُولًا یَخُطُّ الْارْضَ بِرِجْلَیْهِ حَتَّی تَمَسَّ الْارْضُ قَدَمَیْهِ فِی الطَّوَافِ، ثُمَّ یُوقَفُ بِهِ فِی أَصْلِ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ إِذَا کَانَ مُعْتَلًّا». (4)
و نیز موثقة اسحاق بن عمار، به نقل از ابوالحسن (ع) (در حدیثی) که گوید از حضرت پرسیدم:
«الْمَرِیضُ الْمَغْلُوبُ یُطَافُ عَنْهُ؟ قَالَ: لَا وَ لَکِنْ یُطَافُ بِهِ». (5)
در این دو روایتِ معتبر و اخبار معتبر دیگر، که در این باب وارد شده و در باب 47 از ابواب طواف وسائل الشیعه گرد آمده، با صراحت کامل از وظیفه مریضی پرسیده شده که به تنهایی قادر به طواف نیست و امام (ع) در پاسخ، طواف نیابی را نفی کرده و وظیفه‌ه او را متعین در این نموده که طواف مباشری انجام دهد، منتهی چون خودِ او، به حسب فرض، متمکن نیست، دیگری باید او را طواف دهد.
با در نظر داشتن آنچه آمد، به این نتیجه دست می‌یازیم که از منظر نصوص معتبر و فتاوای اصحاب؛ اعم از قدما و متأخرین و معاصرین، وظیفه اوّلی معذورانی که توان ندارند به تنهایی طواف مباشری انجام دهند، باید با استعانت از دیگران، طواف را بالمباشره به‌جا آورند و هرگز طواف نیابی برای آنها مجزی نیست. ولی نکته قابل توجه این است که بیشک فتوای اصحاب و نصوص معتبر مذکور، ناظر به صورتی است که اطافه و طواف دادن شخص معذور به وسیله دیگری، در مداری باشد که عنوان «طواف الکعبه» بر آن صدق کند. اما در صورتی که از این مدار خارج باشد؛ بهطوریکه با قطع و یقین عنوان مذکور صدق نکند یا مشکوک باشد، طوافی نیابی، به صورت فتوا یا احتیاط واجب، بایسته است. اینجا است که بحث از حکم طواف در طبقه فوقانی مسجد الحرام مجال بل ضرورت می یابد که تحقیق آن را به قرار ذیل پی میگیریم:
بخش دوم: «طواف از طبقه فوقانی، از منظر مراجع عظام»
با نظر داشتن این نکته که طواف از طبقه فوقانیِ مسجد الحرام در کتب قدما و بلکه متأخرین، مطرح نبوده، تنها مرحوم علامه حلی به اشارتی در مقام نقد فتوای شافعی بسنده کرده و صاحب جواهر 1 نیز به نقل فتوای شافعی و اشکال علامه/ بر او و تأکید اشکال او اکتفا نموده، آنجا که میگوید:
«و عن الشافعی لا بأس بالحائل بین الطائف و البیت کالسقایة و السواری و لا کونه فی آخر باب المسجد و تحت السقف و علی الأروقة و السطوح إذا کان البیت أرفع بناء علی ما هو الیوم فإن جعل سقف المسجد أعلی، لم یجز الطواف علی سطحه و مقتضاه کما عن التذکرة أنّه لو انهدمت الکعبة و العیاذ بالله، لم یصح الطواف حول عرصتها و هو بعید بل باطل کبطلان القول بجواز الطواف فی المسجد خارجاً عن القدر المزبور عندنا». (6)
تا جاییکه بررسی و تتبّیع شد، این تنها عبارت از متون مبسوط فقهی است که در حد اشاره، به مسأله طواف از طبقه فوقانی بسنده کرده است. از این رو، طبیعی است محور این بخش را، فتاوای فقها و مراجع عظام معاصر تشکیل میدهد که آن را به قرار ذیل پی میگیریم:
در این باره، از محضر مراجع عظام، استفتا شده که متن آن با پاسخهای معظم لهم چنین است:
«افراد ناتوان، که پیشتر با صندلی چرخدار (ویلچر) یا سبد (تخت روان) طواف داده میشدند، در سال جاری از طواف در صحن مسجد الحرام منع شدهاند و حتی ممکن است کسی نباشد تا فرد ناتوان را بر دوش خود حمل کند و طواف بدهد یا همین کار نیز ممنوع شود و چنین افرادی


1- السرائر، ص 573
2- شرائع الاسلام.
3- مناسک محشی، 217 مسأله 537
4- وسائل الشیعه، ج 9، ص 455، باب 47 از ابواب طواف، حدیث 1
5- همان، 456 باب 47 از ابواب طواف حدیث 5
6- جواهر الکلام، ج 19، ص 298

ص: 12
باید در طبقه دوم یا پشت بام مسجدالحرام طواف داده شوند، اکنون پرسشی که پیش میآید این است که: آیا چنین طوافی کفایت میکند یا نه؟ وظیفه آنان چیست؟
مراجع معظم- ایّدهم الله- به این استفتا و پرسش پاسخهای مختلف دادهاند که به هفت مورد میرسد:
1. فتوا به کفایت طواف معذور در طبقه فوقانی:
آیة الله بهجت: «در صورت عدم امکان، با رعایتِ الأقرب فالأقرب کفایت می‌کند.»
(1)
آیة الله مکارم: «در این گونه موارد که راهی جز این نیست طواف در طبقه بالا کفایت می‌کند.» (2)
2. فتوا به عدم کفایت معذور در طبقه فوقانی و وجوب طواف نیابی در صحن مسجد، جز در صورت عدم تمکّن از آن:
آیة الله شبیری زنجانی: «در مورد سؤال، اگر ممکن باشد کسی فرد ناتوان را بر دوش حمل کند، طواف در محدوده بین مقام ابراهیم و کعبه لازم است و در غیر این صورت باید نایب بگیرند تا در محدوده طواف کند و بنابر احتیاط مستحب نیز خود شخص در طبقه دوم طواف داده شود و چنانچه نیابت نیز ممکن نباشد، طواف دادن شخص در طبقه دوم کفایت میکند.» (3)
3. فتوا به وجوب طواف نیابی در صحن مسجد و احتیاط واجب به طواف معذور از طبقه فوقانی:
آیة الله وحید خراسانی: «در مفروض سؤال باید نایب بگیرد که در صحن مسجد الحرام طواف نماید و در صورتی که متمکن می باشد و بر او حرجی نیست، احتیاط واجب آن است که خودش هم از طبقه دوم طواف نماید.»
آیة الله خامنهای: «طواف باید دور کعبه معظمه و لو در فضای ما بین زمین تا محاذی پشت بام کعبه باشد و کف طبقه دوم مسجد الحرام اگر به قدر قامت طواف کننده پایینتر از نقطه محاذی پشت بام کعبه نباشد، طواف از طبقه دوم صحیح و مجزی نیست و کسانی که نمیتوانند در صحن مسجد الحرام، و لو به وسیله حمل توسط شخص دیگر، طواف کنند و وظیفهشان نایب گرفتن در طواف است و احوط آن است که خودش هم در همان طبقه دوم طواف نماید.»
ناگفته نماند که احتیاط مذکور در ذیل این پاسخ (و احوط آن است) گر چه صریح در احتیاط واجب نیست و با نظر به اینکه مسبوق به فتوا است، ممکن است از آن، احتیاط مستحب شود برداشت و استفاده شود، لیکن به استناد تفسیر مسؤول دفتر استفتائات معظم له، مقصود از آن احتیاط واجب است.
4. احتیاط واجب به جمع میان طواف معذور از طبقه فوقانی و نایب او در صحن مسجد:
آیة الله تبریزی: «احتیاط واجب آن است که آنها را از طبقه دوم طواف دهند و نایب هم برایشان بگیرند.» (4)
5. فتوا به وجوب طواف نیابی در صحن مسجد و کفایت آن:
آیة الله صافی: در فتوای اخیر خود بر همین نظر است «در فرض مذکور اگر طواف در طبقه دوم بالاتر از کعبه باشد نایب بگیرند تا برای آنان در صحن مسجدالحرام طواف نماید خودشان لازم نیست که از طبقه دوم طواف نمایند». (5)
آیة الله سیستانی: «چنانچه احراز شود که طبقه دوم بالاتر از کعبه است، طواف از بالا کفایت نمیکند و باید برای طواف از پایین نایب بگیرند و لازم نیست احتیاط کنند و چنانچه مطلب مشکوک باشد، باید احتیاطاً بین طواف از بالا و نایب گرفتن از پایین جمع نمایند.»
6. آیة الله فاضل: «در فرض سؤال چنانچه کعبه مقدسه از طبقه دوم پایین تر نباشد، احتیاط واجب آن است که علاوه بر این که در طبقه دوم طواف داده می شود استنابه هم بنمایند.»
نکته قابل توجه اینکه گرچه در ضمن فتاوای مذکور اشارهای به چگونگی نماز طوافِ شخصِ معذور نشده ولی بیشک نماز طواف را (چه در طواف مباشری و چه نیابی) باید خود شخص معذور حتی الامکان، خلف مقام ابراهیم (ع) در صحن مسجد انجام دهد و انجام آن در طبقه فوقانی، توسط خود او، یا در خلفِ مقام توسطِ نایب او مجزی نیست مگر اینکه خود او متمکّن نباشد.
مبانی فتاوای مذکور
پیش از طرح مبانی و مستندات فتاوای مذکور، توجّه به این نکته ضروری است که اختلاف فتاوا در این مسأله، ریشه در یک بحث صغروی دارد و آن اینکه آیا بر طوافِ از طبقه فوقانیِ مسجد الحرام، به سبیل حقیقت و دور از هرگونه مسامحه، عنوانِ «طواف الکعبه» عرفاً یا تعبداً بهگونه حکومت موسّعی صدق میکند یا نه؟


1- مناسک محشی آخرین چاپ مسأله 668 و 293
2- همان.
3- همان.
4- مناسک محشی آخرین چاپ مسأله 294: 668
5- مناسک چاپ جدید: ص 309 مسأله 668

ص: 13
اما اصل کبری، که هرگاه صدق طواف الکعبه بر آن محرز باشد، مجزی است، جای بحث ندارد و بی شک از منظر فقهای عظام و ارباب فتوا، مقبول است. مگر به نظر برخی از فقها، که اتصال طواف کننده به جمع طواف کنندگان را نیز شرط صحت طواف میداند. بر این مبنا، حتی در صورت صدق طواف بر طواف از طبقه فوقانیِ مسجد الحرام، مجزی نخواهد بود.
با تقدیم این مقدمه کوتاه، لازم است به بررسی مستندات فتاوای مذکور پرداخته شود:
الف- مستند فتوا به کفایتِ طواف معذور از طبقه فوقانی
فتواییکه بهطور جزم، طواف از طبقه فوقانی را برای معذور مجزی میداند، به چند وجه و دلیل قابل استناد است:
شایسته است، قبل از طرح ادلّه، به این نکته اشاره شود که از میان اصحاب (تا آنجاکه تتبع و پژوهش شد) تنها مرحوم علامه در تذکره مسأله طواف از بام مسجدالحرام، در فرضی که بالاتر از بام کعبه باشد، را از شافعی- که وی قائل به بطلان آن است- نقل کرده و بر آن اشکال نموده است. فقیه جواهری 1 نیز ضمن نقل اشکال علامه، آن را تأیید کرده و فرموده است:
«و عن الشافعی ... فإن جعل سقف المسجد أعلی لم یجز الطواف علی سطحه و مقتضاه، کما عن التذکرة أنّه لو انهدمت الکعبة و العیاذ بالله لم یصح الطواف حول عرصتها و هو بعید بل باطل».
(1)
فقیه جواهری به همین اندک بسنده نموده وهیچ اشارهای به دلیل صحت طواف در فرض مذکور نکرده است. در هر صورت، برای اثبات این نظریه، به چند دلیل میتوان تمسک جست:
دلیل اول:
عنوان «طواف البیت» که به مقتضای کریمه ... وَلْیَطَّوَّفُوا بِالْبَیْتِ الْعَتِیقِ (2) مأموربه است، در عرف، بر طواف از طبقه فوقانی صادق است و از اینرو، مأموربه (طواف البیت) در عرض واحد دارای دو مصداق اختیاری است و بر این اساس، طواف معذورین از طبقه فوقانی، از این باب که مصداق امتثال مأمور به اختیاری است، مجزی خواهد بود و نیازی به طواف نیابی در مطاف نخواهد داشت.
نقد دلیل اول:
میتوان بر دلیل مذکور نقد وارد کرد؛ زیرا تمامیت آن، مبتنی بر این است که صدق عنوان «طواف البیت» در عرف، بر طواف از طبقه فوقانی، محرز و مسلّم باشد، در حالی که صدق عرفی آن، معلوم‌العدم و یا لااقل مشکوک است؛ زیرا مفهوم طواف، متقوّم به این است که طواف کننده، احاطه بر مطاف علیه، داشته و موازی آن باشد؛ چنانکه فیومی، واژه شناس معروف ونامی، در مصباح المنیر، طواف را به «دور زدن و گشتن پیرامون شی‌ء» معنا کرده و گفته است: «طاف بالشی‌ء یطوف طوفاً و طوافاً استدار به». (3)
ابن منظور نیز در لسان العرب اینگونه آورده است: «طاف بالقوم و علیهم ... استدار و جاء من نواحیه». (4)
با اینکه سطح طبقه فوقانی مسجد الحرام حدود سی یا بیست و هفت سانتیمتر بالاتر از بام کعبه است و از این رو، طواف کننده، از طبقه فوقانی، احاطه بر کعبه نخواهد داشت و از نگاه عرفی هرگز بر طواف او عنوان «طواف الکعبه» صدق نمی‌کند، بلکه عنوان طواف در فضای بالای کعبه صدق میکند، اما اینکه فضای کعبه نیز حکم کعبه را دارد و ملحق به آن است، وجه دیگری است که به عنوان دلیل دوم طرح و نقد خواهد شد.
دلیل دوم؛ روایات:
روایت یک: مرسله صدوق 1 استکه به سبیل جزمی از امام صادق (ع) چنین روایت کرده است:
قَالَ الصَّادِقُ (ع) «أَسَاسُ الْبَیْتِ مِنَ الْارْضِ السَّابِعَةِ السُّفْلَی إِلَی الْارْضِ السَّابِعَةِ الْعُلْیَا». (5)
«ریشه کعبه از هفتمین طبقه زیرینِ زمین است تا هفتمین طبقه بالای آن.»
ممکن است به این مرسله نیز استدلال شود که فضای بالای کعبه هم حکم کعبه را دارد و در نتیجه طواف از طبقه فوقانی نیز مجزی خواهد بود.
قبلازتشریح وجه استدلال، جهت تصحیح سندآن، ممکن است چنین گفته آیدکه گرچه این روایت مرسل است ولی از آنجا که مرحوم صدوق به سبیل جزم، با استخدام واژه «قال» آن را به امام صادق (ع) نسبت داده، این نکته را بر میگیریم که صدور آن از امام (ع) برای او محرز بوده چندان که نیازی به ذکر سند، ندیده است.
اما از نظر دلالت: توجه به دو نکته در روشن شدن وجه دلالتِ روایتِ مذکور بر کفایتِ طواف از طبقه فوقانیِ مسجدالحرام، مؤثر به نظر میرسد:


1- جواهر الکلام، ج 19، ص 298
2- حج: 29
3- المصباح المنیر: 380 ماده طوف.
4- لسان العرب 205: 4
5- من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 242، ح 2317، باب «ابتداء الکعبة و فضل الحرم؛ وسائل الشعیه، ج 3، ص 248، باب «جواز الصلاة علی أبی قبیس و نحوه ممّا هو أعلی من الکعبة»، الحدیث 3

ص: 14
نکته اول: روایت یاد شده مطلق است و نظر به خصوص روبه قبله قرار گرفتن (استقبال‌القبله) برای نماز ندارد، بلکه بهطور مطلق فضای کعبه را در حکم کعبه قرار می‌دهد؛ چه برای نماز یا طواف و یا ذبیحه و غیر آن.
نکته دوم: این روایت، بهسبیل حکومت موسّعی، کعبهرا توسعه میدهد بهفضای آن و بدینسان فضای کعبه را در جمیعِ آثار، ملحق به کعبه میسازد.
مؤید این مدّعا
روایت حسین بن خالدکه در ذیل آیه شریفه وَ السَّماءِ ذاتِ الْحُبُکِ
(1) وارد شده، و در آن تصریح گردیده است: زمینیکه در دنیا قرار دارد، اوّلین طبقه زمین از طبقات هفتگانه است و بقیه طبقاتِ زمین و نیز آسمانها، فوق زمین حاضر است، این خود قرینه متقنی است بر اینکه مقصود از مرسله صدوق «أَسَاسُ الْبَیْتِ مِنَ الْارْضِ السَّابِعَةِ السُّفْلَی إِلَی الْارْضِ السَّابِعَةِ الْعُلْیَا» طبقاتی از زمین است که در فوق آسمان دنیا قرار دارد و بی شک لازمهاش این است که فضای فوق کعبه، حکم خودِ کعبه را داشته باشد. متن این روایت را علی بن ابراهیم قمی/ با سند خود چنین نقل کرده است:
«حدّثنی أبی، عن الحسین بن خالد، عن أبی الحسن الرضا (ع) قال: قلت له: أخبرنی عن قول الله وَ السَّماءِ ذاتِ الْحُبُکِ، فقال: هی محبوکة إلی الأرض و شبک بین أصابعه. فقلت: کیف تکون محبوکة إلی الأرض، و الله یقول رَفَعَ السَّماواتِ بِغَیْرِ عَمَد تَرَوْنَها؟ فقال: سبحان الله أ لیس الله یقول: بِغَیْرِ عَمَد تَرَوْنَها فقلت: بَلَی، فقال: ثمّ عمد و لکن لا ترونها، قلت: کیف ذلک جعلنی الله فداک فبسط کفّه الیسری، ثمّ وضع الیمنی علیها، فقال: هذه أرض الدنیا و السماء الدنیا علیها فوقها قبة، و الأرض الثانیة فوق السماء الدنیا و السماء الثانیة فوقها قبة، و الأرض الثالثة فوق السماء الثانیة- إلی أن قال:- والأرض السابعة فوق السماء السادسة و السماء السابعة فوقها قبّة و عرش الرحمن تبارک الله فوق السماء السابعة و هو قول الله الَّذِی خَلَقَ سَبْعَ سَماوات طِباقاً وَ مِنَ الْارْضِ مِثْلَهُنَّ یَتَنَزَّلُ الْامْرُ بَیْنَهُنَّ ... قلت فما تحتنا إلّا أرض واحدة، فقال: ما تحتنا إلّا أرض واحدة و إن الست لهنّ فوقنا». (2)
ملاحظه می کنید که در این روایت به صورت شفاف و با صراحت و گویا، تمام آسمانها و طبقات ششگانه زمین (جز زمین دنیا) فوق زمین حاضر، که بستر زندگی بنی آدم است، معرفی شده، قهراً با انضمام این روایت به مرسله مرحوم صدوق «أَسَاسُ الْبَیْتِ مِنَ الْارْضِ السَّابِعَةِ السُّفْلَی إِلَی الْارْضِ السَّابِعَةِ الْعُلْیَا». به این نتیجه دست می‌رسیم که خاستگاه مرسله صدوق توسعه کعبه است در جهت امتداد فوقانی آن و طبعاً فضای فوق کعبه را از احکام خود کعبه برخوردار می سازد.
و از این رو است که جملات «أساس البیت من تحت الأرض إلی عنان السماء» در کلمات جمعی از فقها به عنوان «یجمع علیه بین الأصحاب»، مطرح شده است.
نقد استدلال بر مرسله صدوق
استدلال مذکور از جهاتی جای سخن و نقد دارد:
اولًا: روایت مورد استفاده «أَسَاسُ الْبَیْتِ مِنَ الْارْضِ السَّابِعَةِ السُّفْلَی إِلَی الْارْضِ السَّابِعَةِ الْعُلْیَا». مرسله است، گرچه این مرسله با واژه «قال» آغاز شده، که ظاهراً حاکی از این ا ست که مرحوم صدوق/ اطمینان به صدور آن از امام صادق (ع) داشته و از این رو، به طور قطع و جزم آن را با استخدام کلمه «قال» به امام نسبت داده است، ولی بر فرض قبول این مطلب (اگر نگوییم امری است مظنون، فراتر از انگاره و گمان نیست) اشکال اساسی که متوجه آن میشود، این است که اطمینان مرحوم صدوق به صدور روایت، روشن نیست که مستند به حسّ بوده یا به حدس و اجتهاد شخصی خویش در مورد خصوصیات و ویژگیهای رجال سند یا قرائن و شواهد دال بر صدور. در هر صورت اطمینان شخصی او به صدور برای دیگران حجّت نیست، مگر اینکه کسی به تبع اطمینان او، به هر جهتی اطمینان به صدور پیدا کند که بی شک اطمینان او نیز برای خودش حجّت است ولی هرگز به نحو عام و به عنوان ضابطه کلی، برای دیگران حجیّت و اعتبار نخواهد داشت.
ثانیاً: از نظر دلالت، برداشت این مطلب از مرسله صدوق/ که منظور از «أَسَاسُ الْبَیْتِ مِنَ الْارْضِ السَّابِعَةِ السُّفْلَی إِلَی اْلَارْضِ السَّابِعَةِ الْعُلْیَا». توسعه امتداد کعبه از جهت فوقانی یا فوقانی و تحتانی آن است، برداشتی وهین و سست می‌نماید؛ زیرا در صدر روایت تعبیر «أَسَاسُ الْبَیْت» آمده که بی شک به معنای پایه و ریشه کعبه است. چگونه ممکن است جملات «مِنَ الْارْضِ السَّابِعَةِ السُّفْلَی إِلَی الْارْضِ السَّابِعَةِ الْعُلْیَا»، که در حقیقت خبر برای مبتدا (أَسَاسُ الْبَیْت) است و در مقام تعریف و معرفی اساس و ریشه کعبه است، نظر به بیان امتداد فوقانی کعبه داشته باشد؟ اگر مقصود، القای این مطلب به مخاطبین بوده، یقیناً تعبیر متناسب با آن چنین بود که بفرماید: «ارتفاع الْبَیْتِ مِنَ الْارْضِ السَّابِعَةِ السُّفْلَی إِلَی الْارْضِ السَّابِعَةِ الْعُلْیَا». با اینکه تنها به جمله «أَسَاسُ الْبَیْت» بسنده فرموده که بی شک ناظر به تعریف و تبیین خصوص ریشه و پایه کعبه باید باشد.
تنها وجهیکه برای تصحیح این تعبیر، در راستای مدعای مذکور، میتوان گفت، مسأله حکومت است؛ به این بیان که تعبیر مذکور درصدد بیان واقعیت خارجی و تکوینی کعبه نیست؛ زیرا ناگفته پیداست که کعبه در وجود خارجی خود، از حدود خاص هندسی و از ریشه و پایه تکوینیِ محدود معینی برخوردار است بلکه درصدد توسعه ادّعایی و اعتباری کعبه و تنزیل فضای آن به منزله خود کعبه است و از این رو، به کار گرفتن تعبیر «أَسَاسُ الْبَیْتِ مِنَ الْارْضِ ...» نامناسب و نامأنوس با مقصود امام (ع) نیست، همچنانکه از سوی شارع، تنزیل طواف به منزله صلاة و توسعه شرایط آن به باب طواف، به سبیل حکومت، از تعبیر «الطواف بالبیت صلاة» استفاده شده است.


1- الذاریات‌
2- طلاق/ 12.

ص: 15
ولی این وجه نیز خالی از نقاش نیست؛ زیرا گرچه حکومت به دوگونه موسّعی (مثل: «الطواف بالبیت صلاة») و مضیّقی (مثل: «لا شک لکثیر الشک») در محاورات عقلایی و نیز در لسان شارع، امری است که از نگاه عقلا مقبول و در منهج تقنین و قانونگذاری شرع رایج است ولی هرگونه تعبیری با لسان حکومت وفاق ندارد؛ زیرا اساساً حکومت یک نوع تنزیل و ادعا است و تنزیل کردن شی‌ء (همچون طواف) به منزله شی‌ء دیگر (صلاة) که از احکام خاص فقهی برخوردار است، دور از منهج عقلایی نیست ولی تنزیل کردن شی‌ء به منزله ضد و عکس آن، آن هم به قصد توسعه آثار آن ضد، به همان شی‌ء، عقلایی نیست البته تنزیل شی‌ء به منزله ضد آن به غرض استهزاء، امری است عقلایی؛ چنانکه در مورد انسان ترسو تنزیل به منزله ضد آن شده و گفته می شود: شیر، پهلوان، ولی تنزیل به منزله ضد، به غرض توسعه آثار هرگز.
بر این اساس نمیتوان گفت: امام (ع) در مرسله مذکور، اساس بیت و کعبه را، به منزله ارتفاع تمام طبقات ارضی تنزیل کرده که فوق آن است و در حقیقت ضد اساس البیت است؛ زیرا که تعبیر مناسب با این خاستگاه، آن است که بفرماید: «ارتفاع الْبَیْتِ مِنَ الْارْضِ السَّابِعَةِ السُّفْلَی إِلَی الْارْضِ السَّابِعَةِ الْعُلْیَا». با اینکه متن مرسله با «أَسَاسُ الْبَیْت ...» آغاز شده است.
نقد اشکال مذکور
گرچه تطبیق قانون حکومت بر مرسله صدوق، با بیانی که ملاحظه شد، مواجه با اشکال یاد شده است، ولی میتوان حکومت را به نوع دیگری تصویر کرد که از اشکال مزبور رهایی یابد؛ بدین بیان که گرچه جمله «أَسَاسُ الْبَیْتِ مِنَ الْارْضِ السَّابِعَةِ السُّفْلَی» در مقام توسعه خود اساس و ریشه کعبه بر سبیل حکومت است ولی جمله «إِلَی الْارْضِ السَّابِعَةِ الْعُلْیَا». ناظر بهتوسعه در «ارتفاع بیت» است نه توسعه خود «اساس البیت» و ریشه آن، والّا مستلزم تنزیل شی‌ء به منزله ضد آن است که بطلان آن در ضمن اشکال مذکور روشن شد. خود این مطلب قرینه است بر اینکه جمله «إِلَی اْلأَرْضِ السَّابِعَةِ الْعُلْیَا». درصدد توسعه ارتفاع کعبه است.
در اینجا ممکن است این اشکال متوجه مرسله صدوق/ شود که میگوید: ممکن است مقصود از جمله «أَسَاسُ الْبَیْت»، بیت المعمور باشد و از این رو، استدلال کردن به مرسله، در الحاق فضای کعبه به خودِ کعبه، بی پایه و سست میشود؛ زیرا احتمال این امر ظهور مرسله را در مطلبی که گذشت، منتفی میسازد.
ولی این اشکال، با داشتن قرینه، ناتمام است، قرینه این است که خداوند متعال در کریمه (جَعَلَ اللهُ الْکَعْبَةَ الْبَیْتَ الْحَرَامَ)
(1) کعبه را بیت‌الحرام شمرده و این خود قرینه است بر اینکه هر جا واژه «البیت» به طور مطلق، به کار رود، مقصود کعبه است. نتیجه اینکه با مباحثیکه تقدیم شد، بر این مطلب دست یافتیم که دلالت مرسله صدوق بر مدعای مذکور تمام است ولی سند آن خالی از اشکال نیست.
روایت دو: روایت دیگری که میشود برای اثبات مدعای مذکور (الحاق فضای کعبه به خودِ کعبه و جواز طواف از طبقه فوقانی مسجد الحرام) بدان تمسک جست، روایت عبدالله بن سنان است:
عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ (ع) قَالَ: «سَأَلَهُ رَجُلٌ قَالَ: صَلَّیْتُ فَوْقَ أَبِی قُبَیْس، الْعَصْرَ، فَهَلْ یُجْزِی ذَلِکَ وَ الْکَعْبَةُ تَحْتِی؟ قَالَ: نَعَمْ، إِنَّهَا قِبْلَةٌ مِنْ مَوْضِعِهَا إِلَی السَّمَاءِ». (2)
وجه استدلال به این روایت بر مدعای یاد شده، این است که امام (ع) در پاسخِ پرسش از حکم نماز گزاردن بالای کوه ابوقبیس، که ارتفاع آن از بام کعبه بلندتر است، ضمن حکم به صحّت آن، تعلیل کردند که: «إِنَّهَا قِبْلَةٌ مِنْ مَوْضِعِهَا إِلَی السَّمَاءِ»؛ یعنی کعبه از زمین تا آسمان قبله است و این بدان معنا است که فضای کعبه نیز حکم خودِ کعبه را داراست.
نقد استدلال به روایت مذکور
استدلال به روایت مزبور از نگاه سندی و دلالی، جای سخن و نقد دارد؛ زیرا:
از نظر سندی روایت مذکور را شیخ/ در تهذیب به اسناد خودش چنین نقل کرده:
«عن الطاطر عن محمد بن أَبی حمزه عن عبدالله بن سنان التهذیب، ج 2، ص 383، ح 1598» و در طریق شیخ/ به الطاطری، شخصی به نام علی بن محمد بن الزبیر القرشی وجود دارد که فاقد توثیق است، از این رو روایت مزبور دارای اعتبار سندی نیست.
اما از نظر دلالت:
تعلیل مذکور که میفرماید: «فَإِنَّهَا قِبْلَةٌ مِنْ مَوْضِعِهَا إِلَی السَّمَاءِ». ناظر به توسعه کعبه، آنهم در بُعد قبله بودن است؛ به این معنا که درست است که فضای کعبه را تا آسمان ملحق به کعبه نموده، ولی نه بگونه مطلق و در همه احکام، بلکه تنها از جهت قبله بودن و پیدا است که این مطلب هرگز ملازمهای با الحاق فضای کعبه به خود کعبه، از هر نظر، حتی از نظر طواف پیرامون کعبه، ندارد؛ زیرا که در رعایت قبله در حال نماز، استقبال و رو به جهت و طرف کعبه بودن کافی است، با اینکه در «طواف الکعبه»، که به حکم کریمه (... وَلْیَطَّوَّفُوا بِالْبَیْتِ الْعَتِیقِ) (3) واجب شده، باید عنوان گشتن طواف پیرامون کعبه صدق کند، که هرگز با گشتن دور فضای کعبه در طبقه فوقانیِ مسجد الحرام، که سی سانتیمتر بالاتر از بام کعبه است، صدق نمیکند و اگر عدم صدق آن محرز و قطعی نباشد، لااقل مشکوک است و در هر دو صورت استدلال به این حدیث برای اثبات جواز طواف از طبقه فوقانیِ مسجد الحرام، ناتمام است.


1- مائده: 97
2- وسائل الشیعه، باب 18 از ابواب القبلة حدیث 1
3- حج: 29

ص: 16
ب- مستند فتوا به وجوب طواف نیابی:
فتواییکه بهطور جزم، طواف ازطبقه فوقانی را مجزی نمی شمارد، بلکه استنابه را واجب میداند، مبتنی بر یکی از دو وجه زیر است:
وجه اول:
با نظر به اینکه از یک سو کفِ طبقه فوقانی مسجد الحرام مقداری (حدود سی سانتیمتر) از بام کعبه بالاتر است، طبیعی است طواف در آنجا، بر عنوان «طواف الکعبه» صدق نمیکند و از سوی دیگر، هیچگونه دلیل تعبّدی که آن را به سبیل حکومت، طواف البیت بشمارد، وجود ندارد. از این رو، لازم است نایب بهگونه نیابی در صحن مسجد الحرام به نیابت از شخص معذور طواف را انجام دهد و نماز آن را در صورت تمکنِ خودِ معذور، خلف مقام ابراهیم (ع) بگزارد و در صورت عدم تمکّن، آن را هم نایب انجام دهد.
وجه دوم:
ممکن است فقیهی درصدق «طواف الکعبه» بر «طواف ازطبقه فوقانی» تشکیک نداشته باشد، ولی از آن رو که اتّصال به جمع طواف کنندگان را ضرور و لازم می‌شمارد و بیشک طواف کننده در طبقه فوقانی مسجد الحرام هرگز متصل به جماعت طواف کننده در مطاف نیست، لهذا طواف مباشریِ شخص معذور در طبقه بالا، فاقد اعتبار است و موظف است شخصی را نایب بگیرد تا در مطاف، طواف را به نیابت از او، به وجه کامل و صحیح انجام دهد.
این فتوا با اختیار دو مبنای یاد شده پیوندی ناگسستنی و ملازمه قطعی دارد. گرچه مبنای دوم جای سخن دارد ولی مبنای اول امری بایسته است و هیچگونه نقاشی در آن راه ندارد.
ج- مستند فتوا به «وجوب احتیاط در جمع بین طواف مباشری و نیابی»
فتواییکه به احتیاط واجب، جمع میان طواف نیابی در مطاف و طواف مباشریِ شخص معذور را از طبقه فوقانی لازم میشمارد، مبتنی بر این استکه از یک سو شخص مُحرم، علم دارد به اشتغال ذمه خویش به «طواف الکعبه» ولی از سوی دیگر، در مقام امتثال، علم و اطمینان ندارد که آیا بر طواف از طبقه فوقانی، عنوان «طواف الکعبه»، بدون مسامحه، صدق میکند یا نه؟ اگر صدقکند، وظیفه او طواف مباشری از طبقه فوقانی است و اگر صدق نکند وظیفهاش طواف نیابی در مطاف است.
بدینسان، شخصِ معذور، علم به اصل اشتغال ذمه خود به طواف دارد و شک در مکلّفبه ومحصّل آن است (که آیا طواف مباشری از طبقه فوقانی است یا طواف نیابی از صحن مسجد الحرام) که بی شک مجرای اصاله الاحتیاط است و از این رو، باید شخص معذور میان دو طرف علم اجمالی خود جمع کند؛ هم طواف مباشری از طبقه فوقانی انجام دهد و هم طواف نیابی در مطاف، تا یقین به فراغت ذمّه خویش پیدا کند.
د- مستند فتوا به وجوب طواف نیابی:
فتوا به وجوبِ طواف نیابی در صحن مسجد الحرام و کفایت آن، مبتنی بر یکی از این دو وجه عمده است که در پی میآید:
1. بی شک از نگاه عرفی، طواف از طبقه فوقانی، با توجه به اینکه حدود سی سانتیمتر از بام کعبه بالاتر است، عنوان «طواف الکعبه» صدق نمیکند.
2. اگر هم عنوان «طواف الکعبه» بر آن صدق کند، با نظر به این که اتّصال به جمع طواف کنندگان در صحت طواف شرط است، طواف از طبقه فوقانی مجزی نیست.
نتیجه عدم صدق، این است که معذورین به هیچ وجه تمکن از اتیان مأموربه مباشری؛ چه بهصورت اختیاری و چه بهگونه اضطراری ندارند و با عدم تمکن از آن، وظیفه منحصر در استنابه جهت انجام طواف نیابی در مطاف است و با انجام طواف توسط نایب، وظیفه انجام شده و بیشک مجزی خواهد بود.
ه-- مستند فتوا به کفایت طواف از طبقه بالا در صورت ضرورت
تنها وجهیکه میتوان برای این فتوا: «در اینگونه موارد که راهی جز این نیست، طواف در طبقه بالا کفایت میکند» مستند ساخت، این ا ست که: گرچه بر طواف از طبقه فوقانی مسجدالحرام نیز عنوان «طواف الکعبه» صدق میکند ولی میان طواف از مطاف و طواف از طبقه فوقانی، نوعی ترتیب و طولیت وجود دارد و با تمکّن از طواف در مطاف و صحن مسجدالحرام، نوبت به طواف از طبقه فوقانی نمیرسد ولی با عدم تمکن از اول (چنانکه مفروض در بحث همین است) طواف به گونه دوم متعین و مجزی است.
نقد مبنای مذکور
ص: 17
به نظر میرسد مبنای یاد شده، نقدپذیر است؛ زیرا از دو حال خارج نیست یا بر طواف از طبقه فوقانی مسجدالحرام، عنوان «طواف الکعبه» صدق میکند و یا صدق نمیکند، اگر صدق کند، تفصیل میان صورت امکان طواف در صحن مسجد الحرام و صورت عدم امکان آن، بلا وجه است؛ زیرا هیچ دلیل قابل قبولی مبنی بر ترتیب و طولیت بین این دو وجود ندارد و اگر عنوان «طواف الکعبه» صدق نمیکند، مطلقاً مجزی نخواهد بود، حتی در صورت عدم امکان طواف از مطاف (صحن مسجد الحرام).
در اینجا ممکن است این انکار به ذهن آید که مستند فتوای مذکور وجه دیگری است به نام قاعده «المیسور لایسقط بالمعسور» یا قاعده «لا حرج» ولی این پندار نیز وهین و سسست می‌نماید؛ زیرا:
اولًا: مورد قاعده المیسور، عمل مرکب و دارای اجزاء و شرایطی استکه انجام برخی از آنها برای مکلّف میسّر و پارهای از آن نامیسّر است و این ضابطه در مطلب مورد بحث ما قابل تطبیق نیست؛ زیرا چنین نیست که مأمور به، مرکب باشد از دو جزء؛ یکی به نام «طواف حول الکعبه» و دوم «طواف در مطاف» (مسجد الحرام)، تا با معسور شدن جزء دوم برای معذورین، بگوییم جزء اول برای آنها میسور است و باید تحصیل شود. ممکن است ادعا شود مأموربه، مجموعه حج یا عمره مفرده است و آن مرکبی است دارای اجزای معین که یکی از آنها طواف است و از این رو، مجرای قاعده المیسور میگردد؛ زیرا طواف یکی از اجزای عمل مرکب است که در حالت یُسر و تمکّن، باید در مطاف بهجا آورده شود و در حالت عُسر و عدم تمکن، از طبقه فوقانی.
لیکن این ادعا نیز قابل نقد است؛ زیرا با عدم تمکن از طواف در مطاف، کدام دلیل طواف از طبقه فوقانی را (با فرض عدم احراز صدق عنوان طواف الکعبه بر آن) جایگزین طواف از مطاف (صحن مسجد الحرام) می‌سازد.
به سخن دیگر، مجرای قاعده المیسور (بر فرض تمامیت آن)، جایی است که عمل مرکبی داریم که برخی اجزای آن، معسور و ناممکن شود و بقیه آن میسور و ممکن باشد. در اینجا آن مقدار که معسور شده ترک میشود و بقیه باید انجام گیرد، ولی این مطلب غیر از جایگزین کردن عملی (مثل طواف شخص معذور از طبقه فوقانی) به جای جزئی از عمل مرکب (مثل طواف از مطاف) است که برای شخص معذور، معسور و ناممکن می باشد و این امر از نگاه فقها مسلم است که غایت مفاد قاعده المیسور (بر فرض تمام بودن مستند آن)، مشروعیت بخشیدن به آن مقدار از عمل است، که میسور و ممکن‌باشد و اینکه آن مقدار از عمل که برای مکلف میسر است انجام دهد و نسبت به آن مقدار که عاجز است، ترک کند؛ اما این که عملی جایگزین جزء معسور شود، ربطی به قاعده المیسور ندارد و از نطاق و قلمرو آن به دور است و دلیل مستقلی می‌طلبد.
و ثانیاً: کلیت قاعده المیسور، از نگاه کبروی، جای سخن و نقد دارد و در جای خود، (از علم اصول) به اثبات رسیده است که دلیل عامی ندارد تا بتوانیم در مورد بحث، بدان تمسک جوییم و تنها اعتبار آن، مختص به مواردی است که از دلیل و نصّ خاص برخوردار باشد؛ مانند باب وضو، غسل و صلاة.
و اما اگر مستند در فتوایی که گذشت، قاعده «لا حرج» باشد، باز با این اشکال مواجه استکه قاعده «لا حرج» (چنانکه در جای خود به اثبات رسیده)، همواره نافی حکم است و هرگز مثبِت حکم یا جزئیت و یا شرطیت چیزی نخواهد بود و بر این اساس، در مورد بحث ما، وجوب طواف از مطاف را برای معذورین با تحقّق موضوع حرج برمیدارد، ولی هرگز وجوب طواف از طبقه فوقانی مسجد الحرام را برای آنان ثابت نمیکند.
وآنگهی، به فرضکه قاعده «لا حرج» مثبِت باشد، باز با این اشکال مواجه است که چرا «لا حرج» طواف معذور را از طبقه فوقانیِ مسجد الحرام، متعیّن میسازد و آن را اثبات میکند و طواف نیابی از مطاف را بر او اثبات نمیکند؟
مرجّح آن اثبات چیست؟ بی شک این پرسشی است بی پاسخ.
و- مستند فتوا به وجوب طواف نیابی در مطاف و اتیان طواف مباشری از طبقه فوقانی، به احتیاط وجوبی:
فتوا به وجوب طواف نیابی در مطاف (صحن مسجد الحرام) و احتیاط واجب به طوافِ خودِ شخصِ معذور از طبقه فوقانیِ مسجد، بر این مبنا است که از یک سو، در نگاه عرف، عنوان «طواف الکعبه» بر طواف از طبقه فوقانی مسجد، صدق نمیکند و از سوی دیگر، دلیل تعبّدی، که تام السند و الدلاله باشد و بر سبیل حکومت اینگونه طواف را، «طواف الکعبه» بشمارد، نیز در میان نیست و این بدان معنا است که شخص معذور از طوافیکه مأمور به آن است، عاجز می باشد و به مقتضای قاعده (لزوم استنابه عاجز در هر عملی از اعمال حج و عمره، که تمکن از آن ندارد) واجب است کسی را نایب بگیرد تا به نیابت از او طواف را در مطاف انجام دهد.
نکته قابل توجه در اینجا آن است که بر حسب صناعت و مشی قواعد، گرچه همین مقدار (طواف نیابی) کافی است ولی از باب احتیاط در فتوا (با نظر به اهمیت حج و اهمیت احراز خروج از احرام و احتمال صدور مرسله صدوق، که متقتضی لزوم طواف مباشری شخص معذور از طبقه فوقانی مسجدالحرام است، با بیانیکه در مباحث پیشین تقدیم شد) به احتیاط واجب باید خود شخصِ معذور نیز از طبقه فوقانی مسجد، در صورت عدم لزوم حرج و مشقت شدید، طواف مباشری انجام دهد. این احتیاط گرچه برحسب صناعت، با فتوای به وجوب استنابه، لازم نیست ولی با توجه به جهات مذکور، از آن تعبیر به «احتیاط واجب» شده است.
جمع بندی نهایی
ص: 18
در مباحثی که گذشت، به این نکته متقن دست می‌یازیم که از میان آرای مذکور، سه نظریه، از اتقان و قوّت مستند برخوردار است و آن سه نظریهای است که گزاردن طواف نیابی را برای شخصیکه از طواف در مطاف (صحن مسجد الحرام) معذور است، بهگونه ای لازم می شمارد؛ یا به سبیل «فتوا به وجوب و کفایت آن» و یا به سبیل «وجوب احتیاط در جمع بین طواف نیابی در مطاف و طواف مباشریِ خودِ شخصِ معذور از طبقه فوقانی» و یا به سبیل «فتوا به وجوب طواف نیابی و وجوب احتیاط به طواف مباشری از طبقه بالا».
وجه اتقان و قوت سه نظریه یاد شده، این است که صدق عنوان «طواف الکعبه» بر طواف از طبقه فوقانی یا معلوم العدم ویا لااقل مشکوک است. دلیل تعبّدی همکه به سبیل حکومت، طواف مذکور را «طواف حول الکعبه» بشمارد در دست نیست؛ زیرا روایاتی که قابل استناد بود؛ مانند مرسله صدوق و روایت عبدالله بن سنان، مواجه با اشکالاتی بود که ملاحظه شد. از این رو صدق عرفی و تعبّدی عنوان «طواف حول الکعبه»، بر طواف معذورین از طبقه فوقانیِ مسجدالحرام یا معلوم العدم است و یا لااقل مشکوک. اگر معلوم باشد عدم صدق آن، که بی شک مقتضای آن، همان فتوای به وجوب طواف نیابی از مطاف است، منتهی برخی از فقهای عظام که همین مبنا را معتقدند، همچون شیخنا الاستاد فقیه محقّق آیت‌الله العظمی وحید خراسانی و مقام معظم رهبی- سلمهما الله تعالی- افزون بر وجوب طواف نیابی از مطاف، به سبیل احتیاط واجب، طواف مباشری خود شخص معذور از طبقه فوقانی مسجدالحرام را نیز لازم میدانند، بعید نیست راز این احتیاط وجوبی در کنار فتوای صریح به وجوب طواف نیابی، ملاحظه اهمیت حج و خروج از احرام حج و عمره و نیز احتمال صدق مرسله صدوق «أَسَاسُ الْبَیْتِ مِنَ الْارْضِ السَّابِعَةِ السُّفْلَی إِلَی الْارْضِ السَّابِعَةِ الْعُلْیَا». باشد.
اما اگر صدق عنوان طواف حول الکعبه بر طواف معذور از طبقه فوقانی مسجد مشکوک باشد، بی شک نتیجهاش علم اجمالی به وجوب طواف نیابی در مطاف یا طواف مباشری خود معذور از طبقه فوقانی مسجدالحرام است که این علم اجمالی قطعاً منجّز و مقتضی وجوب احتیاط به جمع بین هر دو طواف است.
ص: 19
نصوص معتبر و فتاوای فقهای عظام؛ از قدما تا متأخرین و تا معاصرین، به‌خوبی می‌توان این مطلب را برگرفت که وظیفه اوّلی معذورین در صورت تمکن، طواف مباشری است ولو با استعانت از دیگران، و هرگز طواف نیابی برای آن‌ها مجزی نیست.

عمره مفرده یا مبتوله‌

محمد علی مقدادی
عمره، زیارت خانه خدا و از شکوهمندترین مراسم و اعمالی است که همه ساله میلیون‌ها دل‌باخته کعبه، از دیار خود عاشقانه به سویش پر می‌کشند تا با انجام آن، هر یک به میزان آگاهی و شعور خویش، بهره‌ای برگیرند و قلب خود را از عشق و محبت خدا لبریز کنند.
«عمره»، در لغت به معنای زیارت است و آن از «عماره» گرفته شده؛ زیرا زائر بیت الله به وسیله زیارت خانه، سبب آبادانی آنجا میشود.
(1)
و در اصطلاح فقهی، نام مناسک و اعمال مخصوصی است که در میقات و نیز در مکه انجام می گیرد. عمره دو قسم است: 1. عمره تمتّع 2. عمره مفرده (مبتوله).
مبتوله در لغت
مرحوم طریحی در ذیل ماده «بَتَلَ» آورده است:
«والمبتول، المقطوع و منه الحجّ المبتول و العمرة المبتولة، و فی الحدیث؛ العمرة المبتولة علی صاحبها طواف النساء».
«مبتول به معنای جدا شده و تنها مانده است و از همین باب است گفته می‌شود: «حج مبتول»، و «عمره مبتوله».
و در حدیث آمده است: کسی که عمره به تنهایی انجام دهد، باید طواف نساء هم به‌جا آورد.» (2)
زبیدی می‌گوید: «و التبتّل: التفّرد». (3)
بنابراین، روشن شد که «عمره مبتوله» همان عمره است که به تنهایی و بدون حج انجام می‌شود و از همین‌رو است که به آن، «عمره مفرده» می‌گویند.
مشترکات عمره تمتع و عمره مفرده
زائر خانه خدا به هنگام انجام این دو عمره، از میقات مُحرم می‌شود و پس از ورود به مکه، به طواف کعبه می‌پردازد و سپس دو رکعت نماز طواف می‌گزارد، آنگاه سعی میان صفا و مروه و پس از آن تقصیر می‌کند. (4)


1- جواهر، ج 20، ص 441
2- مجمع البحرین، ماده: بتَلَ.
3- تاج العروس، ج 14 ص 42
4- جواهر، ج 20، ص 441

ص: 20
تفاوت‌های عمره تمتع و عمره مفرده
1. عمره مفرده به صورت مستقل از حج انجام می‌گیرد ولی عمره تمتّع را باید با حج به‌جا آورد؛ بدین ترتیب که نخست عمره تمتع و پس از آن حج به‌جا آورده می‌شود.
2. عمره تمتع طواف نساء ندارد و در عمره مفرده واجب است به‌جا آورده شود.
3. در عمره مفرده، زائر (مرد) مُخَیَّر است پس از سعی، میان حلق و تقصیر و در عمره تمتّع، همه باید تقصیر کنند.
4. عمره تمتّع و حج، دریک‌سال با هم انجام می‌شود ولی عمره مفرده چنین‌نیست.
5. عمره تمتع را در طول سال تنها یک بار، در ماه‌های حج به‌جا می‌آورند ولی عمره مفرده را در تمام سال می‌توان انجام داد.
(1)
اما بهترین وقتِ آن در ماه رجب است که روایات زیادی در فضیلت و برتری آن وارد شده است. (2)
از این عبادت و عمل معنوی، در قرآن کریم و روایات اهل بیت: با تعابیر و عبارات گوناگون یاد شده است:
«عمره» در قرآن
با تعبیر «عمره»: وَأَتِمُّوا الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ للهِ .... (3)
با تعبیر «اعتمر»: إِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَةَ مِنْ شَعَائِرِ اللهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَیْتَ أَوْ اعْتَمَرَ فَلَا جُنَاحَ عَلَیْهِ .... (4)
«عمره» در روایات
الف) عمره:
عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ (ع) «أَنَّهُ سُئِلَ أَیُّ الْعُمْرَةِ أَفْضَلُ؛ عُمْرَةٌ فِی رَجَب، أَوْ عُمْرَةٌ فِی شَهْرِ رَمَضَانَ؟ فَقَالَ: لَا بَلْ عُمْرَةٌ فِی شَهْرِ رَجَب أَفْضَلُ». (5)
«از امام صادق (ع) سؤال شد کدام عمره فضیلت بیشتری دارد؛ عمره رجبیه یا عمره ماه رمضان؟ حضرت فرمودند: خیر، بلکه عمره در ماه رجب برتر و افضل است».
ب) عمره مفرده
عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ (ع) قَالَ: «الْمُعْتَمِرُ عُمْرَةً مُفْرَدَةً إِذَا فَرَغَ مِنْ طَوَافِ الْفَرِیضَةِ وَ صَلَاةِ الرَّکْعَتَیْنِ خَلْفَ الْمَقَامِ وَ السَّعْیِ بَیْنَ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ حَلَقَ أَوْ قَصَّر». (6)
امام صادق (ع) فرمودند: «کسی که عمره می‌گزارد، هنگامی که از طواف واجب و نماز طواف دو رکعتی پشت مقام و سعی بین صفا و مروه فارغ گردید، می‌تواند حلق کند یا تقصیر کند.»
ج) عمره مبتوله
عَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ عَمَّار، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ (ع) قَال: «وَ سَأَلْتُهُ عَنِ الْعُمْرَةِ الْمَبْتُولَةِ فِیهَا الْحَلْقُ؟ قَالَ: نَعَمْ، وَ قَالَ: إِنَّ رَسُولَ اللهِ (ص) قَالَ: فِی الْعُمْرَةِ الْمَبْتُولَةِ: اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِلْمُحَلِّقِینَ، فَقِیلَ یَا رَسُولَ اللهِ وَ لِلْمُقَصِّرِینَ؟ فَقَالَ: اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِلْمُحَلِّقِینَ فَقِیلَ یَا رَسُولَ اللهِ وَ لِلْمُقَصِّرِینَ؟ قَالَ: وَ لِلْمُقَصِّرِینَ». (7)
معاویةبن عمار گوید، از امام صادق (ع) پرسیدم: در عمره مبتوله حلق هم هست؟ حضرت فرمود: آری. پیامبر خدا (ص) در عمره مبتوله فرمودند: پروردگارا! حلق کنندگان را بیامرز. سؤال شد: تقصیر کنندگان هم؟ پیامبر (ص) فرمودند: خدایا! تقصیرکنندگان را هم بیامرز.»
در این روایت از عمره مفرده با تعبیر «عمره مبتوله» یاد شده است. از این روایت همچنین استفاده می‌شود که حلق در عمره مفرده برای مردان افضل و برتر است.
عمره مفرده (مبتوله) در کلام فقها:
مرحوم شیخ طوسی: «المبتولة: المقطوعة؛ و المراد، المقطوعة عن الحج، أی المفردة»؛ «مبتوله به معنای جدا شده است و مقصود از آن، عمرهای است که از حج جدا باشد؛ که همان مفرده است.» (8)


1- الفقه المقارن، ص 472
2- غنیة النزوع، ص 197؛ وسائل الشیعه، ج 14، صص 303- 301
3- بقره: 196
4- بقره: 158
5- الحدائق الناضره، ج 16، ص 330
6- همان، ج 16، ص 317
7- همان.
8- شیخ طوسی، مبسوط، ج 1 ص 309

ص: 21
علامه حلی/: «و أما العمرة فهی فی اللغة عبارة عن الزیارة، و فی الشرع عبارة عن زیارة البیت الحرام لأداء مناسک عنده»؛ «عمره، در لغت به معنای زیارت است و در شرع مقدس عبارت است از زیارت بیت‌الله الحرام به منظور ادای مناسک عمره در بیت‌الله‌الحرام.»
(1)
محقق نراقی/: «والمراد بالعمرة المبتولة، المفردة»؛ «مقصود از عمره مبتوله، عمره مفرده است.» (2)
با پژوهش و بررسی که انجام گرفت، در کتب لغت و منابع اهل سنت، از «عمره مبتوله» مطلبی نیافتیم. بنابراین، در روایات آن‌ها به عمره مبتوله اشاره نشده و کتب فقهی‌شان به این موضوع نپرداخته‌اند.
بنابر این، اکثر علمای اهل سنت در کلمات خود از این عمل، با عنوان «عمره» یاد کرده‌اند و در کلمات و کتب فقهی بعضی، «عمره مفرده» آمده است.
عمره مبتوله واجب است؟
الف) نظریه فقهای شیعه
دانسته شد که مقصود از «عمره مبتوله» همان «عمره مفرده» است؛ اکنون پرسش این است که آیا این عمره واجب است یا خیر؟
مشهور میان فقهای شیعه، عدم وجوب عمره مفرده (بلکه استحباب آن) است؛ بهویژه برای کسی که توان و استطاعت انجام عمره مفرده را دارد و برای رفتن به حجّ تمتّع مستطیع نیست. (3)
البته این نوع از عمره، در مواردی واجب می‌شود؛ مانند نذر، قسم، عهد و ... (4) همچنین بر کسی که تصمیم دارد وارد مکه شود. داخل شدن به مکه، بدون احرام، حرام است. پس لازم است شخص عازم به مکه، با احرام باشد و یکی از مواردی که انسان باید محرم شود، زمان انجام عمره مفرده است. (5)
در میان فقهای شیعه هستند کسانی که قائل به وجوب عمره مفرده- برای کسی که می‌تواند آن را انجام دهد- شده‌اند؛ از جمله آن‌ها است:
ابوالصلاح حلبی: «العمرة المبتولة واجبة علی أهل مکة و حاضریها مرّة فی العمر». (6)
آیةالله مکارم شیرازی: اشخاصی که از مکه شانزده فرسنگ شرعی دور باشند، اگر استطاعت برای عمره داشته باشند و برای حج نداشته باشند، به احتیاط واجب عمره مفرده انجام دهند. (7)
آیةالله صانعی: کسی که به عنوان نیابت رفت به مکه و خودش حج واجب به‌جا نیاورد، استطاعت برای عمره مفرده دارد، وجوب اتیان آن، بعد از عمل نیابت، خالی از وجه نمی‌باشد. (8)
ب) علمای عامه (اهل سنت):
میان مذاهب چهارگانه اهل سنت، در وجوب یا عدم وجوب عمره اختلاف است؛ بعضی اعتقاد به وجوب آن دارند و بعضی دیگر سنت دانسته و جزو مستحبات شمرده‌اند:
شافعی: از شافعی در باره عمره دو قول نقل شده است که صحیح‌تر آن، نظریه وجوب عمره است و از این جماعت، کسانی که قائل به وجوب عمره مفرده هستند، در طول عمر، فقط یکبار واجب می‌دانند. (9)
شافعی در کتاب «الأمّ» می‌گوید: «والذی هو أشبه بظاهر القرآن و أولی بأهل العلم عندی ... أن تکون العمرة واجبة»؛ (10) «آنچه که به ظاهرِ قرآن شبیهتر و نزد اهل علم بهتر و برتر است، عمره واجب می‌باشد.»
حنفی: انجام یکبار عمره مفرده، سنت مؤکد است؛ یعنی اگر انسان در طول عمرش تنها یک‌بار عمره مفرده بگزارد، به سنت عمل کرده است.» (11)
مالکی: عمره مفرده واجب نیست. (12)
حنبلی: عمره گزاری (یکبار در طول عمر) واجب است. (13)
عمره بر مردم مکه واجب نیست، عمره آنان همان انجام طواف است. (14)
سلفی ها: گزاردن عمره (یکبار در طول عمر) بر اهالی مکه و دیگران واجب است و برای کسی که داخل حرم است، احرام عمره او باید از ادنی الحلّ باشد؛ مانند تنعیم، جعرانه و ... (15)


1- تذکرةالفقهاء، ج 7، ص 8
2- مستند الشیعه، ملااحمد نراقی، ج 11 ص 212
3- آراء المراجع فی الحج، ص 142
4- تحریرالوسیله، حضرت امام خمینی 1، کتاب الحج، مسائل عمره، مسأله 3
5- آراءالمراجع فی الحج، ص 143، چاپ جدید 1385
6- الکافی، ص 220
7- مناسک حج محشّی، چاپ پاییز 1385، ص 98
8- همان.
9- نیل الأوطار، شوکانی، ج 5، ص 2
10- کتاب الأم، ج 2 ص 144
11- حاشیه ابن عابدین، ج 2 ص 519
12- المجموع، ج 7، ص 7
13- نیل الأوطار، شوکانی، ج 5، ص 3
14- المغنی، ابن قدامه، ج 3 ص 174
15- فتاوی اللجنة الدائمه، بن باز، ج 11 ص 119

ص: 22
میقات عمره مبتوله (مفرده)
کسانی‌که برای عمره مفرده، به مکه می‌روند، نمی‌توانند بدون احرام از میقات بگذرند و در صورت عبور، واجب است به میقات برگردند و از آنجا مُحرم شوند. اگر ممکن نشد، از همان‌جایی که هستند مُحرم شوند.
(1)
فقهای شیعی: میقات عمره مفرده را، برای کسانی که در مکه مکرمه هستند، ادنی‌الحل می‌دانند. (2)
ادنی‌الحل به مکانی گفته می‌شود که مرز میان حرم و بیرون حرم است؛ مانند: حدیبیه و تنعیم.
شافعی (در کتاب الأمّ): «میقات العمرة و الحجّ واحد»؛ «میقات عمره و حج یکی است.» (3)
حنفی: کسی که اراده و تصمیم انجام عمره را دارد و از میقات عبور می‌کند، باید از میقات محرم شود و اگر داخل مکه است، از حِلّ (خارج حرم) مُحرم گردد. (4)
حنبلی: میقات کسانی که پیش از میقات و در خارج حرم زندگی می‌کنند، مواقیت چهارگانه ذوالحُلیفه، جُحفه، قَرْن (المنازل) و یَلَملَم است و اشخاصی که زندگیشان در حرم است، میقات آنها برای احرام عمره، حِلّ (خارج حرم) است نه حرم. (5)
مالکی: میقات مکانی عمره، مانند میقات حج است، جز کسی که در مکه است- یعنی از اهالی مکه یا غریب باشد- میقات عمره او حلّ (خارج حرم) است و افضل آن است که از جِعرانه برای عمره مفرده مُحرم شود. (6)
سلفی: میقات عمره کسی‌که در مکه است، حِلّ می‌باشد و نزدیکترین حِلّ (خارج حرم) به مکه مکرمه، تنعیم است و میقات کسی که قبل از مواقیت چهارگانه است و قصد انجام عمره دارد، همان مواقیت معروف می‌باشد. (7)
ایام و موسم عمره مفرده و وقت فضیلت آن
الف) زمان و ایام عمره مفرده
فقها و مراجع عظام شیعه، تمام روزهای سال را برای انجام عمره مفرده جایز می‌دانند. البته در موسم حج، حاجی تا مناسک حج خود را به پایان نرساند، نمی‌تواند عمره مفرده به‌جا آورد.
علامه حلّی/: «أمّا العمرة المبتولة، فیجوز فی جمیع أیّام السَّنة»؛ «عمره مفرده در تمام روزهای سال جایز است.» (8)
ب) ماه رجب، وقت فضیلت عمره مفرده
به اعتقاد فقهای شیعه، افضل اوقات و بهترین ایام گزاردن عمره که ثواب بیشتری دارد، عمره رجبیه است. ابوالمکارم ابن زهره گفته است: «و أفضل الشهور للاعتمار، رجب»؛ «بهترین ماه‌ها برای گزاردن عمره، ماه رجب است.» (9)
عمره رجبیه در روایات:
معاویة بن عمار از امام صادق (ع) نقل کرده که فرمود:
«المعتمر، یعتمر فی أیّ شهور السنة شاء، و أفضل العمرة، عمرة رجب».
«عمره‌گزار در هر ماه از سال می‌تواند عمره انجام دهد و افضل عمره‌ها، عمره رجب است.» (10)
زراره از امام باقر (ع) نقل می‌کند که حضرت فرمودند:
«أفضل العمرة عمرة رجب».
«بهترین عمره، عمره‌ای است که در ماه رجب انجام شود.» (11)
از امام صادق (ع) پرسیدند:
«أیّ العمرة أفضل، عمرة فی رجب أو عمرة فی شهر رمضان؟ فقال: لا، بل عمرة فی رجب أفضل».


1- مناسک محشّی، مسأله 270، چاپ پاییز 1385
2- همان، مسأله 196
3- کتاب‌الأم، ج 2، ص 155
4- المبسوط، سرخسی، ج 4، صص 171 و 167؛ حاشیه ابن عابدین، ج 2، ص 639
5- مغنی، ابن قدامه، ج 3، ص 21
6- الفقه علی المذاهب الأربعه، ج 1، ص 686
7- فتاوی اللجنة الدائمه، ج 11، ص 125
8- تحریرالأحکام، ج 1، ص 560
9- غنیة النزوع، ص 197
10- وسائل الشیعه، ج 14، ص 303
11- وسائل الشیعه، ج 14، ص 301

ص: 23
«فضیلت کدام عمره بیشتر است، عمره ماه رجب یا عمره در ماه رمضان؟ حضرت در پاسخ فرمودند: نه، بلکه عمره در ماه رجب افضل است.»
(1)
حضرت صادق (ع) در روایتی دایره عمره رجبیه را وسیع بیان فرموده؛ بدین صورت که: «اگر شخصی در ماه رجب مُحرم شود و در ماه شعبان اعمال عمره را پایان دهد، عمره‌اش عمره رجبیه است؛ و اگر در غیر ماه رجب مُحرم شود و طواف عمره را در ماه رجب انجام دهد، باز عمره او عمره رجبیه خواهد بود.» (2)
محقق بحرانی/ پس از آن‌که درباره فضیلت عمره مبتوله (مفرده) سخن به میان می‌آورد و روایات ویژه این باب را ذکر می‌کند، اینگونه ادامه می‌دهد:
«و یکفی فی کونها رجبیة حصول الهلال بها فی رجب و إن وقعت الأفعال فی شعبان».
«برای درک عمره رجبیه، کافی است در لحظات آخر ماه رجب محرم شود، اگر چه اعمال دیگر عمره را در ماه شعبان انجام دهد.» (3)
ج) تکرار عمره
تکرار عمره، همانند انجام یکبار آن، مستحب است؛ لیکن میان فقها، در مقدار فاصله بین دو عمره اختلاف است. کسانی مانند حضرت امام خمینی 1 قائل به فاصله 30 روز هستند و در کمتر از آن تکرار عمره باید به قصد رجاء باشد. برخی قائل به فاصله یک ماه قمری می‌باشند؛ به‌طوری که اگر یک عمره را در آخر یک ماه و عمره دیگر را در اولِ ماهِ بعد انجام دهد، صحیح است. بعضی دیگر فتوا به جواز تکرار آن در هر 10 روز داده‌اند و دیگر فقیهان، عمره‌گزاری در هر روز را جایز می‌دانند. (4)
دعای ویژه احرام عمره مفرده یا مبتوله
مرحوم ابوالصلاح حلبی، در کتابش (کافی)، دعای ویژه احرام عمره مفرده را آورده است که آن را در جای دیگر نیافتم؛ گفتنی است دعاهایی که در مناسک و رساله‌های حج و عمره آمده، تنها دعای احرام حج است و از دعای احرام عمره مفرده ذکری به میان نیامده است:
«اللَّهُمَّ إِنِّی أُرِیدُ الْعُمْرَةَ فَیَسِّرْهَا لِی وَ أَعِنِّی عَلَی أَدَائِهَا فَإِنْ عَرَضَ لِی عَارِضٌ یَحْبِسُنِی فَحُلَّنِی حَیْثُ حَبَسْتَنِی لِقَدَرِکَ الَّذِی قَدَّرْتَ عَلَیَّ. أَحْرَمَ لَکَ شَعْرِی وَ بَشَرِی مِنَ النِّسَاءِ وَ الطِّیبِ وَ الصَّیدِ وَ مِنْ کُلِّ مَا یَحْرُمُ عَلَی الْمُحْرِمِینَ. أَبْتَغِی بِذَلِکَ وَجْهَکَ وَ الدَّارَ اْلآخِرَةَ». (5)


1- همان.
2- وسائل الشیعه، ج 14، ص 302
3- حدائق الناضره، ج 16، ص 330
4- مناسک محشّی، مسأله 184، چاپ پاییز 1385، صص 105- 104
5- الکافی، ابوالصلاح حلبی، ص 221

ص: 25

سفرهای حج ابن بطوطه سالهای (749- 725)

رسول جعفریان
حاجیان مغرب اسلامی و حج
حجاج مغرب اسلامی، شامل اندلس و مراکش و بخش میانی آفریقای مسلمان، فاصله زیادی تا حجاز داشتند اما این راه را عاشقانه طی کرده و به دنبال ریشه های خود، به حرمین میآمدند. طی کردن این راه که چند هزار کیلومتر مربع است، آسان نیست و میتوان تصور کرد با امکانات آن روزگار، چه مقدار زمان لازم بوده تا این مسیر طی شود و زائر به حرمین برسد. تحمّل این سختیها بود که سبب شد از دیر زمان لقب «الحاج» به عنوان یک لقب مهم برای کسانی که از مغرب اسلامی به حج رفتهاند، روی این اشخاص بماند. این همان چیزی است که بعدها در شرق دورِ اسلامی هم رایج گردید.
منهای چند سفرنامهای که از دوره میانی تمدّن اسلامی برجای مانده، مانند ناصر خسرو و ابن بطوطه و ابن جبیر و به خصوص پس از آن دوره، حجم زیادی از سفرنامه‌های حج که برجای مانده، متعلق به حجّاج مغربی است. این آثار منبع بسیار مهمی برای شناخت ادبیات حج و تاریخ بلاد حرمین و همین طور شناخت راه حجاج مغربی است. تعداد زیادی از این سفرنامهها به چاپ رسیده اما بخش بسیاری از آنها همچنان مخطوط برجای مانده است. گزارش یک صد مورد از این سفرنامه ها را دکتر عبدالهادی التازی در دو جلد کتاب فراهم آورده که به مناسبت سال 2004 که در آن، شهر مکه به عنوان پایتخت فرهنگی جهان اسلام معرفی شد، توسط مؤسسه «الفرقان»، وابسته به زکی یمانی، به چاپ رسیده است. عنوان این کتاب و مشخصات آن چنین است:
رحلة الرحلات؛ مکة فی مائة رحلة مغربیة و رحلة، مکة المکرّمة، مؤسّسة الفرقان، 2005).
اینکتاب شرح مطالبیاستکه در این سفرنامهها، در باره مکه مکرمه آمده است.
ویژگی این سفرنامهها، بهخصوص برخی از آنها؛ مانند سفرنامه عیاشی، که اخیراً در دو جلد بسیار بزرگ به چاپ رسیده، این است که نه تنها مشتمل بر مطالبی است که در سفرنامههای عادی آمده بلکه حاوی شرح حال تعداد زیادی از مشایخ و حتی طرح بسیاری از مباحث علمی و دینی است.
یک چهره مغربی، وقتی به شرق سفر میکند، با این پشتوانه است که در گذشته تاریخ تمدن اسلامی، اعتبار و ارزش ویژهای برای شرق اسلامی قائل بوده و علم و حدیث و دین خود را از شرق میگرفته است. برای یک مغربی اهمیت داردکه گزارش این سفر را بنویسد و گزارش راه و سفر نه تنها دینی باشد، بلکه گزارش سفر علمی او هم به شرق اسلامی و شاگردیاش نزد مشایخ و گرفتن اجازه حدیث و غیره هم باشد. او این مطالب را در سفرنامهاش نشان میدهد.

ص: 26
وقتی بحث از مغرب اسلامی میشود، منطقهای گسترده را- که در قرون نخستین اسلام حکم یک منطقه واحدی را داشت- شامل میشود. این ممکن بود که کسی اصلش از مغرب نزدیک؛ یعنی تونس باشد، در قرطبه؛ یعنی اندلس تحصیل کند و در مغرب میانی؛ یعنی تلمسان قاضی باشد و بعداً به منصب قضاوت در اشبیلیه برود یا حتی در مغرب دور؛ یعنی فاس به این سمت منصوب گردد.
مغربیها در مکه کاملًا شناخته شده بودند و در متون تاریخیِ این دوره مکه، آثار آنان فراوان است. از آنان به عنوان «مغاربه» یاد میشود. رنگ پوست و ساختار جسمانی ایشان بیش از همه، حکایت حضورشان را داشت. بهخصوص در قرن دهم به بعد، تعداد زیادی از مغربیها پس از انجام حج برای تحصیل یا عبادت و یا کار در حرمین، باقی میماندند. کتابی با عنوان «المَغاربة فی المدینة المنورة إبان القرن الثانی عشر الهجری» (از محمدعلی فهیم بیومی، قاهره، 2006) شرحی مفصل از حضور اینان در مدینه را به دست داده و نقش آنان را در زندگی اجتماعی و اقتصادی و دینی این شهر نمایانده است.
دکتر تازی در مقدمه کتاب «رحلة الرحلات» نام نزدیک به صد نفر از علمای مغرب و آندلس، از قرن سوم به بعد را آورده است که اینان در مکه یا مدینه سماع حدیث کردهاند. بسیاری از اینان تا بغداد هم میآمدند. این افراد حسّی را در میان عالمان مغربی ایجاد کردند که می بایست علم را در شرق جستجو کنند.
یکی از مشهورترین سفرنامههای مغربی، سفرنامه ابن بطوطه است که نه تنها سفرنامه حج بلکه گزارشی از بلاد اسلامی در دهه سوم و چهارم قرن هشتم هجری است. وی شش بار حج بهجای آورده و گزارش آنها را نوشته است.
در اینجا مروری بر این کتاب و شرحی که وی در مورد راههای حج، از نقاط مختلف داده است، ارائه میکنیم:
ابن بطوطه مغربی و راه حج
سفرنامه ابن بطوطه یکی از مشهورترین سفرنامهها در تمدّن اسلامی است که برجای مانده است. این سفرنامه متعلق به شخصی به نام ابوعبدالله محمد بن عبدالله بن محمد بن ابراهیم لواتی طنجی، مشهور به «ابن بطوطه» است. وی در قرن هشتم و پیش از حمله تیمور می زیست.
ابن بطوطه به قصد سفر حج به راه افتاد اما این سفر چندان به درازا کشید و طولانی و پر مطلب شد که سبب گردید تا اثر او تبدیل به یک اثر بسیار مهم شود. سفرهای او به اقصا نقاط عالمِ اسلام؛ به ویژه اقامت چندین ساله او در برخی از کشورها، بهخصوص در هند و علاقة خاص او به ثبت آنچه که دیده و شنیده، این متن مهم را پدید آورده است. وی سفر به حج را در سال 725 آغاز کرد. حج پنجم او در 732 و ششمین آن در سال 749 بود. سه حج میانی او- دوم، سوم و چهارم- در اقامت سه ساله او در مکه به انجام رسید.
اما در این میان مهم همین است که او به قصد انجام فریضه حج به راه افتاد و این انگیزه بود که او و دیگرانی مانند او را بر میانگیخت تا به نقاط دیگر جهان اسلام بروند و چنین آثاری را بیافرینند. ما در این گزارش از ترجمه محمدعلی موحد (تهران، بنگاه نشر و ترجمه کتاب، 1348) استفاده کردهایم.
اهمیت سفر ابن بطوطه به لحاظ تبیین راه حج در آن سالها جالب است.
اولًا: او در باره راه طنجه به مصر، اطلاعات جالبی را به دست داده و شهر به شهر مطالبی را بیان کرده است.
ثانیاً: در باره راه مصر به سمت عیذاب و رفتن از راه دریا به سمت حجاج، توضیحاتی آورده است. البته وی تا عیذاب آمده، اما به دلیل جنگ و نابود شدن کشتی‌ها مجبور به بازگشت از بندر عیذاب به قاهره شده و مجدداً راه خشکی را به سمت شام آغاز کرده است. از آنجا به بعد نیز وی منزل به منزل شرحی بیان کرده است. ما تنها بخشهایی را که مربوط به راه حج اوست بیان کرده و از باقی توصیفات وی، از شهرها جز در موارد استثنایی خودداری خواهیم کرد.
در راه حج
ابن بطوطه می نویسد: «روز پنج شنبه، دوم ماه رجب، سال 725، به قصد حج و زیارت قبر پیغمبر (ص) یکه و تنها از زادگاه خود، طنجه، بیرون آمدم. نه رفیقی بود که با او دمساز باشم و نه کاروانی که با آن همراه گردم. میل شدید باطنی و اشتیاقی که برای زیارت آن مشاهد متبرّکه در اعماق جانم جایگزین بود مرا بدین سفر برانگیخت. دل بر هجران یاران نهادم و بسان مرغی که از آشیان خود جدا افتد از وطن دوری گزیدم.» (1/ 6)
ابن بطوطه از طنجه به تلمسان می رود و پس از سه روز اقامت در این شهر، عازم «ملیانه» میشود. از آنجا همراه شماری بازرگان به سمت الجزایر میرود و بعد از آن، از راه متیجه به «جبل الزان» رفته عازم شهر «بجایه» میگردد.
وی در بجایه مریض میشود. وقتی به او پیشنهاد میشود آنجا بماند و استراحت کند، میگوید: «اگر مرگ من فرا رسیده باشد، بهتر است در راه خانه خدا بمیرم.» (1/ 8)
ص: 27
مقصد بعدی شهر کنستانتین یا قسطنطنیه بوده که حاکم آنجا استقبالش کرده، لباس احرام و دو دینار (سکه طلا) به او می دهد. از آنجا عازم بونه میشود.
وی با وجود بیماری و تب عازم میشود. گرچه بازرگانان به دلیل ناامنی متوقف میگردند لیکن او به مسیرش ادامه میدهد تا به «تونس» میرسد. بی آنکه کسی را بشناسد، در مدرسه کتیبیین منزل میکند.
ماه رمضان می رسد و ابن بطوطه تا عید را در تونس میماند. در این ایام قافله حج آماده رفتن میشود، اما نه برای حجّ همین سال بلکه برای حج سال آینده؛ زیرا تازه اواخر ذی قعده از تونس حرکت میکند.
ابن بطوطه می نویسد: «ریاست قافله با شیخی بود به نام ابویعقوب موسی از اهالی آفریقا و اکثر افراد قافله از قبیله مصامده بودند. مسافرین از میان خود، مرا به عنوان قاضی انتخاب کردند. اواخر ذی قعده بود که از تونس حرکت کردیم و از راه ساحل به شهر «سوسه» رفتیم. این شهر کوچک و نیکو بر کنار دریا ساخته شده است و با تونس چهل میل فاصله دارد. پس از سوسه به شهر صفاقس رسیدیم ... از صفاقس به «قابس» رفتیم و در داخل شهر منزل کردیم و چون پیاپی باران میآمد، ده روز در این شهر ماندیم. آنگاه به قصد طرابلس حرکت کردیم. در برخی از مراحل این راه، در حدود صد سوار یا بیشتر با ما بودند و نیز عدهای تیرانداز در قافله بودند که قبایل بدوی از آنان حساب می بردند و از دستبرد خودداری می‌نمودند. عید قربان را در یکی از منازل بین راه گذرانیدیم. روز چهارم عید به طرابلس رسیده چند روز در آنجا توقف کردیم.» (1/ 10)
ابن بطوطه، دختر یکی از امنای تونس را به عقد خود درآورده و در طرابلس عروسی کرده است و از این پس همراه همسرش به راه ادامه میدهد؛ «از مسلاته و مسراته و قصور سرت گذشتیم. در اینجا طوایف عرب خواستند دستبردی بزنند، موفق نشدند و به ملاحظه آمادگی ما از تعرض خودداری کردند. پس از جنگلی عبور کرده به قصر برصیصای عابد رسیدیم». اینجا با پدر زنش اختلاف پیدا کرده، همسرش را طلاق می‌دهد و دختر یکی از طلاب قابس را میگیرد «در قصر زعافیه عروسی کردم و ولیمه دادم و قافله را برای این کار یک روز متوقف ساختم و همه را اطعام کردم.»
مقصد بعدی اسکندریه است. او می نویسد: «در اول جمادی الأولی به شهر اسکندریه رسیدیم.» سپس در اینجا به وصف شهر می پردازد و از میوهها و باغات و دروازههای شهر و جز اینها سخن میگوید. در اینجاست که به گردش در شهرهای مختلف مصر رفت و از جمله آنها دمیاط است و هرجا که می رسد، از عالمان و عارفان و فقیهان و قاضیان و نیز خود شهر سخن میگوید. آشکار است که او کاروان حج را رها کرده و به دنبال گردشگری است تا موعد حج فرا رسد. پس از دیدن چند شهر، به قاهره می رسد و در اینجا به تفصیل از آن یاد میکند. (1/ 41- 29)
پس از آن می نویسد:
«از راه مصر علیا به قصد حجاز حرکت کردم و شب اول را در رباطی که صاحب تاج الدین حند در دیر الطین ساخته است، بهسر بردم ... بعد از رباط مذکور، به شهر کوچک «منیة القائد» که بر کنار نیل واقع است رسیدم و از آنجا به شهر بوش رفتم. بوش از حیث محصولِ کتان، بر همه شهرهای دیگر مصر برتری دارد و کتان آن به سایر نواحی مصر و آفریقا صادر میشود و از آنجا به شهر «دلاص» رفتم ... از آنجا به شهر «ببا» و «بهنسا» رفتم. بهنسا شهری است بزرگ و باغهای زیاد دارد و پارچههای پشمی خوبی در آن بافته می شود ... از آنجا به شهر منه خصیب «مینیا» رفتم. شهری است بزرگ و پهناور و وسیع و بر کنار نیل بند شده است و به حقیقت بر کلیه نواحی مصر علیا برتری دارد ...» (1/ 43- 42)
از آنجا به شهر کوچک منلوی، که دو میل از نیل فاصله دارد، رفتم ...
از منلوی به «منقلوط» آمدم که شهری است زیبا و خوش ساخت و پر برکت و بر کنار نیل نهاده است ...
از این شهر به اسیوط رفتم که شهری است بس نیک و بازارهای بدیع دارد ...
از آنجا به شهر اخمیم رفتیم که شهری بزرگ و محکم و عجیب است ...
از اخمیم به شهر «هو» که شهر بزرگی است در کنار نیل رفتم و در مدرسه تقی‌الدین بن سراج منزل کردم. در آنجا هر روز بعد از نماز صبح یک حزب از قرآن میخواندند ...
از شهر «قو» به «قند» رفتم ...
از آنجا به شهر بزرگ «قوص» رفتم. این شهر خیرات فراوان و باغهای سرسبز و بازارهای زیبا و مساجد زیاد و مدارس عالی دارد و حاکم نشین مصر علیا است ...
از آنجا «باقصر» رفتیم که شهرکی زیبا است ...
از آنجا شهر «ارمنت» رفتم. ارمنت شهر کوچکی است در کنار نیل که باغهای فراوان دارد ...
ص: 28
از آنجا به شهر «اسند» رفتم که شهر بزرگی است و کوچههای وسیع و عایدات بسیار و زوایا و مدارس و جوامع متعدد و بازارهای خوب و باغات سرسبز دارد ...
از آنجا به شهر «ادفو» رفتم که فاصله آن تا شهر «اسند» از طریق بیابان یک شبانه‌روز راه است. (1/ 48)
سپس از نیلگذشته بهشهر «عطوانی» رفتیم و ازآنجا شترانی کرایهکرده، با طایفه‌ای از عرب که دغیم نام دارند، حرکت کردیم. راه ما از صحرایی بود که آبادانی نداشت ولی راه امنی بود. یکی از منازل این راه حمیثرا است که قبر ولی خدا ابوالحسن شاذلی در آن است.
شهر عَیذاب
پس از پانزده روز راه پیمایی، به شهر عیذاب رسیدیم. عیذاب شهری است بزرگ که ماهی و شیر فراوان دارد و غلات و خرما را از مصر علیا به آنجا میآورند. اهالی این شهر از طایفه بجات می باشند که رنگ پوستشان سیاه است و خود را در ملحفه زرد رنگی می پوشانند و بر سر خود عصابهای میبندند که عرض آن یک انگشت بیشتر است .... در شهر عیذاب مسجدی است مشهور و متبرک که به شیخ قسطلانی منسوب است و من آن را زیارت کردم ... در آن زمان که ما به عیذاب رسیدیم «حدربی» پادشاه بجات مشغول جنگ با ترکان (ممالیک) بود. او کشتیهای ترکان را شکسته و آنان را به هزیمت داده بود. و به همین علت سفر ما از راه دریا میسر نشد. ناچار وسایلی را که برای این مسافرت آماده کرده بودیم فروخته و با همان اعراب، که شترهایشان را کرایه کرده بودیم، به مصر علیا مراجعت کردیم و به شهر قوص رسیدیم و از آنجا، از طریق نیل، که مصادف با موقع مد بود سرازیر شده، پس از هشت روز راه پیمایی به قاهره رسیدیم. ولی من یک شب بیشتر در آنجا نماندم و به قصد شام حرکت کردم و آن مقارن نیمه شعبان سال 726 بود.
راه قاهره به شام
اشاره شد که ابن بطوطه به دلیل جنگی بودن منطقه دریا، در سواحل عیذاب، ناگزیر از بازگشت به قاهره و رفتن از راه خشکی به سمت شام شد. روشن است که سفر وی به این شهرها، تنها در مسیر حج نیست بلکه وی به دنبال دیدن آثار این شهرها و به خصوص ملاقات با مشایخ آنها است. با این حال، به تقریب در مسیر حج حرکت می‌کند. وی مینویسد:
«در این راه نخست به شهر «بلبیس» رسیدیم که شهری بزرگ است و باغهای زیاد دارد.
از آنجا به «صالحیه» رفتم و از آن پس، داخل ریگزار (بیابان) شده، منازلی مانند «سواده» و «راده» و «مطیلب» و «عریش» و «خروبه» را طی کردیم. در هر یک از این منازل، کاروانسرایی است که آن را خان مینامند و مسافرین با چارپایان خود در آن منزل میکنند. در بیرون هر خان چشمهای هست ودکانی که مسافرین مایحتاج خود و مرکب های خود را از آن میخرند.
دیگر منازل معروف این راه «قطیا» است که مردم قطیه تلفظ میکنند. در این نقطه، از بازرگانان مالیات میگیرند. هیچ کس از مردم شام حق ندارد بدون اجازه حکومت مصر از این مرز عبور کند. همچنین کسانی که به سوی شام می روند، باید اجازه آن حکومت را ارائه دهند و این تدابیر به لحاظ حفظ اموال مردم و جلوگیری از فعالیت جاسوسان عراق (قلمرو حکومت سلطان ابوسعید بهادرخان) اتخاذ گردیده است. امنیت این راه بر عهده اعراب بادیه می باشد که چون شب فرا میرسد، از روی ریگها رد پاها را محو میکنند و امیر بامدادان خود برای معاینه محل میآید و اگر در روی ریگها ردّ پایی ملاحظه شود، اعراب به تعقیب عامل آن می پردازند و به هر حال او را گیر آورده تسلیم امیر میکنند تا به مجازات برسد.» (1/ 50- 48)
آنگاه راه خود را دنبال کرده تا به شهر «غزه» که پس از مصر، اول بلاد شام است، رسیدیم. غزه شهری است وسیع و دارای عمارتهای بسیار و بازارهای خوب و مساجد متعدد و بارو و مسجد جامعی زیبا داشت ...
از غزه به «مدینه الخلیل» رفتم که شهری است به ظاهر کوچک و در معنی بزرگ و نورانی و زیبا و عجیب. این شهر در وسط درهای واقع گردیده است ...» (1/ 51)
«از این شهر به سوی بیت المقدس روانه شدیم و در راه تربت حضرت یونس را زیارت کردم. این مقبره ساختمانی بزرگ و مسجدی هم دارد ... آنگاه به شهر بیت المقدس رسیدم که در رتبت فضیلت بعد از مسجد الحرام و مسجد پیغمبر بر همه نقاط و اماکن متبرکه پیشی دارد ...» (1/ 54).
از بیت المقدس به قصد دیدار عسقلان حرکت کردم. عسقلان اکنون بالمره خراب است و از آن ویرانهای بیش برجای نمانده است ... در عسقلان مزار مشهوری است که سر امام حسین (ع) پیش از آن که به مصر فرستاده شود، در آنجا بوده است. این مزار عبارت است از مسجدی بزرگ و مرتفع که چاه آبی هم دارد. بنای مسجد چنانکه بر سر درآن نوشته شده است، به فرمان یکی از امرای عبدیین (فاطمیان) صورت گرفته است (1/ 57).
از آنجا به شهر «رمله» رفتیم که همان فلسطین باشد. رمله شهری است بزرگ و کثیر الخیر که بازارهای خوب دارد ....
ص: 29
از آنجا به نابلس رفتم. نابلس شهری است بزرگ دارای درختان بسیار و نهرهای فراوان که از حیث محصول زیتون، از پربرکت ترین بلاد شام محسوب می شود ...
از آنجا به شهر عجلون رفتم و آن شهری است نیکو، دارای بازارهای زیادی و دژی مهم. نهر آبی گوارا از وسط آن جاری است.
از این شهر به قصد لاذقیه به راه افتاده، از وادی غور، که در میان یک رشته تل واقع است، عبور کردیم. قبر ابوعبیده بن جراح در این محل است و ما آن را زیارت کردیم. (1/ 58).
از آنجا به شهر «صور» رفتم. این شهر خود مخروبه است ولی در بیرون آن، قریه آبادی وجود دارد. بیشتر مردم آن رافضی (شیعه) هستند. روزی بر سر آبی رفتم تا وضو سازم، یکی از اهالی آن قریه هم برای وضو آمد. نخست پاها را شست و سپس صورت را. مضمضه و استنشاق هم نکرد و آنگاه قسمتی از سرش را مسح کشید. من به این ترتیب وضو اعتراض کردم .. (1/ 59).
از آنجا به صیدا رفتم. این شهر بر ساحل دریا قرار دارد و شهری قشنگ و پرمیوه است ...
از آنجا به طبریه رفتم. طبریه در گذشته شهر بزرگ و با عظمتی بوده و اکنون فقط آثاری از آن عظمت و بزرگی بر جای است.
از آنجا به شهر بیروت رفتم. بیروت شهری است کوچک، دارای بازارهای خوب و جامعی بسیار زیبا. اقسام میوهها و آهن از این شهر به مصر میبرند ... (1/ 60).
از بیروت به طرابلس رفتم. این شهر یکی از مراکز پرجمعیت شامات است. چشمه‌سارها از همه سوی آن در جریان است و باغها و درختان سرسبز اطراف آن را فرا گرفته ...
از طرابلس به حصن الأکراد که شهرکی پرآب و درخت است رفتم ...
ازآنجا بهشهر «حمص» رفتم. حمص شهری است نمکین و دلنشین، دارای درختان سرسبز و جویبارهای فراوان و بازارهای گشاد ... اهالی حمص عرب و به فضل و کرم موصوفاند ....
سپس به حمات، که یکی از مراکز مهم شام و از زیباترین شهرهای آن است، رسیدم.» (1/ 64)
از آنجا به شهر «معرّه» که ابوالعلای معری، شاعر و عدّه بسیار دیگر از شعرا به آن منسوب هستند، رفتم. معره شهری است بزرگ و خوب و بیشتر درختهای انجیر و پسته دارد که محصول آن را به مصر و شام می برند ...
بعد از معره به شهر سرمین رسیدیم که باغهای فراوان دارد و بیشتر درختان آن زیتون است ... مردم این شهر نیز صحابه دهگانه را دشمن میدارند و سب و لعن میکنند. عجب آن که این مردم حتی از استعمال لفظ «ده» خود داری می نمایند و دلالها که در بازار متاعی حراج میکنند، وقتی به عدد ده میرسند میگویند «نه و یک». و کلمه ده را بر زبان نمیرانند. روزی ترکی از آنجا میگذشت، دلالی صدا می زد «نه و یک». ترک چماق برکشید و بر سر او کوفت و گفت: حالا بگو: ده!
این شهر مسجد جامعی دارد که نُه گنبد برای آن ساختهاند و چون به مذهب، بدشان بر میخورد، مخصوصاً یکی را کم ساختهاند تا ده تمام نشود. (1/ 65)
از آنجا به شهر حلب رفتیم که شهری بزرگ و مرکزی مهم است. (1/ 70- 65) وی در این صفحات مطالبی در باره حلب مینویسد.
از حلب به شهر «تیزین» رفتم که در راه قنسرین واقع است. تیزین شهری است جدید البنا که ترکان آبادش کرده اند.
قنسرین شهری قدیمی و بزرگ بوده ولی اکنون فقط آثاری از آن برجای مانده است.
از قنسرین به انطاکیه رفتم و آن شهری است عظیم و کهن ....
از انطاکیه به دژ غراس رفتم که دژی است مستحکم و دارای کشتزارها و باغها ...
از بغراس به دژ قُصیر رفتم ...
از آنجا به شهر صهیون رفتم که شهری است نیکو، آبها روان و درختان سرسبز و قلعه خوبی دارد ... (1/ 71)
از آنجا به شهر لاذقیه رفتم که شهری است کهن بر ساحل دریا ... (1/ 79).
ص: 30
از لاذقیه به دژ مرقب، که نظیر دژ کرک و از دژهای بزرگ است، رفتم ...
از آنجا به سوی جبل الأقرع حرکت کردیم. اقرع بلندترین جبال شام و از طرف دریا که پیش روی، نخستین کوههای این ناحیه است ...
از آنجا نیز گذشته به کوههای لبنان که از سرسبزترین و خرمترین کوههای دنیاست رسیدم ... (1/ 82)
از کوهستان لبنان به شهر بعلبک رفتیم که شهری است نیکو و کهن و از بهترین شهرهای شام به شمار میآید ... در بعلبک یک نوع پارچه مخصوصی می بافند که پاره احرام بعلبکی هم از آن است ..
چون سخت مشتاق دیدار دمشق بودم، فردای آن روز، بعلبک را ترک گفتم و پنج شنبه نهم رمضان سال 726 به دمشق رسیدم و در مدرسه معروف مالکیان موسوم به الشرابشیه منزل کردم. دمشق بهترین و زیباترین شهرهای جهان است که ادای حق آن از قدرت وصف و بیان بیرون است ... (1/ 83)
این وصف تا صفحه 111 به طول می انجامد.
حرکت در مسیر شام- مدینه
دراول شوال سال مزبور (726) کاروان حجاز بهخارج دمشق رهسپارگردید و در قریه معروف «کسوه» فرود آمد. من نیز با کاروان حرکت کردم. امیرکاروان سیف‌الدین چوپان بودکه یکی از امرای بزرگ به شمار می آید و قاضی آن شرف الدین اذرعی حورانی بود. در این سال صدرالدین غماری مدرس مالکیان نیز به حج می رفت. همسفران من طایفهای از اعراب بودند که عجارمه خوانده میشدند و امیرشان محمد بن رافع از اعاظم امرا بود.
از کسوه به قریه بزرگ «صنیمن» رفتیم و از آن پس به شهر کوچک زرعه، که از بلاد حوران است، رسیدیم و در نزدیکی شهر منزل کردیم و از آنجا به شهر کوچک بصری رفتیم. (1/ 112- 111)
بُصری:
کاروان حج بهطور معمول چهار روز در بصری توقف میکند تا بقیه حاجیان هم برای کارهای خود، که در دمشق ماندهاند برسند. بصری محلی است که حضرت رسول، در دورانیکه- قبل از بعثت- برای خدیجه تجارت میکرد به آنجا آمد و خوابگاه شتر آن حضرت در بصری هم اکنون شناخته شده است و مسجد بزرگی در آنجا ساختهاند.
اهل حوران در شهر بصری جمع میشوند و حجاج آذوقه و لوازم و مایحتاج خود را از این محل تهیه میکنند و از آنجا به ببرکه زیره می روند و یک روز در آنجا اقامت میکنند و سپس به لجون می روند. لجون آب روانی هم دارد.
حصن کرک:
پس از لجون به «حصن کرک» میرسند که از عجیبترین و مستحکمترین و مشهورترین قلعههاست و حصن الغراب هم خوانده میشود ... (1/ 112)
کاروان مدت چهار روز در خارج کرک در محلی موسوم به ثنیه توقف کرد تا خود را آماده ورود در صحرا گرداند. آخر حد شام «معان» بود که بعد از وصول بدان از طریق عقبه صوان وارد صحرا شدیم. در باره این صحرا گفتهاند: هرکس درآنجا رود، راه خود را گم میکند و اگر بتواند جان به سلامت بدر برد چنان است که عمر دوباره یافته باشد.
پس از دو روز که راه رفتیم به ذات الحج رسیدیم و آن محل بایری است که آب زیرزمینی دارد
تبوک:
بعد از آن، به رودخانه بی آب بلدح رسیدیم و از آنجا به «تبوک» رفتیم. تبوک سرزمینی است که محل وقوع یکی از غزوات پیغمبر بود و در آن چشمه آب خردی وجود داشته که پیغمبر از آن وضو ساخته و به برکت وی آن آب فزونی گرفته و شیرین و گوارا گردیده است و هم اکنون نیز جریان دارد. حجاج شام چون به تبوک می رسند سلاح بر میگیرند و شمشیرها از نیام بر میکشند و حالت حمله و هجوم به خود می‌گیرند و درختان خرما را به شمشیر میزنند. چون معتقدند که پیغمبر به همین ترتیب وارد تبوک شده بود. کاروان بزرگ بر سر چشمه تبوک فرود میآیند و همه از آن سیراب میگردند. قافله حج چهار روز در آنجا استراحت میکند و شترها را آب می‌دهند و چون بین تبوک و العُلا، بادیه مخوفی در پیش هست، ذخیره آب نیز بر می‌دارند. سقاها اطراف چشمه را گرفته با آبدانهایی، که از چرم گاومیش درست شده است، شترها را آب میدهند و ظرف و مشکهای قافله را پر میکنند. هر یک از امرا و بزرگان، آبدان مخصوصی دارند که شتران خود و کسان را از آن آب میدهند و مشکها را پر میکنند و سایر مردم نیز در مقابل پرداخت وجهی به سقاها شتران خود را آب میدهند و مشکها را پر میگردانند.
ص: 31
قافله بعد از حرکت از تبوک، از خوف صحرا به تعجیل راه میرود. (1/ 115)
وادی اخیضر در وسط این صحرا واقع شده که نعوذ بالله توگویی وادی جهنم است. در یکی از سالها باد سمومی که در اینجا میوزد مشقات و مصائب بزرگی برای حجاج بار آورد، ذخیره آب به پایان رسید و یک خوراک آب به هزار دینار خرید و فروش شد و سرانجام فروشنده و خریدار هر دو تلف شدند که داستان آن را روی سنگی در همین وادی نوشتهاند.
بعد از طی این وادی، در برکه المعظم فرود میآیند که منسوب به الملک المعظم، از فرزندان ایوب است. در این برکه بعضی از سالها آب باران جمع میشود و در بعضی دیگر خشک و بی آب میباشد.
روز پنجم قافله به بئر الحِجر میرسد. مقصود از حِجر همان حجر ثمود است. چاهیکه در اینجا واقع است آب زیادی دارد، لیکن مردم با همه نیازمندی، از آب آن استفاده نمیکنند. چه، پیغمبر در غزوه تبوک بر سر آن چاه فرود نیامد و اجازه هم نداد که کسی ازآب آن بخورد وکسانیکه با آن آب خمیرکرده بودند آنرا به شتران خورانیدند. در این جایگاه دیار ثمود شروع میشود. این خانهها درکوهستانی واقع شده که از سنگهای سرخ رنگ تشکیل یافته و پلهکانهای پر نقش و نگاریکه بر آنها تراشیدهاند چنان است که گویی تازه از زیر دست صنعتگر بیرون آمده باشد. استخوان‌های آن قوم، درون خانههاشان پوسیده و مایه عبرت آیندگان گردیده است.
در این محل، بین دو کوه، خوابگاه ناقه صالح واقع شده و در آنجا مسجدی است که مردم در آن نماز میگزارند. بین حجر و العلا به قدر نصف روز یا کمتر فاصله می‌باشد. العلا ده بزرگ و نیکویی است که نخلستانها و آبهای جاری دارد. حجاج چهار روز در اینجا استراحت کرده لباسهای خود را میشویند و ما یحتاج خود را فراهم میکنند و هرچه اضافه بار دارند در این محل میگذارند و فقط به قدر کفایت از آن بر میدارند.
اهل این ده مردمان امینی هستند. تجار مسیحیِ شام، ازاینجا قدم فراتر نمیگذارند و معاملات خود را با حجاج در همین محل انجام میدهند.
کاروان از العلا حرکت کرده، فردا به وادی عطاس میرسدکه بسیارگرم می‌باشد و باد سموم کشندهای در آن میوزد. در یکی از سالیان، که به نام سال «امیر جالقی» معروف شده است، حجاج گرفتار شدت این باد گردیده و جز معدودی، همه تلف شدند.
بعد از عطاس به «هدیه» میرسند. در این محل خاک را که حفر میکنند آب شوری در می آید.
روز سوم حرکت از العلا به خارج شهر مدینه منوره وارد می شوند. (1/ 116).
زین پس، ابن بطوطه به شرح آنچه که در مدینه و مکه سپری شده است می‌پردازد.
مکه به عراق از راه زبیده
ابن بطوطه مفصل از مکه و مسائل مختلف آن، به ویژه جنبههای دینی و آثار و بناها و نیز وضعیت سیاسی آن و نفوذ دولت ایلخانی در مکه سخن میگوید. مقصد بعدی وی مدینه است، اما وی این بار کاروان عراق را که از طرف سلطان ابوسعید خان بهادر ایلخانی اعزام شده همراهی میکند. قصد او آن است که پس از زیارت مدینه عازم عراق شود.
اطلاعاتیکه وی از کاروان و مسیر مکه به مدینه میدهد جالب است. گزارشی از آن را می آوریم. او می نویسد:
بیستم شهر ذی حجه در صحبت امیر قافله عراق پهلوان محمد حویج، که از اهالی موصل بود و پس از مرگ شهاب الدین قلندر امارت حاج را بر عهده داشت از مکه حرکت کردم. (1/ 179)
امیر پهلوان برای من یک نیمه محمل تا بغداد کرایه کرد و کرایه راهم را از خودش پرداخت و مرا در جوار خود پذیرفت. بعد از طواف وداع حرکت کرده به «بطن مر» رفتیم. همراهان ما عده بیشماری از مردم عراق و خراسان و فارس و ایرانیان بودند. زمین از کثرت جمعیت موج میزد و گروه مردمان مانند تودههای ابری که روی هم متراکم شده باشد، در حرکت بودند و ازدحام به حدّی بود که هرکس از قافله کنار می‌رفت و علامتی با خود نداشت در مراجعت گم میشد.
در این قافله عظیم عدهای شتر برای حمل آب به مسافرین بی بضاعت تخصیص داده شده بود. همچنین مقداری خواربار به وسیله شتر برای احسان به بینوایان حمل می‌شد و دارو و مشروبات و شکر برای بیماران مهیا بود.
در هر منزل که قافله توقف میکرد، در دیگهای مسی بزرگیکه دسوت می‌نامیدند، غذا میپختند و درماندگان و مسافرین بیتوشه را اطعام میکردند و یک دسته شتر، مخصوص حمل کسانی بود که از راه درمانده بودند و همه این وسایل از طرف سلطان ابوسعید تأمین شده بود.
همراه قافله، بازارهای معتبر و وسایل لازم و انواع اطعمه و میوههای موجود بود. هنگام شب راه میرفتند و پیشاپیش قطار محملها، مشعلهها بر میافروختند چنان که شب مبدل به روز میگشت و زمین پر از نور و روشنایی میشد.
ص: 32
از «بطن مر» به «عسفان» و از آنجا به «خلیص» رفتیم. از خلیص چهار منزل آن طرفتر «وادی السمک» نام شد و پنج منزل دیگر به «بدر» رسیدیم. این راه را دو منزل در یک روز طی میکنند و منزل دوم شب پیموده میشود. بعد از بدر به منزل «صفرا» رسیدیم و در آنجا یک روز استراحت کردیم. از صفرا تا شهر مدینه سه روز راه است. در مدینه توفیق زیارت پیغمبر برای دومین بار نصیب شد و شش روز در آن شهر توقف کردیم و به اندازه ذخیره سه روز آب برداشته حرکت کردیم.
راه حجاز- بغداد
ابن بطوطه پس از شش روز توقف در مدینه حرکت کرده و سه روز بعد در «وادی العروس» توقفکرده «از چاههای کم عمقیکه حفر میکنند آب گوارایی» بر میدارد و پس از آن که ذخیره آب خود را تجدید میکند «وارد سرزمین نجد» میشوند.
وی مینویسد:
نجد سرزمین پهناوری است که تا چشم کار می کند گسترده است. پس از تجدید نفس از نسیم جانفزای نجد چهار منزل که پیمودیم بر سر آبی معروف به «عسیله» رسیدیم و بعد از آن آب دیگری بود به نام «نقره» که آثار حوض های بزرگی در کنار آن دیده می شد و سپس به «قاروره» رسیدیم که حوض هایی مملو از آب باران داشت و این آبدانها را زبیده دختر جعفر بنا کرده است. این محل در وسط سرزمین نجد واقع شده و بسیار دلگشا و دارای نسیم ملایم و زمین خوبی است و هوای آن همه فصول معتدل میباشد.
از آنجا به «حاجر» رفتیم. آبدانهایی در این محل وجود دارد که برخی از آنها خشکیده و به جای آنها چاههای بزرگی حفر کردهاند.
بعد از آن به «سمیره» رسیدیم که زمینی گود میباشد که در محوطه وسیعی واقع شده و قلعه مانند جایی دارد. در سمیره آب چاه فراوان است اما طعم آن تلخ میباشد. قبایل عرب گوسفند و روغن و شیر به این محل آورده، در مقابل پارچه خام به حجاج میفروشند و غیر از پارچه خام با جنس دیگر معامله نمیکنند.
از سمیره به «جبل المخروق» رفتیم. جبل در بیابانی واقع شده و قسمت بالای آن را باد از هم شکافته است.
از آنجا به «وادی الکروش» رفتیم. آب در این محل نبود و ما شب را راه پیموده بامدادان به دژ «فید» رسیدیم. این قلعه بزرگ در زمین مسطّحی واقع شده و بارویی هم دارد. اطراف این قلعه محلهای است که اعراب در آن سکونت دارند. گذران این جماعت از معامله با حجاج است. حاجیان عراق که به مکه می روند، قسمتی از زاد و راحله خود را، تا هنگام مراجعت در این محل میگذارند. دژ فید در وسط راه بغداد- مکه واقع شده و از آنجا تا کوفه دوازده روز راه است که از میان بیابان عبور میکند و در هر یک از منازل آن، آبدانهایی برای تأمین آب مشروب مسافرین موجود است. کاروانیان معمولًا در این محل با تجهیزات و احتیاط کامل حرکت میکنند تا اعراب به فکر دستبرد و غارت نیفتند. (1/ 181).
در این نقطه با امیرفیاض و امیر حیار پسران امیر مهنا ملاقات کردیم. عده زیادی از اعراب چادر نشین سواره و پیاده با آنان بودند و ایشان حفظ و حمایت قافله را به عهده گرفتند. اهل قافله در این محل هرچه میتوانستند از شتر و گوسفند که اعراب برای فروش عرضه میکردند خریداری کردند.
از فید حرکت کرده به محلیکه به نام اجفر نامیده میشد رسیدیم. این محل به نام دو عاشق معروف جمیل و بثینه میباشد. شب را از راه بیابان حرکت کرده به زرود رفتیم. زرود زمین پهناور شنزاری است و خانههای کوچکی دارد که گرداگرد آن را مانند قلعه فرا گرفتهاند. در این محل چاههای آب وجود دارد اما آب آن خوشگوار نیست.
بعد از زرود به ثعلبیه رسیدیم که قلعهای خراب دارد و روبهروی آن آب انبار بزرگی استکه به وسیله پله به آن میروند. آب این انبار از ذخیره باران فراهم میشود.
در اینجا گروه زیادی از اعراب برای فروش گوسفند و اشتر و روغن و شیر جمع میآیند. از ثعلبیه تا کوفه سه روز راه است. منزل نخست برکه المرجوم نام دارد. در این جایگاه تلّ بزرگی از سنگ فراهم شده و هرکس از آنجا رد شود سنگی بر روی آن میافکند. میگویند مرجوم مردی رافضی مذهب بوده و با قافلهای به حج می رفته و در اینجا بین او و ترکهای سنی مذهب مشاجرهای به وقوع پیوسته و آن رافضی یکی از صحابه پیغمبر را دشنام داده و سنیان به سزای این عمل او را سنگسار کردهاند.
در برکه المرجوم خانههای زیادی هست که اعراب در آن سکونت دارند و آنان برای فروش روغن و شیر و غیره، تا نزدیکی کاروان میآیند. برکه آب انبار بزرگی دارد که زبیده آن را بنا کرده و کفایت ما یحتاج کاروانیان را میکند. در این راه مکه تا بغداد هر کجا که برکه یا چاه آبی پیدا شود از برکت زبیده و آثار خیر اوست و اگر عنایت او به این امر مهم نبود، مسافرت از این راه ممکن نمیشد. (1/ 182).
بعد از برکه، به مشقوق رسیدیم. در این محل دو آب انبار با آب صاف خوشگوار وجود داشت. اهل قافله آبی را که از پیش داشتند فرو ریخته از اینآب با خود برداشتند.
ص: 33
منزل بعد، تندنیر نام داشت که آن نیز دارای آب انبارهای مملوّ از آب بود. شب را به راه ادامه دادیم و چاشتگاه در زباله بودیم که قریه آبادانی است و عربها در این محل قصری ساختهاند. زباله دارای دو آب انبار و چاههای متعدد است و از منازل پرآب این راه به شمار می رود.
پس از زباله به «هیثمین» رسیدیم که آن هم دو آب انبار دارد و از آنجا حرکت کرده، پای به گردنه معروف به عقبة الشیطان فرود آمدیم و روز دوم از گردنه بالا رفتیم. تنها گذرگاه سخت این راه همین گردنه می باشد که آن هم زیاد طولانی و مشکل نیست.
منزل دیگر، «واقصه» نام داشت که قصری بزرگ و آب انبارهای خوب در آن بود. واقصه آخرین منزل این راه است که آب دارد. از آنجا تا کوفه جز شاخههایی از فرات که از آن رودخانه جدا شده، آبی پیدا نمی شود. بیشتر مردمان کوفه برای تهنیت و چشم روشنی در همین محل، به پیشواز حاجیان میآیند و با خود آرد و نان و خرما و میوه میآورند.
بعد از واقصه به «لوره» رسیدیم که آب انبار بزرگی دارد و پس از آن به مساجد، که سه آب انبار دارد و سپس به محلی معروف به «منارة القرون» رسیدیم. این مناره بسیار بلند و در وسط بیابان واقع شده و اطراف آن را با شاخهای آهو تزیین کردهاند و دور و بر آن اثری از آبادی نیست.
بعد از مناره به وادی عذیب رسیدیم که محلی پربرکت و حاصلخیز و آباد است و اطراف آن را فلاتی حاصلخیز و خوش منظر فراگرفته است.
منزل دیگر قادسیه بود که جنگ مشهور اسلام و مجوس در آن واقع شد و این جنگ منجر به پیروزی قطعی مسلمین و ذلت و زبونی آتش پرستان گردید که دیگر بعد از آن نتوانستند قد علم کنند. (1/ 183).
ابن بطوطه اینجا به عراق رسیده و نخستین شهری که زیارت کرده، شهر نجف است که گزارش آن را آورده و سپس از دیگر شهرهای عراق سخن گفته است.
سفر دوم به مکه و حج دوم و سوم و چهارم
ابن بطوطه از نجف عازم بصره شده، از آنجا به آبادان و شوشتر و ایذه و اصفهان و شیراز رفته باز به عراق باز میگردد. این باره، از کوفه و کربلا و بغداد دیدن کرده و سپس بهموصل ونصیبین و سنجار ماردین میرود و سپس به بغداد باز میگردد (1/ 261). وی می نویسد:
چون به بغداد رسیدیم، حاجیان آماده حرکت بودند. من پیش خواجه رفتم و از او خواستم که سفارش سلطان ابوسعید را در باره من به کار بندد و او یک نیمه محمل به من تخصیص داد و توشه راه به اندازه آب و خوراک چهارتن در اختیار من گذاشت و فرمانی نیز به دست من داد و به پهلوان محمد حویج، که امیر قافله بود، سفارش مرا کرد.
ابن بطوطه در اینجا شرح راه را نمی دهد. وی از راه عراق به مکه رفته و تنها اشاره به بیماری اسهال خود میکند که تا مکه ادامه داشته و تنها وقتی به منی رفتهاند خوب شده است. او تمام سال را مانده و حج دیگری را هم در مکه بوده است. ابن بطوطه می‌نویسد:
آن سال را پس از گذراندن موسم حج در مکه ماندم ... در مدرسه مظفریه منزل داشتم و بیماریام بهکلی از میان برخسته، حالم بسیار خوش بود و تمام اوقاتم را به طواف و عبادت و عمره میگذرانیدم. در اثنای آن سال، حجاج مصر علیا به شهر مکه رسیدند ... در نیمه شهر ذی قعده امیر سیف الدین یلملک به اتفاق جمعی از همشهریان من (اهالی طنجه) به مکه رسیدند. (1/ 262)
ابن بطوطه میگوید وقوف در عرفات در این سال؛ یعنی سال 728، روز جمعه بود. سال 729 را هم در مکه بوده است. او می نویسد:
در این سال احمد بن رمیثه و مبارک بن عطیفه به اتفاق امیر محمد حویج و شیخ‌زاده حرباوی و شیخ دانیال از عراق به مکه آمدند و از جانب سلطان ابوسعید صدقات فراوان بین مجاورین و اهل مکه تقسیم کردند و هم در این سال بود که نام ابوسعید پس از نام الملک الناصر در خطبه ذکر شد و بر فراز قبه زمزم برای او دعا کردند و پس از نام او، از سلطان یمن «الملک المجاهد نورالدین» هم نام بردند. لیکن امیر عطیفه با این امر موافقت نداشت و توسط منصور، برادر خود، به الملک الناصر خبر فرستاد. وقوف سال 729، روز سه شنبه بود و من سال 730 را هم در مکه ماندم. در موسم حج آن سال بین امیر عطیفه و ایدمور ناصری امیر جاندار فتنهای برخاست. (1/ 264- 263)
وی بعد از حج، راه دریایی را انتخاب کرده، عازم یمن میشود. بنابراین، به جده آمده و از آنجا سوار نوعی کشتی به نام «جلبه» شده و در دریای سرخ به راه خود ادامه می دهد. او در این مورد مینویسد:
این کشتی از آنِ رشید الدین الفی عینی بود که اصلش از حبشه است. شریف منصور پسر ابی نمی هم در کشتی دیگری مسافرت میکرد و بسیار مایل بود که من با او باشم لیکن چون در کشتیِ او تعدادی شتر هم بود من ترسیدم و نرفتم. چه، من تا آن زمان مسافرتِ دریا نکرده بودم. (1/ 266).
ازین پس اقامت او در یمن است و گزارش تفصیلی در باره آن ناحیه ارائه کرده است. از آنجا عازم عدن و صنعا و سپس عمان شده و با پادشاه هرمز دیدار میکند. به جزیره کیش میرود و بحرین و قطیف و احساء و یمامه را پشت سر میگذارد.
ص: 34
حج پنجم
در قطیف شیعیان را میبیند و اینگونه به توصیف آنان می پردازد:
از بحرین به قطیف رفتیم. قطیف شهری است بزرگ و نیکو و دارای نخلهای فراوان، طوایفی از اعراب در آن سکونت دارند که جزو شیعیان و غُلات می باشند و در این باره تقیه ندارند بلکه تظاهر هم میکنند چندانکه مؤذن در اذان خود بعد از شهادتین «أشهد أنّ علیاً ولیّ الله» و بعد از «حیّ عَلَی الصلاة» و «حیّ عَلی الفَلاح»، «حیّ علی خیر العمل» میگوید و بعد از تکبیر آخر، اضافه میکند: «محمّد و علیّ خیر البشر، من خالفهما فقد کفر». (1/ 308).
وی از بحرین به «هجر» و از آنجا به «یمامه» میرود که هجر نامیده میشود و شهری است نیکو و پرنعمت و آب و درخت؛ طوایفی از عرب که بیشتر از بنیحنیفه از روزگار قدیم در این ناحیه سکونت ورزیدهاند و امیر آنان طفیل بن غانم نام دارد.
از یمامه همراه امیر طفیل به قصد زیارت خانه خدا رهسپار گشتیم و سال 732 بود که به مکه تشرّف جستیم. آن سال را الملک الناصر، پادشاه مصر هم با گروهی از امرا به زیارت آمده بود و این آخرین حج «الملک الناصر» بود که احسان فراوان در حق اهالی مکه و مدینه و مجاوران آن دو شهر کرد. (1/ 309).
این پنجمین حج ابن بطوطه بود.
سفر دیگر به مکه در سال 749
وی بیست سال پیش از سفر اخیرش- زمانی که به هند رفت و در آنجا مدتها اقامت گزید و در بازگشت به سمت ایران آمد و از شیراز و اصفهان دیدن کرد و به بغداد و از آنجا به شام رفت-. در شام بوده و زن حامله خود را در آنجا تنها گذاشته بود. وقتی در این سفر (749) به دمشق وارد شد، سراغ پسرش را گرفت، اما معلوم شد که دوازده سال پیش از آن، درگذشته است. (ص 763).
ابن بطوطه از شام عازم مصر شده، به قاهره می رود. در آنجا میشنود که قاضی‌القضات عزالدین، با قافله بزرگی برای عمره رجبیه به مکه رفته است. وی از قاهره از راه مصر علیا به عیذاب رفته و از آنجا سوار کشتی شده به جده می رود. وی در 22 شعبان سال 749 وارد مکه می شود. او مینویسد:
بعد از برگزاری موسم حج، همراه قافله شام به مدینه رفتم و قبر مطهر پیغمبر را زیارت کردم و در مسجد متبرک وی نماز خواندم و قبور اصحاب پیغمبر را در بقیع زیارت کردم و از مشایخ مدینه با ابومحمد بن فرحون ملاقات کردم. از مدینه به علا و تبوک رفتیم و از آنجا از راه بیت المقدس، مدینة الخلیل غزه و از طریق رمله، که پیشتر یاد کردیم به قاهره رسیدیم .... پس در کشتی کوچکی که از آنِ یکی از اهالی تونس بود برنشستیم و در صفر سال 50 به راه افتادم و به جزیره جربه آمدم ... به وسیله کشتی کوچکی به قابس رفتم ... سپس سوار کشتی شده، به سفاقس و از آنجا به بلیانه رفتیم و آنگاه از راه خشکی به اتفاق اعراب حرکت کردم و پس از تحمل زحمات فراوان به تونس رسیدم و آن در محاصره اعراب بود.
از آنجا به فاس و بعداً برای شرکت در جنگ بر ضدّ کفار اسپانیا به اندلس می‌رود. (ص 777)
ص: 35

راه حج حلب تا مکه مکرمه در دوره ممالیک، بر اساس ارجوزه ابن جابر اندلسی (قرن هشتم هجری)

راه حج حلب تا مکه مکرمه در دوره ممالیک، بر اساس ارجوزه ابن جابر اندلسی (قرن هشتم هجری) (1)
ابو جعفر اصفهانی
حلب در شمال شرق دمشق، محلی است که در ایام حج، کاروانهای زیادی از آن عبور میکردند. بسیاری از ایرانیان، که از راه فرات به حج می‌رفتند، مسیر شمال عراق را طیکرده، به حلب میرسیدند و از آنجا همراه دیگر حجاج، به شام آمده و با کاروان شام به حج میرفتند. در باره راه فرات، در جای دیگر توضیح دادهایم.
شاعری به نام شمس الدین محمد بن احمد، علی بن جابر اندلسی، که در سال 698 ق/ 1299 م بهدنیا آمد و از سال 743 در حلب مقیم شد، از این مسیر به حج آمد و ارجوزه‌ای به شعر، در وصف این راه تا مدینه منوره سرود. وی در سال 780 درگذشت.
طبیعی است بخشی از راه، که راه شام تا مدینه است، در بسیاری از گزارشها توصیف گردیده، اما با این حال، به اختصار گزارش این شاعر را با برخی از نکات آن میآوریم. مهم آن است که وی بارها از حلب به حج مشرف شده و بنا بر این، اطلاعات وافی وکافی در باره مسیر حج داشته است.
وی در این قصیده بلندِ خود، منازل حجاج را از آغاز تا مکه مکرمه بیان کرده است. «بیره» نخستین منزل پیش از حلب است که وی مدتی در آنجا مستقر میشود.
این شعر بیانگر راه حج، از دهه شصت یا هفتاد قرن هشتم هجری است؛ دورهای که ممالیک در اوج شکوه و عظمت تمدنی خود بودند. به همین ترتیب امر حج هم به خوبی و با امنیت کامل برگزار می شد.
وی در مرحله نخست، از بیره تا حلب را بحث کرده و سپس از اجتماع حجاج در حلب و آماده شدن برای حرکت گزارش میکند. او هفده روز در حلب بوده و این نشان میدهد که تا چه مقدار برای مقدمات کار، تمهیدات اندیشیده میشده است.
اما مسیر کوتاه اول، که از بیره به حلب بوده است. وی در نخستین گام از وداع یاران سخن گفته و عبور از فرات و اجتماع مردم در حاشیه آن، که برای بدرقه زائران جمع شده بودند. به مناسبت، وصفی از فرات به دست داده است.
حرکت، در آخرین روزهای ماه شعبان.
منزل بعدی در کنار نهر ساجور بوده که زیبایی خیره کنندهای داشته ونگاه به آن بسیار سرورآفرین بوده است.
و کان علی الساجور بعد مُبیتنا
فلله ما أبهی و أبهجه نهرا
منزل بعدی مدینة الباب است که کاروان اندکی در آنجا استراحت کرده و سپس به سوی حلب به راه میافتد.
در این وقت به حلب می رسد و از خاطرات گذشته خود، که درآنجا بوده، یاد می کند؛ خاطراتی که به هیچ روی نمیتواند آنها را به فراموشی بسپارد.
پس از اقامت هفده روزه در حلب، کاروان حرکت کرده، به سمت حماة می رود. فاصله راه حلب تا حماة سه روز به طول می انجامد. وی در راه، باغات و نهرهای زیبایی می بیند و به وصف فضای سبز اطراف آن می پردازد.


1- این اثر تاکنون به چاپ نرسیده و بر اساس دو نسخه خطی، دکتر فوزی الهیب گزارشی در مجله مرکز الدراسات المدینة المنوره نوشته که آنچه در اینجا آمده خلاصه آن است.

ص: 36
منازل بعدی، شهرهای رستن، حمص و قاره است. وی ضمن بیان منازل، گاه به بیان حالات مسافران هم می پردازد. چون وی ابزاریکه برای بیان برگزیده، شعر است، طبیعی است محدویتهایی دارد. احساس عمومی همه زائران آن است که هرچه به اماکن مقدس نزدیکتر میشوند، بر شوق وصولشان میافزاید.
این کاروان در اول شوال به دمشق میرسد؛ جاییکه او آنرا بهشت دنیا میخواند و دار الغنی. این روز، روز عید بوده و این بر شوق او در بیان اشعار افزوده است.
إلی أن نظرنا من دمشقَ لبلدةٍ
غدتْ جنة الدنیا فأکرمْ بها قِطرا
ذلک یومُ العیدِ والدهرُ کلُّهُ
لساکنها عیدٌ فیا حسنَهُ دهرا
ولکنَّها أرضُ الغنیِّ ودارُهُ
ولا عیشَ فیها للذی یجدُ الفَقْرا
روز سوم شوال، کاروان شام که اکنون کاروان حجاج حلب هم به آن پیوسته، حرکت میکند. اما یکباره چنان و چندان باران میگیرد که به اجبار کاروان در قریه محجه توقف میکند و به انتظار توقف باران مینشیند. مسیر حرکت از دمشق به سمت حوران است.
کاروان یک روز راه می رود تا به شهر زُرَع میرسد و پس از استراحت اندکی حرکت کرده، به خُلیف میرود. این مسیر ادامه مییابد تا به بصری میرسد.
بُصری مانند دیگر منازل نیست، منزلی است که رسول خدا (ص) درکودکی به همراه عمویش ابوطالب در آنجا توقف داشته است. این امر سبب شده است تا شاعر احساس خاصی داشته باشد و درآنجا احساس انس و الفت کند. به مناسبت و البته به اشارت، اخباری را که در کتابهای سیره در این باره آمده است و از جمله داستان بحیرا، دارد.
منزل بعدی ثنیه و سپس زَرقاء است. فجرکه طلوع میکند، آنان نماز را در سمنان میخوانند و از آنجا به «زیزا» میروند که محل استراحت کاروانهای حج است. اینجا در واقع محل اتراق بوده و سه روز در آنجا اقامت میکنند.
منزل بعدی «حساء» نزدیک «مؤته» است و بعد از (...) روز راه رفتن به معان می رسند. اینجا هم محل اتراق است و سه روز می مانند.
در روز بعد، کاروان به «صوان» می رسد و بیابانی را با سرابهای طولانی پیشرو دارد. اینجا به جای امواج آب، کاروان با امواجی ازسراب روبهروست.
پس از آن که کاروان سه روز راه از معان دور میشود، در اول ذی قعده به «ذات حج» می رسد. کاروان راهش را ادامه می دهد تا آن که به تبوک می رسد. اینجاست که چشم کاروانیان به نخلستانهای سرسبز آنجا می افتد و از آب مبارک آن بهره مند میشود. شاعر در اینجا، از آبیکه برابر رسول خدا (ص) از زمین جوشید یاد میکند. قافله دو شب در تبوک اقامت میکند.
در ششم ذی قعده، کاروان حج، به وادی اخیضر می رسد. روز بعد، به ماءالصافی و بعد ازآن، به ماء المعظم. کاروان در «ماء الجنیب» شب را به صبح میبرد و پیش از فجر، به «ثمد الروم» میرسد. اکنون ظهر روز نهم ذی قعده است.
صبح روز دهم به «مبرک الناق» میرسند و ظهر آن روز به «حجر»، سرزمینِ ثمود رسیده، با سرعت از آنجا میگذرند؛ زیرا سرزمینی است که عذاب الهی در آن فرود آمده است. بعد از غروب از «عُلا» هم میگذرند و بدین ترتیب از این سرزمین ملعون خلاصی مییابند.
کاروان پس از سه روز استراحت، حرکت کرده، در روز پانزدهم ذی قعده به «ماء شعب» میرسند که آب نیکویی دارد. آنان شترانشان را در آنجا سیراب میکنند.
در روز شانزدهم، در وادی هُدیه خیمه زدند، اما به سرعت جمع و جورشده، حرکت کردند. صبح روز بعد، از جاییکه زمین آن از سنگهای سیاه بود، گذشتند؛ سنگهاییکه برای شتران بسیار بد بود و خون از پاهای آنها به راه افتاد. آنان رفتند تا آنکه در فحلتیین مانده شب را به صبح رساندند. در ادامه، به وادی القری رسیدند. اینجا بود که نسیم حجاز را حس کردند و شوق و ذوقی در قلب هایشان پدید آمد. آنان روز بیستم ذی قعده را در آنجا سپری کردند. از آب آنجا بهره بردند و مسیر را ادامه داده به شهر البتراء رسیدند.
ص: 37
هرچه کاروان به مدینه نزدیکتر میشد، بر تپش قلبهای آنان افزوده شده و شوق آنان زیاد می گردید. زائران در فکر گناهان خود بودند و با خود سخن میگفتند. آنان در میان خوف و رجا بودند، اما به امید رحمت الهی، امید آنان بر یأسشان غلبه می‌کرد و فریادهای شوق سر میدادند. باقی مانده شب را حرکت کرده و همچنان تسبیح میگفتند. در همین مسیر بود که به گردنهای رسیدند و از آن که برآمدند، در نور صبحگاهان، چشمشان به باغات و نخلستانها افتاد. در این وقت، اشک از چشمان شاعر و دیگر زائران جاری میشود.
اکنون کاروان به مدینه رسیده است. کاروان به مسجد نبوی رفته و نوری که از حجره نبوی تلألؤ دارد، چشمان آنان را خیره میکند. اکنون ایمان در قلوب آنان به حرکت در میآید، توبهشان پذیرفته میشود. آنان برابر رسول الله میایستند و سلام می‌دهند و در روضه به نماز میایستند.
سپس بهبقیع میروند و قبوراصحاب و عباس و فاطمه زهرا وحسن: را زیارت میکنند. به احد میروند و قبر حمزه سید الشهدا و دیگر مساجد مدینه؛ از جمله مسجد قبا را زیارت میکنند. از برخی از چاه های مدینه که منسوب به رسول الله است، آب مینوشند.
کاروان شام و حلب چندان در مدینه توقف نمیکنند چون دلشوره اعمال حج را دارند. باقی مانده زیارت را برای بازگشت میگذارند.
زائران از مدینه راهیِ «ذی الحُلیفه» شده محرم میشوند. سپس عازم «روحاء» شده از آنجا به «وادی غزاله» میروند. وی حکایتی را در باره وجه نامگذاری این وادی نقل میکند که مربوط به صید غزالی است که پناه به رسول الله برد تا آزاد شده، برود بچه‌هایش را شیر بدهد و برگردد و رفت و برگشت و به عهدش وفا کرد. صیاد هم ایمان آورد و او را رها کرد.
کاروان سپس به سمت «وادی صفراء» رفت تا آنکه به بدر می رسد. مسافران در «عدوة الدنیا» فرود میآیند، جاییکه رسول الله و اصحابش فرود آمدند. آنان از جنگ بدر یاد کردند، جایی که ملائکه به کمک اصحاب شتافتند.
آنان شب را در بدر میمانند وسپس از چندین منزل عبور میکنندکه عبارتاند از: بطن خبت، ودّان، رابغ. اینجا جایی است که هلال ماه ذی حجه را رؤیت میکنند. سپس به «بیادر» می روند و صبحگاهان از «ذات السویق» یا «قرقرة الکدر» عبور کرده، به «خُلیص» میروند و شب را در «ظهر المدرج» استراحت میکنند. سپس به صبحگاهان به «عسفان» رسیده عصر به «المنحنی» می رسند.
صبح روز بعد، در باغستان «ابی عروه» هستند و آنجا استراحت اندکی کرده، از شوق رسیدن به مکه به سرعت حرکت میکنند.
فلما تعرَّی الصبحُ عن ثوب لیلهِ
إلی أن قطعنا رمل عالج الذی
وفی بطن خبت قد نزلنا وفی الدجی
وبتنا علی وَدّان ثم برابغ
فسرْنا وبتْنا بالبیادر واغتدَوا
وجاؤوا خُلیصاً فارتقَوا وتعجَّلوا
فباتوا علی ظهر المدرَّج واغتدَوا
وما صبّحوا إلا أبا عروة الذی
وبعد زوال الشمس ساروا وشوقُهُم
فباتوا علی أدنی المساجد منهمُ
رحلْنا وعِقدُ الشهب یُبدی لنا نثرا
تظلُّ القطا فی قَطْعِ کثبانهِ حَیْری
سرَوا وحروف العیس قد کتبت سطرا
فلاحَ هلالُ الشهرِ للناس وافترا
فجازوا علی ذات السویق بنا ظهرا
ص: 38
إلی بلد ثقْلُ الخطایا به یُدرا
بعُسفانَ ثم المنحنی نزلوا عصرا
تری العین من جناته کلَّ ما سرّا
یحثّهم قد شبَّ وسط الحشا جمرا
وقد نش-- قوا من طیب أم القری عطرا
در این وقت است که طلوع خورشید را در مکه نظارهگر هستند و قلبهایشان سرشار از نشاط و شور است. این ادامه مییابد تا آنکه چشمشان به کعبه میافتد.
شاعر در اینجا از ورود به مسجد الحرام و طواف کعبه و نماز کنار مقام ابراهیم و سعی صفا و مروه و ورود به حجر و دعا در کنار ملتزم و اشک ریختن وگرفتن پرده کعبه و دعا کردن زیر ناودان و در نهایت خوردن از آب زمزم یاد میکند.
وإذ صعدوا فوق الثنیّة أشرفوا
و لمّا دنَوا من کعبة الله أبصروا
فمالوا إلی الرکن الشریف وقبّلوا
فطافوا وختماً بالمقام ترکّعوا
ومُلتَزَم البیتِ المکرَّمِ لازموا
وقاموا لدی المیزاب یدّعون ربَّهم
إلیأن وفَوا بالسبع حتیإ ذا انتهوا
ومن زمزم العذب المذاق تضلّعوا
وما ماؤه إلا لما قد شربْته
طعامٌ لمحتاج وماءٌ لذی ظما
علی صرة الدنیا لِمن فهم السرا
بدائع حسن تُخجل الکاعب البِکرا
کما قبّل مشتاق من کاعب ثغرا
وفازوا بأمنٍ بعدما دخلوا الحِجرا
وإنْ علِقوا بالستر کان لهم سترا
وفوق الصفا والَوا لِربِّهمُ الذکْرا
لِمَرْوَتِهم کرّوا لنحْوِ الصفا کرّا
فما رجعوا إلا وقد شفَوا الصدرا
فسلْ عنده ماشئتَ منْ نِعَمٍ تتری
وبرْءٌ لذی سقْم فکم ألمٍ أبرا
ص: 39
اکنون زائران می توانند با آرامش در این ارض اقدس بخوابند. شاعر در اینجا به بیان مناسک حج در منا و عرفات و مزدلفه و جمرات پرداخته و شرحی از شعائر حج ارائه میکند:
«این ارجوزة یکی از کهنترین ارجوزههایی است که در وصف راه حج سروده شده است. کهنتر از این، ارجوزهای است در همین موضوع از احمد بن عیسی رداعی یمنی (م 247) که به نام ارجوزة الحج نامیده شده و در وصف راه حج از طریق یمن به مکه است. مطلع آن چنین است: (صفه جزیره العرب، ص 235)
اول ما أبدأ من مقالی
فالحمد للمنعم ذی الجلالی
در باره سفرنامهای که بتواند مسیر حج را از حلب به بیت الله الحرام نشان دهد می توان از «رحلة الوحیدی من حلب إلی البیت الحرام» که متعلق به حجیج بن قاسم وحیدی پزشک است، استفاده کرد، که سفرش را از سوق الجمال، زیر قلّة حلب آغاز کرده و تا مکه ادامه میدهد. (بنگرید: عروق الذهب فیما کتب عن حلب، ص 66).
ص: 40
کبوتر حجاز
آن شب زمین شکست و سراسر نیاز شد
در زیر پای مرد خدا جانماز شد
کعبه خودش میان جماعت به‌صف نشست
آمد امام قبله و وقت نماز شد
دریاچه‌های آتشِ نمرود خشک شد
باران گرفت و خاک زمین دلنواز شد
کم کم نگاه رود به دریا رسیده بود
چون پستی و بلندی دنیا تراز شد
هر جا که بود لات و هبل لال می‌نمود
وقتی زبانِ معجزه نور، باز شد
آیینه‌ای که قد خدا ایستاده بود
پا بر زمین نهاد و زمین سر فراز شد
دیگر خدا برای زمین نامه می‌نوشت
با آن کبوتری که رسول حجاز شد
ص: 41
رحمان نوازنی
نام جاودان
بر فراز غرور گلدسته، نام او نام جاودانِ هنوز
از پسِ قرن‌های سر به فلک اوست سرمایه اذانِ هنوز
ناز پرورد خلوت ملکوت، فاتح سبز قله معراج
اوست تنها بشارت دمِ صبح به شب تار مومنانِ هنوز
شمع‌نه! ... نام سردوتاریکی‌ست به‌توکه درتمام‌قدمت‌خاک
پرده‌بردار هرچه شب بودی ... آفتابی درآسمانِ هنوز
کهکشان‌ها صحابیان تواند، ابرها سخت سایبان تواند
کفر حتی امان گرفته توست تا همین قرن بی‌امانِ هنوز
تو حدیث تواتر نوری، سوره بی‌دریغ انگوری
با تو تأویل آیه‌ها سهل‌است، نزد ایمان نیمه جان هنوز
باش تا تیرگی جریمه شود، ماه ازهیبت‌ات دو نیمه شود
آخر راه با تو نزدیک است ... شب چراغ نرفتگان هنوز!
از تو دل‌ها به‌عشق مجبورند، قوم تردید زنده در گورند
رحمتت از زمانه دور مباد آخرین وحی مهربان هنوز!
سودابه مهیجی
سؤال
چه بگویم از تو محمد؟
مگر از تبار بلالم؟
منِ خوار و از تو سرودن؟!
چه کنم که پیش تو لالم
تو پیامدار محبت
تو پیامدار همیشه
تو پیام سبز رسیدن
و منم که میوه کالم
پر از التماس و نیازم
که دوباره دست بگیری
ص: 42
تو بزرگِ کشتی نوحی
و منم که غرق زوالم
تو نماد سبز عروجی
پر و بال تو ابدیت
منم آن کبوتر زخمی
که هنوز بی‌پر و بالم
تو وَرای درک زمینی
به زبان چگونه نشینی؟
تو حقیقتی تو یقینی
من اگر اسیر خیالم
چه بگویم از تو محمد؟
چه بگویم از تو محمد!
به زبان روشنت ای کاش
بدهی جواب سؤالم
میلاد عرفان‌پور
شکوفه قرآن
مثل بهار سر زد و قرآن شکوفه داد
با او تمام هستی باران شکوفه داد
می‌آمد از قبیله مردان اهل عشق
آن شب‌که غنچه غنچه عرفان شکوفه داد
آنقدر گرم بود نفس‌های پاک او
که‌احساس سرد و زرد زمستان شکوفه‌داد
آن شب که مرد سبز خدا آفریده شد
گویی دوباره چهره انسان شکوفه داد
در سرزمین کفر به یُمن حضور او
باغی شد از خدا و بیابان شکوفه داد
دشت امیدواری دل‌های منتظر
باران سرود و باز فراوان شکوفه داد
ص: 43
آن مرد سبز، مرد خدا، مرد معرفت
آمد و شاخه شاخه ایمان شکوفه داد
مهرناز آزاد
شهر پیغمبر گل‌ها
آفتابِ قدح و مشرق جام است اینجا
باده جز از لب دلدار، حرام است اینجا
اختر شوق فشان از مُژه بر درگه عشق
بارگاه کرم و رحمت عام است اینجا
منبر عاطفه‌ها بنگر و محراب فروغ
راستی ماهِ رخ دوست، تمام است اینجا
گوهر اشک به دامان بقیع افشانیم
تربت پاک امامان هُمام است اینجا
در غروبی که غم‌آویز بود قامتِ عشق
غربتِ فاطمه و چار امام است اینجا
شهر پیغمبر گل‌هاست، بزن ساغر نور
بلبل خاطره‌ها، مست مُدام است اینجا
«صائم» از جام ولا نوش، زلال صلوات
جای تسبیح ومناجات و سلام است اینجا
صائم کاشانی
مَی خانه بعثت
عروس شعر شیدایی، به یاد یار می‌رقصد
هزار از شوق گل، در دامن گلزار می‌رقصد
زلال نور می‌نوشند، یاران طرب امشب
شراب بوسه در جام لب دلدار می‌رقصد
لب جانان نمی‌دانم، چه رمزی گفت با ساغر
که در مینای شادی، باده گلنار می رقصد
نمی‌دانم‌چه رازی در سه تار مطرب‌است‌امشب
که مضراب دل شورآفرین، بر تار می‌رقصد
ص: 44
مگر گلباده چل ساله می‌ریزند در ساغر
که در میخانه بعثت، در و دیوار می‌رقصد
گل مهتاب می‌روید، به دشت دیده باور
به یاد یار، عاشق تا سحر بیدار می‌رقصد
غزل با ناز می‌خوانند یاران طرب امشب
غزال ذوق من صائم، به شوق یار می‌رقصد
صائم کاشانی
یاد محمد (ص)
در دلم هر لحظه با یاد تو توفان می‌شود
زندگی سخت است اما با تو آسان می‌شود
یاد اعجاز تو می‌افتند از هر فرقه‌ای
یک زن بی‌روسری وقتی مسلمان می‌شود
با کتاب تو سر سجاده، هنگام دعا
چشم‌های مادرم لبریز باران می‌شود
می‌نشینم پای اخبار جهان و باز هم
قبل از اعلام خبر نام تو عنوان می‌شود
تو نباشی، پس چه چیزی باید آرامش کند
یک پدر وقتی که دور از واژه نان می‌شود
بی‌گمان حتی خدا نام تو را آورده است
با نفس‌هایش که گرم خلق انسان می‌شود
تو همان حس غریبی که تمام روزها
در دلم هر لحظه با یاد تو توفان می‌شود
رضا نیکوکار
بوی تبسم
برای پیام آور وحدت حضرت محمد (ص)
می‌گفت: بریزید به دریا گِله‌ها را
تا؛ بنده نمایید دل قافله‌ها را
این شبه وَبا- قهر زمینی- همه‌گیر است
ص: 45
طفلانه مگیرید تب فاصله‌ها را
حتی بکشانید به ایوان دل خویش
با بوی تبسم نفس چلچله‌ها را
تا کعبه جان را به تماشا بنشینید
باید که بسازید غم آبله‌ها را
می‌گفت: علی (ع) نیست مگرجان محمد (ص)
با او بسپارید شب مرحله‌ها را
وقتی نسپردیم شب مرحله با حق
دیدیم به چشمان بلا؛ زلزله‌ها را
دیدیم که دستان ستم یکسره می‌ریخت
در کاسه ارباب دنائت صله‌ها را
پرپر شده دیدیم هزاران گُل» امید «
وقتی که شکستیم پرِ چلچله‌ها را
سید فضل الله طباطبایی ندوشن (امید)
تقدیم به پیامبر صلح و دوستی
آن روزها که در افق مکه سر زدی
با شش هزار آیه لبخند آمدی
قرآن درست در وسط سینه‌ات شکفت
پر شد لب تو از گل یاس و محمدی
ای هیبت تو هیبت شمشیر پس چرا
چندیست پیش‌ازآنکه بجنگی مردّدی؟
برخیز و کوه‌های جهان را به هم بزن
دیگر نگو به گوشه گرفتن مقیّدی
این موج توست‌که به‌تلاطم‌رسیده است
تو آخرین تهاجم یک سیل ممتدی
حتی یهود هم به تو سوگند می‌خورد
با این‌که کاسه- کوزه‌شان را به هم زدی
باید که اتفاق بیفتد نگاه تو
اما نه، تو بلندتر از هر چه بایدی
محمد مرادی
ص: 46

بررسی مشکلات حاجیان پیش از انقلاب در میز گردی با حضور علامه شهید مرتضی مطهری

حج گزاری ایرانیان همواره و به خصوص پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، با مشکلات و گرفتاری های فراوانی روبه‌رو بوده است. نا امن بودن راه ها، فقر امکانات بهداشتی و درمانی، نبود حداقل امکانات رفاهی، نابودی صدها هزار لاشه قربانی حاجیان، بدرفتاری برخی از حمله‌داران، شیعه آزاری ساکنان مکه و مدینه و ... بخشی از این گرفتاری‌ها و مشکلات بوده است.
عالمان و فرهیختگانی که در آن سال‌ها به حج مشرف می‌شدند، هنگام رویارویی با این گونه مسائل، به فکر چاره افتاده، تا از حجم مصائب حجاج بکاهند و زشتی‌ها را به زیبایی‌ها تبدیل کنند.
خوشبختانه پس از پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری حضرت امام خمینی 1 حج ابراهیمی احیا شد و با پیام‌ها و توصیه‌های ایشان، مسؤولان خدمتگزاز به فکر چاره‌اندیشی برآمدند، تا آنجا که امروز بسیاری از مشکلات گذشته مرتفع گردیده و ایرانیان بحمد الله آبرومندترین حج را انجام می‌دهند.
اجاره بهترین منازل برای اسکان زائران، آشپزخانه‌های مدرن و بهداشتی جهت طبخ متمرکز غذا برای حاجیان، تهیه جزوات و کتب و فیلم‌ها و سی‌دی‌ها و تشکیل جلسات آموزشی توجیهی متعدد برای ضیوف الرحمان، استفاده از روحانیون و مدیران لایق و کارآمد برای هدایت کاروان‌ها و نظارت کامل بر عملکرد آنان، از ویژگی‌های حج گزاری ایرانیان پس از برقراری جمهوری اسلامی در ایران است.
میزگردی که با حضور علامه متفکر و اندیشمند بزرگ اسلامی حضرت آیت‌الله شهید مطهری 1 و جمعی از اندیشمندان اسلامی در حسینیه ارشاد برگزار گردیده، بخشی از مشکلات فقهی و اجرایی حج گزاری ایرانیان را به تصویر کشیده که مقایسه آن با وضعیت کنونی می‌تواند بیانگر تحول به وجود آمده در این عرصه باشد.
سپاس خدای را که بیشتر مشکلات یاد شده به همت مسؤولان جمهوری اسلامی و نیز اقدامات انجام شده توسط دولت عربستان مرتفع گردیده است.
امیدواریم تا مشکلات باقیمانده نیز به تدریج از سر راه برداشته شود و حاجیان بتوانند با آسودگی خیال و فراغت بال، پله‌های معنویت و رشد را یکی پس از دیگری پشت سر نهاده، به موفقیت های بزرگ معنوی دست یابند.
«میقات حج»
استاد مطهری: برای اینکه آقایان محترم توجه بیشتر داشته باشند و بدانند که جلسه ما برای چیست، توضیحاتی می‌دهم: آقایان می‌دانند که اجتماع و جلسه ما، در مورد «حج» است. هرکس که به حج میرود، دو احساس در او پیدا میشود:
الف) غرور و عظمت؛ مراسم حج، اجتماع بسیار عظیمی است که هم از نظر کمّی بینظیر است و هم از نظر کیفی؛ یعنی اجتماعی است که متجاوز از یک میلیون نفر از خارج و داخل عربستان، در یک جا جمع میشوند. و خیال نمیکنم در دنیا اجتماع دیگری مانند آن، از لحاظ کمیت وجود داشته باشد.
از لحاظ کیفیت هم، اگر ما تنها همان جنبه طبیعی بودن آن را در نظر بگیریم؛ یعنی مردم روی احساسات و ایمان و عقیده خودشان در اینجا جمع میشوند. هیچ قدرت و زوری و طمعی آن‌ها را جمع نمیکند، بلکه آمدنشان برخلاف مطامعشان است؛ یعنی از پول خودشان صرف‌نظر میکنند. رنجی را متحمّل میشوند و به حج می‌روند.
به‌هرحال، بسیار اجتماع عظیمی است و از این جهت انسان احساس عظمت و غرور میکند؛ به خصوص اگر اهل مطالعه باشد، میبیند که خودِ دین مقدس اسلام، از زبان پیشوایان دین، بلکه اشارات قرآنی، میرساند که این، حکمت و فلسفه بزرگی دارد؛ به تعبیر قرآن (قِیَاماً لِلناس) است و به تعبیر امیرمؤمنان (ع) «تَقْوِیَةً لِلدِّین» است و فلسفهای دارد. هرکسی این احساس را پیش خود میکند.

ص: 47
ب) ناراحتی و رنج؛ در موسم حج، برای هر انسان فهمیدهای این حس نیز پدید می‌آید که نوعی نقص، بلکه نواقصی در برگزاری این فریضه وجود داردکه اینها دیگر به برنامه مربوط نمیشود، بلکه به‌چگونگی اجرای برنامه مربوط است. درگذشته مردم اینها را چندان متوجه نمیشدند، ولی حالا روی اینها فکر وحساب میکنند.
هر آدمی که درک میکند حج امر بزرگ و عظیمی است و شارع مقدس اسلام آن را رُکن و پایهای برای ابقای دین، احیای مردم، اتحاد کلمه، حُسن تفاهم در میان ملل اسلامی، رفع سوء تفاهمهای مختلف، اصلاح اخلاق مردم و ... قرار داده است، احساس وظیفه میکندکه در این راستا گامهایی بردارد. البته اینها مسائلی است که در باب فلسفه حج باید بحث شود و اموری واضح و روشن است و خودِ پیشوایان دین گفتهاند که هست. آری، حج چنین فلسفه بزرگی دارد. البته در مقابل، نواقصی هم در انجام آن به وجود میآید که باید احساس وظیفه کرد و تا حدودیکه برای ما مقدور است، باید اقدام کنیم که آن هدفها و منظورهای اسلام بهتر تأمین شود.
روی این احساس وظیفه است که گاهی وقتها، رُفقا و دوستان، مکرر، شاید از هفت، هشت یا ده- پانزده سال پیش تذکراتی میدادند. افرادیکه قبلًا به حج رفته بودند. خود ما هم که دو سفر رفتیم، این‌ها را به چشم دیدیم، تا اینکه امسال عدهای از دوستان رسماً پیشنهاد کردند که اگر وظیفه هست، در حدّ مقدورات خودمان اقداماتی بکنیم و ببینیم که چگونه میتوانیم این نواقص را برطرف سازیم و اصلاح کنیم.
یادم هست امسال که ما از مکه برگشتیم، عدهای از رفقا که آمدند، این موضوع را طرح کردند و تمام هفت، هشت یا ده‌نفری که آنجا بودند، تأیید کردند وگفتند: بیاییم جلساتی، اجتماعاتی یا سمینار حجی تشکیل دهیم و اقدامی بکنیم.
به دنبال آن، جلساتی تشکیل شد، در دو یا سه جلسه من هم شرکت داشتم و قرار شد از بعضی از آقایانی که به‌هرحال صاحب‌نظریه هستند و همه یا اکثرشان به سفر حج رفتهاند و میتوانند در این زمینه همفکری و همکاری داشته باشند، دعوت به مشاوره و همکاری شود و آنچه که به فکر ماها رسیده اکنون بنا است به اطلاع همدیگر برسانیم و از نظریات یکدیگر استفاده کنیم و ببینیم که چه نوع همکاری میتوانکرد و چه تصمیمی میتوان گرفت. در این دو یا سه جلسهایکه تشکیل شده، بهطور خلاصه عرض میکنم: مجموع نواقصی که به‌نظر رسیده، پنج یا شش قسمت است:
1. نقصیکه به شرکت‌کنندگان درحج مربوط می شود؛ یعنی افراد فهمیدهای‌که می‌روند و بر میگردند، غالباً از اخلاق حجاج شکایت میکنند. از جهل و نادانی‌و عدم استطاعت روحی و اخلاقیشان گله دارند. ببینم چه اقداماتی میشود کرد که افراد، این‌جور جاهلانه و کورکورانه نروند و برنگردند.
کسی که به حج میرود، از روی فهم و شعور و ادراک باشد و بعد هم استفادهای بکند و برگردد.
همین امسال در حسینیه ارشاد، جلساتی راجع به حج برگزارشد، آنجا سخنرانیهایی بنده در زمینه حج داشتم. راجع این موضوع، به‌خصوص پیشنهادی کردم که دوستان آن را تصویب کردند و پیشنهاد درستی میدانستند. بنابر این شدکه ما کلاسهایی در زمینه حج دایر کنیم و از امسال؛ یعنی چند ماه قبل از آغاز حج، افرادی را ببینیم و برنامهای برایشان تنظیم کنیم به‌عنوان کلاس «آمادگی حج» که این البته نمونه باشد و بعد هم دنبال شود؛ یعنی افرادی که میخواهند به حج بروند، هم دستورات فقهیِ حج را قبلًا درست بیاموزند و هم دستورات اخلاقی و اجتماعی را یاد بگیرند.
2. نقص دیگر، مربوط به وضع پذیرایی ها است؛ و نیز اجتماعاتی که در آنجا هست. وضع حمله‌داریها وکاروان‌ها و ...
3. نقص دیگر به امور دینی مربوط است؛ کاروانها برنامه ندارند. امروزه بهترین کاروان، کاروانی است که مسکن یا غذای خوب برای افراد تهیه میکند. کاروانیکه غذای روحی به زائران بدهد. چنین نیست که وقتی حاجی برای اولین بار به مدینه می رود، اخبار و احادیث و فلسفه این‌سفر را بشنود و آگاه شود. مردم که به مدینه می‌روند، باید در آنجا تاریخ پیغمبر را متذکّر شوند و به ایشان تعلیم داده شود در ده سالی که پیامبر خدا (ص) در مدینه بودند، چه کردند؟ اینجا کجاست؟ آنجا کجاست؟ و ... چنین کارهایی تا حالا انجام نشده و حتی کاروان‌ها هم این کارها را نکرده‌اند.
برای این کار هم، دوستان پیشنهاد کردند که کاروانی نمونه تشکیل شود. در سال گذشته چنین گامی را، هر چند ناقص، حسینیه ارشاد برداشت.
4. نقص دیگری که وجود دارد، وضع رسالههای عملیه است؛ ما در سفر حج با اعتراضاتی مواجه شدیم. مرتب اعتراض میکردند به وضع رسالهها که انصافاً هم نواقصی وجود دارد. باید افرادی با آقایان علما و مراجع تماس بگیرند یا به هر شکل دیگری، این‌ها را اصلاح کنند. بعضی مسائل هست که واقعاً اساسی است و الآن برای خودِ مراجع هم مطرح است و هر سال هم با غُرغُر کردن عدّهای و تصدیق کردن عدهای دیگر خاتمه پیدا میکند.
مثلًا وضع طواف، مخصوصاً حالا که حاجی زیاد شده وگاهی وضع ناراحت‌کنندهای پیدا میکند یا وضع قربانیها الآن مشکلی شده است برای افرادی مثل ما. دائماً انسان باید جواب مردم را بدهد. میپرسند آیا اگر پیغمبر (ص) بود، اسلام از ما همین را می‌خواست؟ آن‌سال ما به مذبح نرفته بودیم، امسال رفتیم، واقعاً وضع جوری است که انسان نمیتواند بگوید اسلام از ما همین را میخواست. حاجی وقتی میخواهد یک گوسفندی تهیه و قربانی کند، باید از روی چهار طبقه لاشه گوسفند و از خون‌بگذرد، و بعد به چه شکلی آن را پیدا کند! و بعد آن را بالای یک گوسفند دیگر ذبح کند و بعد این لاشهها بگَندد و بو بگیرد و ...
ص: 48
امسال یکی از آقایان مراجع که آنجا بودند، گفتند: من اگر امسال بتوانم بروم نجف، حتماً این قضیه را با علمای نجف حل میکنیم.
البته راههای حل دیگر هم دارد که به دولت سعودی مربوط می شود. ما در اینجا فعلًا نمیخواهیم راه حل ارائه کنیم. میخواهیم بگوییم یک مشکلهای است. باید رسیدگی شود.
5. مشکل دیگر رفتار مأمورین دولتی ایران در صدور گذرنامه است؛ که این هم ناراحتکننده است. بعضی از امرحج میترسند، به خاطر سوء رفتاریکه با آنها هنگام دادن گذرنامه میشود. در اینکه آیا میشود در این زمینه اقداماتی انجام داد؟ باید افرادیکه با دولت نزدیک هستند، تماسهایی بگیرند بلکه بهبودی در این قسمت حاصل شود. شما می‌بینید وقتی انسان میخواهد گذرنامه بگیرد، برای گرفتن یک ورقه نصف‌روز صرف می شود! چه‌قدر جانکاه است برای آدم!
6. وضع حجرالأسود هم ناراحت‌کننده است؛ که این از موضوعات مربوط به دولت سعودی است؛ چون در اختیار آنها است. مسلّماً اگر حُسن نیت باشد و هیچ غرضی غیر از غرض دینی نباشد، حالا یا با اطلاع دولت یا بدون اطلاع دولت. باید فکر کرد که مصلحت چیست. باید به آنها گفته شودکه وضع حجرالأسود ناراحت‌کننده است. امسال شنیدم در آن فیلمیکه برای حج نشان میدادند، این هم جزو فیلم بوده است. بعضی از آقایان وعاظ و غیر وعّاظ که قبلًا دیده بودند، خواهش کرده بودند که این بخش؛ یعنی حجر الأسود را از فیلم حذف کنند، چون ناراحت‌کننده است. درست نیست که شرطه و مأموری با یک شلاق همیشه بالا سر حجرالأسود بنشیند و کارش این باشدکه دائماً به سر حُجاج بزند، مردم هم هجوم بیخود ببرند. بالأخره این را میشود حل کرد. هم هجوم مردم هجوم بیخودی است، هم ایستادن آنها با شلاق، عمل بی‌خودی است. چون اینکه کار واجبی نیست. البته شنیدم که امسال یک فکری برای آن کردهاند و دستور دادهاند محفظهای بلوری در اروپا برایش ساخته‌شود تا آن‌را در آن محفظه بگذارند و دیگر دست مردم به حجر نمیرسد، هرچه هم میخواهند هجوم بیاورند.
رمی جمرات نیز موضوعی است که اگر دولت سعودی بخواهد نظمی در آن ایجاد کند، میتواند. به سادگی میشود آن را حل کرد، ولی چون نظم ندارد، یک دفعه انسان می‌بیند یک هجوم عجیبی پیش آمدکه به هزار زحمت آدم خودش را میتواند به جایی برساند. بعد چشمش را باید پایین بگیرد که یک وقت سنگ به چشمش نخورد. به سر افراد که زیاد میخورد. امسال آقای مهندس هویدی را دیدیم سرش شکسته بود. در این‌ها برای حاجی نباید رخ دهد. چنین عوارض ناراحت کنندهای باشد.
البته افراد زیادی هستند که این‌ها را به‌حساب اجر و ثواب و این‌جور چیزها می‌گذارند، ولی بعضی میگویند اجر و ثواب را آدم باید یک زحمتی متحمّل شود که اثری بر آن زحمت بار است. امّا سنگ بخورد به سر، روی یک کاری که هیچ دلیلی ندارد. چرا؟
اینها نواقصی است که میشود با در میان گذاشتن با دولت سعودی حل کرد. این هم یک قسمت است.
در قسمتهای دیگر هم، البته نواقص هست؛ از مطالعه تاریخ حج و سیره پیشوایان دین، به خصوص حضرت رسول (ص) استفاده میشودکه در حج باید حقایق اسلام نشر یابد. خودِ حضرت در آن یک سفر، که اهل مکه مسلمان بودند حج گزارد، چقدر از این سفر استفاده تبلیغی کردند. مهمترین خطابههای حضرت دراین سفر القا شد. و یک خطابه را دوبار، بلکه سه‌یا چهاربار القا کردند و در هر باری هم مردم را مأمور کردند که به یکدیگر برسانند. حتی مبلِّغ به اصطلاح بلندگوی انسانی راه انداختند؛ یعنی افرادی را وا میداشتندکه صدای حضرت را به دیگری برساند. او به یکی دیگر، سومی به چهارمی و چهارمی به پنجمی ... برای اینکه پیام حضرت در مسجدالحرام، عرفات و منا به همه برسد. اینکار هم مربوط به دولت سعودی است؛ چون همه چیز را در اختیار خودشان گرفتهاند و برنامهها را هم خودشان تنظیم میکنند. گرچه برنامهای هم ندارند!
در روز هفتم ذیحجه، که امسال روزجمعه بود، بزرگترین اجتماع، همان اجتماع مسجدالحرام بود که ما آنجا تخمین زدیم افرادیکه در نماز شرکتکرده بودند، حتماً متجاوز از پانصدهزار نفر بودند و امام جماعت متصل به رادیو بود. افراد دیگر، صدای او را از رادیو گوش میکردندکه راجع به اسلام چه میگوید. وقتی گوش کردیم، دیدیم همان مناسک ساده را بیان میکند. به‌هرحال، اینها مطالبی است که به‌نظر ما میرسید و وظیفه است برطبقه فهمیده جامعه که این نواقص را اصلاح بکند و درواقع تأمین منظورهای شارع مقدس اسلام است. اینهایی که در این جلسات به‌نظر ما رسید. البته آقایان محترم ممکن است نظریات دیگر داشته باشند.
هرکس در این موضوع، پیشنهادی دارد، بفرماید. آقایان گفتند که برنامه اینگونه باشد تا جلسه نظم پیدا کند. لازم است یک نفر به‌عنوان رییس و مدیر جلسه انتخاب شود تا هر صحبتی با نظر ایشان باشد. آقایان خواهش میکنند که آقای مزینی قبول کنند ریاست جلسه را.
آقای مزینی: از رسول گرامی (ص) نقل است که «نماز جمعه حج فقرا است» از این مطلب چنین استفاده میشود که «جماعتِ جمعه» هم، خود حجّ است و چون امروز روز جمعه است و این جلسه تشکیل شده، من این را یک حج می‌دانم؛ زیرا همین تعداد، دور هم جمع شدهایم ...
تمام مطالب ما در مورد دیدن نقایص و طرح آن نیست. باید دید که ما چگونه می‌توانیم این نقایص را به وجه احسن رفع کنیم وحتی پیدا کردن نقص، کار آسانتری است تا رفعآن. این‌نکتهها که شما (آقای مطهری) فرمودید، مطالب حسّاسی است. اما اکثر افرادکه به حج میروند بر میگردند، با قیافه مخصوصی هستند! و آنهایی همکه هنوز حج نرفتهاند، شاید هیچ‌یک از اعمال اسلامی را، به ضرس قاطع باید گفت عمل نکردهاند و غسلشان منحصر است به دو مورد؛ یکی غسل ولادت و دیگر غسل میت!
این نکته به نظر میرسیدهکه ما یک سردکنها و یخچالهایی درستکنیم که این گوشتها نفله و تلف نشود؛ چون واضح است امروزه دنیا نسبت به مسائل «مادی» خیلی نظارت دارد و همچنین نسبت به مسائل «بهداشتی و حفظالصحه» و نظافت هم سومین مسأله است. بالأخره این وضعیت خیلی زننده است، ولی اینرا نمیشود با سرعت رسیدگیکرد. نمیدانم به عرضتان رسیده یا نه، قبلًا در این خصوص یک اقداماتی شده بود. در
ص: 49
خدمت حضرت آقای جزایری و خدا رحمت کند مرحوم آقا سید احمد لواسانی و آقای طباطبایی جلساتی تشکیل دادیم و با شیخ‌المطوّفین آنجا صحبت شده بود و نماینده غنّام هم حتی اینجا منزل ما آمد. صحبت کردیم. برای این کار یک بحثی شده بود که آن مذبح سابق را به ما اختصاص بدهند؛ به جماعت شیعه. نامهای نوشته شد و جوابی دادند آنها. برای اینکه- به فرمایش سرکار- یک الگو و نمونهای تهیه شود ولی آن‌ها گفتند مشاعر دین را نمیشود به کسی اختصاص داد. گفتیم ما نمیخواهیم اختصاص به ما داده شود. نمیخواهیم برای خودمان مالکیت قائل شویم، میخواهیم آنجا یک وضعی درست کنیم یا یک جایی باشد که بتوانیم بر اوضاع مسلّط باشیم. آقا سید ضیاءالدین هم دراین خصوص بهاندازهای وارد شدند وحرفهایی هم زدند. بنابراین، این قضیه چنین سوابقی هم دارد. حالا چطور باید بر این مشکلات فائق شویم ...، آنچه که به‌نظر بنده، از همه بیشتر مهم است و به اصطلاح ...
یکی از حضار: ببخشید، مسأله تماماً راجع به ذبح نبود. اصلًا یکی از چیزهاییکه در حج من گرفتارش شدم و واقعاً جای تأسف است، این است که وقتی گوسفند را ذبح می‌کنند، درآنگرما، وضع آلودهاست. اکثر حاجیها که سابقاً فوت میکردند در همان مذبح مریض می شدند. در آن پستی‌ها و بلندی‌ها، مخصوصاً درآن وضعیت! تا سر گوسفند را می‌بریدند، ثلثش مال فقرا و یک چیزی از آن مال رفقا! هنوز گوسفند دست و پا درست نزده، یک تکهاش را میبریدند و بهسرعت غیب میشدند. در این خصوص بحث است گوسفندی که هنوز جان دارد و قطعهای از تنش را جدا میکنند این میته هست یا نه؟ این‌اوضاع عجیب وغریبی است! به‌نظر بنده آنچه که از همه درستتر است، همان کلاسهای آمادگی است که فرمودید. از این کلاسها غافل نباشید. حقیقتاً یک عدهای میآیند آنجا و بر میگردند که از جهات عدیده، جای سخن دارد؛ اولًا بحث درست بودن حجشان و مطابق موازین فقهی بودن آن است.
بعد، بحث رفتارشان درخرید است که پنج هزارتومان، چهار هزار تومان خرج میکند ویک یا دو دست لباس کهنه، از آن کهنههای فرسوده شسته شده میخرد برای سوغاتی. من انتقاد نمیکنم و نمیگویم بد است، ولی قابل تذکر است.
مورد بررسی قرار دادن این کلاس به‌نظر بنده بسیار لازم است. باید دید اولین کسیکه از انسان شنوایی دارد کیست. به نظرم اول چیزی که از انسان شنوایی دارد بدن خودِ انسان است و فرمانده هم مغز است؛ همین مغزیکه به خود بنده فرمان میدهد، اگر من بدنم را برای این مغز تربیت نکنم، خودِ این بدن، که جزو من است، اطاعت نمیکند اوامر مغزم را. برهانش هم این است که این مغز به دست راست دستور داده عمل کرده کتابت را و به دست چپ فرمان دیگری داده و او انجام داده وظیفهاش را. کارهاییکه از دست چپ ساخته است، از دست راست ساخته نیست. بعد نوبت میرسد به آنهایی که اطراف انسان هستند.
پس این را اول شروع کنیم و کار آسانی هم نیست. یک عدهای را حقیقتاً آموزش بدهیم. حالا آن هم به چه شکل، خودش بحثی است، که اولًا ما خواهشکنیم مثلًا از اشخاصی که در شهرستانها هستند که آنها کلاسهایی راه بیندازند. یا این‌جا کلاسی راه بیندازیم و خواهش کنیم یک دوره یک‌ماهه، دو ماهه ببینند. انسانهای خیّری باشند مثلًا شام و غذا و پذیرایی راه بیندازند. این‌ها خودش از جهات عدیده مورد بحث است. بعد سایر مسائل هم یکی بعد از دیگری مطالعه شود و روی آن نظرهای عملی داده شودکه چه‌جور وارد شویمکه توفیق برایمان حاصل شود. اینها کلیاتی است که به‌نظر من می‌رسد. ولی همان‌طورکه فرمودید، مباحث دیگری هست. اگر آقایان فرمایشی دارند بفرمایند که ...
آقای حاج سید غلامرضا سعیدی: در سال 27 که بنده توفیق زیارت بیت‌الله را داشتم، اغلب این مشکلاتی را که این‌جا آقایان اشاره فرمودند، درک کردم و پس از مراجعت از آن سفر، ضمن پانزده- شانزده مقاله در روزنامه «وظیفه» نوشتم. عدهای از رفقا، از جمله خدا رحمت کند مرحوم صدر در قم، خیلی اظهار لطف و عنایت فرمودند که اینها جزو مسائل عام‌البلوی است ولی کسی روی کاغذ نیاورده است. وخیلی اظهار مکرمت فرمودند به این‌که همه اینها را بایست قابل توجه دانست. بنده به ایشان عرض کردم: قابل توجه دانستن مورد تقاضای ماست و شما و امثال شما که مراجع هستید، بایستی به این قضایا رسیدگی بفرمایید. مرحوم صدر هم فرمود: خیلی خوباست و مثل خیلی از آرزوها دفن شد!
متعاقب این جریان و از جمله مسائل مذبح که فعلًا بیشتر روی آن بحث یا اشاره شد، مورد ابتلا واقع شده. بنده با اطلاعات خیلی سطحی که از دوره تحصیلات ابتدایی مدرسه داشتم و بعداً در کتاب ابراهیم بیک خوانده بودم و جای دیگر، همین‌طورکه نیش میزدند معترضین بر این عمل، آنجا متوجه شدم که این یکی از لکههای بسیار زننده و حساسی است که بر دامن تعلیمات اسلامی نشسته. به هر قیمتی هست بایستی دفع کرد. با اطلاعات خیلی سطحی و قشریِ ابتداییکه از فقه داشتم، به خیال خودم تصوّر کردم که من مجاز باشم این ذبح را اینجا (منا) انجام ندهم و برگردم در ایران انجام دهم که به مصرف صحیح برسد. یکی از همسفرها که دقیقتر و حساستر بود، گفت: نه آقا، حجّ ما باطل میشود و ... گفتم: اگر باطل هم بشود من این‌جور حساب میکنم. وسوسه زیادتری کرد و چادر ما نزدیک چادر آقای حاج شیخ خلیل کمرهای بود و گفتیم برویم با آقایان صحبت کنیم. بنده آمدم و مطرح کردم و چند نفر از علما و دیگران بودند، گفتند: نمیشود! گفتم: آقا! اجتهاد یعنی چه؟! یعنی اینکه مجتهد میان دو امر متعارض رسیدگی کند و یک رأی قاطع بدهد. از یک طرف ما میبینیم به حکم قرآن اسراف حرام است، از یک طرف میگوید ذبحکن. حالا ما می بینیم که این عمل اسراف است باید چه کنیم؟ گفتند: نمیشود و باید در اینجا قربانی کرد. رفتیم دو رأس گوسفند ذبح کردیم و بر تلفات آن‌جا افزودیم و آمدیم! ایام محرّم بود که رسیدیم به کربلا و رفتیم خدمت مرحوم سید هبةالدین- خدا رحمتش کند حیات داشت- سلام کردیم و نشستیم آقا چشمش نمیدید. از صدا ما را شناخت و دو- سه نفر از علما، که از جنوب بودند. آقا گفتند: آقای حاج سیدغلامرضا سعیدیکه جنجال داشتید راجع مذبح؟! گفتم: بله، همان عنصر کذاوکذا است. مرحوم هبةالدین پرسیدند: چیست مطلب؟ گفتم: این است. تأملی کرد و گفت: حق با فلانی است. گفتم: لطفاً بنویسید. آقا فرمود: از ما بزرگترها هستند. دو یا سه سال بعد، آقای شیخ جواد مغنیهکه خودش رفته بود مکه، در رسالةالاسلام این مسأله را مورد بحث قرار داد و گفت: این لکه باید از دامن تعلیمات اسلامی شسته شود. دیگر نفهمیدیم چه‌شد.
این مسأله مورد ابتلا همچنان هست و امسال هم شنیدم یکی از مراجع که مشرف شدند این مسأله مورد توجهشان شده و یک اقداماتی هم کردند.
ص: 50
و امّا مسائل عمومی را که جناب آقای مطهری طرح فرمودند، به‌عقیده بنده همانطور که جناب آقای مزینی تأیید فرمودند، مسأله کلاس درس مکه از واجبترین کارها است.
از چند سال پیش، به اتفاق آقای سلیم و چند تن از رفقای دیگر، ما هم یک جلساتی داشتیم. در حدّ تواناییمان، مقدماتی را فراهم کردیم و حرفهایی زدیم و همین بحث مطرح شد که در تهران یک دسته از آقایان خودشان را مجهز کنند برای پنج یا شش ماه پیش از موسم حج و به علاوه، یک رساله صحیح و تمیز و روشنی در دسترس اشخاص گذاشته شود، یک آیین‌نامهای از جهت تنظیف، از جهت آشنایی با مقدمات حج چاپ شود و در دسترس اشخاصی که آماده می‌شوند برای زیارت مکه، گذاشته شود؛ چه در ولایات و چه در این‌جا. حالا به عقیده بنده، اقدام مهم از همینجا باید آغاز شود، بین عدهای از آقایان، که در صلاحیت خودشان میبینند یا اولویت دارند، این کارها تقسیم شود و برعهده کمیتهها یا کمیسیونهایی قرار داده شود که هر چند نفر از این آقایان، یک بخشی از مطلب را بگیرند، روی کاغذ بیاورند تا بعد به اطلاع همه برسد و برنامه موزون و مربوطی تهیه شود که همه مشکلات رفع گردد و این کار، همانطور که آقای مطهری فرمودند، واقعاً از وظایف اولیه هر آدم مُدْرکی است. از بلاهاییکه باعث سرشکستگی و دلشکستگی است، که انسان در مکه میبیند اشخاصی هستندکه هیچ فرقی نمیگذارند که امامزاده داود آمدهاند یا مکه! اینها وظیفه کیست؟!
اینها را باید پیش از موسم، با توجه به تمام این بی‌اطلاعیهایی که وجود دارد، روی کاغذ آورد و همانطورکه مرجع تقلید جزء به‌جزء آداب و احکام را نقل میکند، ما هم در حد توانایی خودمان برای ارشاد مردم همه این مطالب را روی کاغذ بیاوریم و به امید خدا برنامه شود. اگر سال اول نشد، سال دوم درست شود و دوم نشد سوم.
خلاصه، رفع این نواقص از ضروریترین کارهاست که به امید خدا رفع شود.
یکی از حضار: ضمن تأیید بیاناتِ کسانی که قبل از بنده صحبت فرمودند، برای این‌که از جلسه نتیجه بگیریم، پیشنهاد میکنم این مطالبی که جناب آقای سعیدی فرمودند، مورد توجه قرار گیرد و به‌عقیده بنده هم، برای نتیجهگیری لازم است که مسائل کلاسه شود و هرکس هر مسألهای را که میتواند مطالعه کند، انجام آن را بپذیرد و یا بهقول آقای سعیدی، کمیته‌ای مأمور مطالعه شود ونتیجه مطالعات آن را در زمان معین به اطلاع برسانند و نتیجهاش بعد منتشر شود.
آقای مُرتاضی: مسائلیکه مطرح شد، عموماً درست بود وبایستی روی همه فکر شود، ولی به‌نظر من نقطه‌ضعف خیلی بزرگیکه در مسأله حج وجود دارد و چشمگیر و مهم است، همین مسأله ذبح است. البته نامنظم و نا مرتب آمدن عدهای از ایرانیها و اینکه برخی برای معامله و خرید میآیند و میخواهند چند برابر خرجیکه کردهاند دربیاورند و ... هم از مسائلی است که هست که باید فکری برای اینها کرد. باید اینها را اصلاح کرد. البته اینها خیلی چشمگیر نیست، چیزی که چشمگیر است، همین مسأله ذبح است که باید در اولین اقدام وضع فقهی و شرعی ذبح را روشن کنیم و ببینیم منظور از ذبح چیست؛ یعنی علما و فقهای ما این مسأله را روشن کنند که مقصود از ذبح چیست؟ به چه‌صورت باید انجام شود. وقتی مقصود روشن شد، آن وقت در اداره مطلب فکر میکنیم. مثل همین مطلبیکه جناب آقای حاج سعیدی فرمودند، میشود همان‌جا ذبح کرد یا آمد در وطن ذبح کرد و اگر ذبح بکنیم، همانطور بیندازیم دور یا امکان اینکه در سردخانه‌ها نگهداریم، به‌صورتیکه معمول در دنیااست. بعد بهتدریج به مصرف فقرا برسانیم. این صورتها اگر روشن شود، بقیه مطالب آسان است.
در انتقاد منتقدین، آنچه اهمیت دارد، همین مسأله ذبح است. اگر در مورد ذبح کار کنیم و مسألهاش روشن شود، کار بزرگی صورت گرفته است. آنوقت امکان تشکیل سردخانه و مانند را هم اگر حل کنیم بقیه کار کوچکی استکه زودتر میشود آنها را انجام داد.
آقای معین فر: قربانی و ذبح، مسألهای است که صرف‌نظر از موضوع داخلی و ایرادهاییکه میکنند، مسأله عمومی اسلامی است والآن مواجه با تعصّبات وناراحتیهای دولت سعودی هستیم؛ یعنی مسألهای نیست که بتوان آن را به دست شیعه کرد؛ یعنی اگر شیعه اقدام به حل آن کند، معلوم نیست عمومیت پیدا کند و در جهان اسلام عملی شود. امید واریم آقایان این شهامت را داشته باشند و روی این موضوع فکر بکنند وآرزو میکنیمکه اگر فکریکردند بهنتیجهایبرسند ومحافظهکاری- که آقای سعیدی فرمودند- پیش نیاید و طوری نشود که مطلب اصلًا درز نکند و همه وحشت داشته باشند از بیان اجتهادی که روی مسألهای کردهاند.
البته اگر به فرض هم فکری بشود و اجتهاد خاصی روی موضوع انجام گیرد، به جهت موانعی که از سوی دولت سعودی و علمای اهل سنت داریم، نمیتواند عمومیت پیدا کند، ولی اگر این موضوع را جمعکنیم، با آن مطلبیکه جناب آقای مزیّنی فرمودندکه ملاقاتها و مذاکرههایی صورت گیرد که مذبح شیعه جدا شود، شاید این امر بتواند نمونه‌و الگو شود برای تمام دنیای اسلام؛ به این شکلکه مذبح شیعه جدا باشد و عدهای هم باشند که مذبح را به صورت آبرومند و تمیز درآورند و این حالت کثیفی و لجن‌و لاشههای رویهم انباشته را تبدیل بهمحیط تمیزکنند. در این صورت تعداد قربانیهای شیعه محدود میشود. میتوانیم وسایلی داشته باشیم و چون از نظر حیثیت اسلامی موضوع مهمی است، سردخانه کوچکی بسازیم و ... وضعیت آبرومندی خواهیم داشت.
بنابراین، یک دستگاهی باشد و عدهای باشند که آن را راه بیندازند و بعد گوشت آن میان گرسنههای مسلمان دنیا توزیع شود. این شاید یک نمونهای باشد و موجب شود بعد از هفت- هشت سال زائران دیگر کشورها هم همینکاررا بکنند و نیز برای دولت سعودی هم سرمشقی باشد.
آقای مطهری: بنده ضمن اینکه میخواهم تقاضا کنم دیگر در باره ذبح بحث نشود، فقط عرض میکنمکه با نظرآقای مهندس معینفر موافق نیستم؛ پیشنهاد مثبتیکه ایشان میکنند، بهنظر من غیرعملی است، از دو جهت:
الف) ازجهت فقهی
ص: 51
ب) از جنبه عملی (در دولت سعودی).
موضوعی که ایشان گفتند، چون تنها مربوط به ما نیست، این عملی نیست. اولًا این فکر؛ یعنی اعتراض به این وضعیکه وجود دارد، به جایی نمیرسد، چون دولت سعودی است که روی این پافشاری میکند وگرنه این فکر در میان همه مسلمانان پیدا شده است. وقتی در رسالةالإسلام به آن صراحت نوشته شده و اعتراض میشود، این نماینده یک فکر است؛ فکریکه در همه‌جا پیدا شده، اگر علمای شیعه، به‌قول شما این شهامت را بهخرج دهند و بگویند، آقای خویی مثلًا گفتهاند: «نظر من این است که میشود ذبح را در خارج قربانگاه انجام داد، ولی من این نظر را در یک زمانی با صراحت میگویم که دیگران با ما موافقت کنند. تنها نمیگویم این حرف را، که دیگران بگویند خیر، این خلاف است و از این حرفها». اتفاقاً شیعه اگر چنینکند؛ یعنی یک مرتبه تمام حاجیان شیعه تصمیم بگیرند آنجا ذبح نکنند، این به‌عنوان اعتراض به روش سعودی تلقی میشود؛ یعنی میگویند: از صریح قرآن استفاده میشودکه این (وَ أَطْعِمُوا الْقانِعَ وَ الْمُعْتَر) است. این برای (وَ یَذْکُرُوا اسْمَ اللَّهِ فی أَیَّامٍ مَعْلُوماتٍ عَلی ما رَزَقَهُمْ مِنْ بَهیمَةِ اْلأَنْعَامِ) است. در مقابل آن، فکری است که اصلًا تحریم میکند گوشت حیوانات را.
ما باید از گوشت حیوانات استفاده کنیم و به فقرا بدهیم. وقتی در دنیا همه چیز تغییر کرده و همان تغییرات دنیا سبب شده که یک میلیون و دویست هزار نفر در این موسم جمع بشود، همان دنیا از این جهت هم تغییر کرده که بشود یک سردخانه با عظمتی در آنجا (منا) ساخته شود. باید به آنها اعلام کنیم که شما باید این کار را بکنید و اگر نکنید ما ذبح خودمان را در منا انجام نمیدهیم. فقه به ما اجازه میدهد قربانی را در محل بکشیم. اگر یک مرتبه، یک جمعیت بیست هزار نفری، به‌عنوان اعتراض به دولت سعودی، این کار را بکنند، سبب میشود که تسلیم شوند و من اطلاع دارم که این کشمکش در خود دولت سعودی وجود دارد؛ یعنی دولت سعودی الآن میخواهد اینکار را بکند، ولی فقهای سعودی خشک نظری و به اصطلاح کلّه‌خشکی میکنند، همانطور که در مورد مقام ابراهیم چنین کردند.
امسال که ما مشرف شدیم، دیدیم در پشت مقام ابراهیم، به فاصله پنج- شش متر، شکل مقام ابراهیم را ساختهاند. از آقاییکه دانشجوی ایرانیِ سنّیِ اهل لار و درکاروان بود، پرسیدیم: جریان چیست؟ گفت: در هر سال، ایام حج، در پشت مقام ابراهیم ازدحام است؛ چون نزدیک حجرالأسود است و افراد تازه وارد، طواف را از اینجا آغاز می‌کنند و نیز آنهایی که در پایان طواف میخواهند از مطاف بیرون بروند، از اینجا خارج می شوند. بنابر این، ازدحام جمعیت در آنجاست و مقام ابراهیم هم در آنجا واقع است. بهخصوصکه معلولان را هم، که روی هودجها سوارند، از همانجا عبور میدهند. او مدعی بود که هرسال، پنج- شش نفر در اینجا تلف میشوند.
چند سال پیش هم ملک سعود تصمیم گرفت محل مقام را عوض کند که من اخیراً در روایت دیدم که در زمان حضرت رسول (ص) مقام اینجا (محل کنونی) نبوده است. بههرحال، کسانی از مسؤولان خواستند جای مقام را عوضکنند و چند متری عقب‌تر بیاورند، اما علمای عربستان مخالفت کردند و با اینکه جا و محل آن ساخته شده بود، نگذاشتند جایش عوض شود. گفتند: این دیگر مقام ابراهیم نیست، مقام سعود است و او هم مجبور شد که صرفنظر کند.
ولی اخیراً در اثر اینکه ناراحتی زیاد شد و به گفته آن دانشجو، چندین نفر در آنجا تلف شدهاند، علمای سعودی تسلیم شدند.
بر سر قضیه ذبح هم، الآن چنین کشمکشی میان دولت و علمای عربستان وجود دارد. مسلّم است که اگر چنین اقدامی از سوی شیعه صورت گیرد، به‌عنوان اعتراض، مجبور هستند که تسلیم شوند. چون میدانند که فردا مذاهب و فرق دیگر هم این کار را میکنند. من این‌را مفیدتر و عملیتر می‌دانم تا آنکه مثلًا مذبحِ جدایی برای شیعه اختصاص دهند، که اولًا خودِ این، بوی تفرقه و جدایی میدهد و ثانیاً همان فقهاییکه راجع به ذبح در مِنا اشکال میکنند، در اینجا هم اشکال میکنند.
و اما سردخانه، روشن است که به این زودی عملی نیست که سردخانهای در آنجا ساخته شود.
اگرآقایان مذاکرات درباره ذبح را کافی میدانند، بفرمایند که در باره موضوعات دیگری صحبت شود. معلوم شد که موضوع ذبح برای همه حسّاس است و همه دلشان می‌خواهد در این مورد صحبت کنند و همه هم احساس ناراحتی میکنند. بنده دیگر عرضی ندارم.
آقای سعیدی: از موضوعاتی که بنده در سفر حج به رییس تذکره حج متذکّر شدم، این بودکه گفتم: شما در مکّه معظمه و مدینه طیبه، سمتِ نیابت عامّه مسلمانان‌را دارید و خدمتگزار مسلمانها هستید. این حکومتیکه بر همه فِرَق میکنید، حکایت حاکمیت نیست، نیابت است. حالا ما ایجاد جنجال و خصومت نمیکنیم. بعد در ضمن سفرنامه حج هم نوشتم.
من تهدید کردم که آقا! این خدمتگزاریِ شما، به نیابت از عامه مسلمین است و این تضییقاتیکه ایجاد میکنید و این حکومت قاهرهای که برای خودتان قائلید، عاقبت روشنی ندارد و دیر یا زود منوّرانی از جهان اسلام به این فکر خواهند افتاد و به شما خواهند گفت که: آقا! شما نایبید و خدمتگزار، این تضییقات و اشکالات را کمتر کنید. مقصود عرض بنده این است که این مسأله را هم با کمال نزاکت و با کمال دقت نظر باید به خورد آقایان فقها و حکّام و مدیران امور سیاسی حکومت سعودی بدهیم تا متنبه شوند و متذکر باشند. این بود عرض بنده.
آقای مرتاضی: از مجموع مطالب آقایان و به‌خصوص از بحث اول، که آقای مطهری اینجا طرح فرمودند، میشود این نتیجهراگرفت که بهطورکلی اشکالات ما سه نوع است:
1. اشکالاتی که بیشتر متوجه فقها میشود، که در صلاحیت آنها است بنشینند و مسائلی را که پیش آمده؛ مانند ذبح، حل بکنند که منحصر به ذبح تنها هم نیست. گاهی بعضی مسائلکه مشکلات را بیشتر میکند به فقه شیعه مربوط میشود تا اهل سنت؛ مانند طوافکه ما میگوییم ازکعبه سیزده متر بیشتر نباید فاصله بگیریم، درحالیکه آنها اجازه میدهند بیش از این باشد. اگر همه طبق فتوای شیعه عمل کنند، چه میشود! حال در نظر
ص: 52
بگیرید ده سال یا بیست سال دیگر را که جمعیت شاید چند میلیون شود! تقریباً غیر ممکن میشود؛ یعنی دیگر قابل عمل نیست و همینطور در مسائل دیگر.
بنابراین، بنده پیشنهاد میکنم آقایانیکه دراینکار تناسب و خبرگی بیشتری دارند و تماس بیشتری میتوانند با آقایان بگیرند، این مسأله را به عهده بگیرند و تعقیب کنند و تک‌تک آقایان را اگر میشود ملاقات کنند. اگر میشود جلسهای تشکیل دهند و آنها را به یکجا دعوت کنند و این مسائل را در حضور همه مطرح کنند. معلوم است که اگر تعقیب نشود، همانطورکه جنابآقای مزینی و جنابآقای سعیدی فرمودند، گفته می‌شود و بعد همینطور میماند و از بین می‌رود؛ یعنی افرادی مسؤولیت قبول بکنند و تعهّد کنند که این مسأله را به این شکل از طریق افرادی که باید حل بشود به نتیجه برسانند.
2. برخی مسائل هست که مربوط به حکومتها است؛ حکومت ایران و حکومت سعودی. نظیرش در اینجا اشاره شد؛ مثلًا بنده وقتی در اولین سفر که در خدمت آقای مطهری بودیم و مشرّف شدیم به منا، البته الآن میگویند کمی بهتر شده است گرچه در فیلم یک چیز دیگر دیدیم. حالا شاید در فیلم خیلی معلوم نیست چون فیلم است. روز سوم دریکی از خیابانهای منا، بنده پایم را که بلند میکردم میخواستم بگذارم روی زمین، جا پیدا نمیکردم، و میگذاشتم روی مدفوع یا حدّ اکثر روی لاشه گوسفند! بسیارکثیف شده بود و واقعاً تأسف‌انگیز بود برای ما. ماکه بهحساب مهندسی میدانیم، من فکر میکنم اگر یک سال، نفری ده تومان از همین حجاج بگیرند، که یک میلیون نفر هستند، ده میلیون تومان میشود و با ده میلیون تومان میشود منا را آباد کرد و این کار عملی است. مردمیکه آنجا میآیند، پول خرج میکنند. با حساب ما بیش از پنج هزار تومان و بعضی خیلی بیش از اینها هزینه میکنند، ده تومان که رقمی نیست و افراد، حتی آنهاییکه خیلی ضعیف هستند و مال خود آنجا هستند، باسهولت میتوانند این پول را بدهند. بنابراین، مسائلیکه به دولتها مربوط میشود، دولت‌ها هم صلاحیت دارند و هم قدرت دارند که این‌کار را بکنند. اینها را فقط آنها میتوانند انجام دهند. ما تنها می‌توانیم این را تعقیب کنیم و بخواهیم از دولتها و به‌صورت برنامهای به ایشان بدهیم و بگوییم این مشکلات شما است.
مثلًا یکی از آنها رمی جمره بود که بنده خودم در سفر اول، وقتی لحظه اول وارد شدم، دیدمکه دو تا حوله یک نفر افتاده و فریاد میزد یک حوله به من بدهید. لخت هستم! کفش خودم لحظه اول رفت بعد یکی از دوستان را دیدم که سرش خونآلود بر می‌گردد! وقتی از رمی برگشتم، فکر خانمم و مادرم بودم که اینها را چه کنم؟!
این مشکلات را میشود با یک برنامهریزی، با نصب میلههایی درست کنند. با صف از یک‌جا بروند از جای دیگر برگردند. صد نفر بینظم تأثیر ازدحام هزار نفر را دارد. اینها مطالبی است که ما الآن داریم میگوییم، اگر ده سال دیگر جمعیت بشود ده میلیون نفر چه می شود؟! اصلًا عملی نیست.
3. مسأله سوم رفتاری است که با حجاج ما داشتند و حالا هم تا حدّی هست. متأسفانه بسیار زشت و زننده وتحقیرآمیز بود درسالهایگذشته، خیلی بدتر هم بوده که خوشبختانه الآن وضع خیلی بهتر شده است. در فرودگاه افراد را میآوردند جلو آفتاب و نگه میداشتند وشنیدم از پسگردنشان میگرفتند و پرت میکردند توی هواپیما؛ هواپیماییکه صندلی نداشت. کاری نداریمکه عدهای به این سفر میروند درحالیکه اعتقاد ندارد، ولی با وجود این، من فکر میکنم رفتنشان بهتر از نرفتن است. بالاخره محیط مذهبی است و سفر مذهبی اثر روانی دارد، ولی باید تغییراتی داده شود و اصلاح شود. یکی از دوستان من توصیف میکردکه یکی از میهمانداران هواپیما از بستگان ما است و او میگفت: من وقتی در هواپیما پذیرایی میکردم، در همین سال گذشته، دیدم یک آقای خیلی لاغر نشسته روی صندلی، وقتی رفتمکمربند صندلیاش را ببندم، دیدم نمیشود از بس کلفت است! تعجبکردم، گفتم: آقا! شما به اینلاغری، چطور کمربند به کمرتان نمیرسد؟! بعد متوجه شدم سیزده تا کت روی هم پوشیده است! کتهای کهنه را از جده کمی ارزان خریده که در ایران بفروشد و این وضع خیلی زشت را به وجود آورده. از این نمونهها زیاد است. آن کلاسی که پیشنهاد شد برگزار شود، به این‌منظور است که ما این را اعلام کنیم. امکانات زیاد و کلاسها گسترده شود و بعد گفته شودکه لازم نیست زیاد طول بکشد. ده- پانزده روز بیشتر نیاز نیست آنجا باشند. ضمن این‌که تعلیم می‌دهند که چه برنامهای آنجا دارند، تذکر بدهند که این کارها را نکنید زشت است. مسافرتیکه انسان این همه رنج را تحمل میکند، حالا اگر یک کت نخرد چه میشود! ممکن است کمی ارزان باشد و سودی بیاورد، ولی از آن بگذرید، به‌خاطر این‌که آبروی مسلمین را حفظ کنید. بنده فکر میکنم این سه موضوع را اگر از همدیگر جدا کنیم، شاید بتوانیم نتیجه بگیریم.
ص: 53

«پرواز بر بال نیابت»

محمد رضا سبحانی نیا
حج میثاق بنده و پروردگار است و از بزرگترین فرایض الهی به شمار می‌آید.
همه ساله، افزون بر صدها میلیون دل بی‌قرار در موسم حج، از راه دور، لحظه لحظه مراسم حج را در ذهن خود مرور می‌کنند، میلیون‌ها تن نیز از سراسر دنیا سختی‌های این سفر را برخود هموار کرده و در حرم امن خدا گردهم می‌آیند تا ضیافت الهی را رونق ببخشند.
آن هنگام که زائر بیت الله لباس تعلّقات دنیا را از تن دور می‌کند و جامه سفید میهمانی میپوشد و دوشادوش دیگر مسلمانان، از نقاط مختلف دنیا، با رنگ‌ها فرهنگ‌ها و زبان‌های متفاوت، می‌ایستد وندای «لٍا إِلَهَ إِلَا الله» سر می‌دهد، بر شکوه و زیبایی مسلمانی‌اش افتخار می‌کند و از اینکه چونان قطره‌ای در این دریای موّاج سفید پوشان، تا ساحل ساده و بی‌آلایش کعبه در تلاطم است، به‌خود می‌بالد.
بر اساس آیات قرآن (1) و روایات ائمه اطهار: (2) در زندگیِ هر مسلمانی، به شرط توانایی و استطاعت، یک بار حضور در مراسم حج واجب است. اما شرکت همه ساله در حج و کثرت انجام این عبادت الهی، در روایات دیگری مورد تأکید و تشویق قرار گرفته است.
(3) امام صادق (ع) به عیسی بن ابی منصور سفارش می‌کند که: اگر بتوانی نان و نمک بخوری ولی همه ساله به حج بروی چنین کن. (4)
و امام سجاد (ع) در دعای خود، از خداوند می‌خواهد که حج و عمره را تا زمانی که زنده است همه ساله روزی او سازد (5). در روایت دیگری بی‌نیازی و توانگری (6)، سلامتی از بیماری‌ها (7)، خیرکثیر (8) و دوری از هراس قیامت (9) از آثار پیوسته حج گزاران به شمار آمده است.
برخی از حاجیان که توفیق سفرهای متعدد حج رایافته‌اند، پس از انجام حج واجب خود، سفرهای دیگرشان را به نیابت از افرادی که این توفیق نصیبشان نشده، به جا می‌آورند و از آن روی که حج نیابی؛ چه از طرف افرادی که دستشان از این دنیا کوتاه است یا آنان که به جهت کهولت سن یا بیماری، توان این واجب الهی را ندارند، به صورت تبرعی یا استیجاری انجام می‌پذیرد، به نظر می‌رسد که تلقّی خوبی از انجام حج نیابی در اذهان نباشد و برخی را گمان آن است که این عبادت خالصی نیست اما با توجه به روایت امامان معصوم: این تلقّی نابجایی است. بر اساس دسته‌ای از احادیث، انجام حج نیابی به هر دو صورت، نه تنها پسندیده است، بلکه ثواب وپاداش بیشتری هم دارد. (10)
بر اساس سخن نورانی پیامبر گرامی (ص) خدای متعال با یک حج سه نفر را وارد بهشت می‌سازد؛ «مرده»، «کسیکه از طرف مرده حج نیابی به جای آورده» و «آن که برای مرده نایب گرفته است». (11) همچنین آن بزرگوار بازماندگان مرده را به انجام حج به نیت فرد در گذشته ترغیب می‌کردند. (12)
امام صادق (ع) در پاسخ ابن مسکان، که از پاداش نایب در حج سؤال می‌کند می‌فرماید: «کسی که به نیابت از دیگری حج می‌کند پاداش ده حج را دارد.» (13)
در سخن دیگری، علاوه بر پاداش ده حج، آمرزش الهی را تحفه حج برای فرد نایب و همه خویشاوندانش به حساب می‌آورد. (14)
همچنین حازم‌بن‌حبیب را به پرداخت هزینه حج نیابی برای پدر و مادر درگذشته‌اش ترغیب می‌فرماید. (15) عبدالرحمان بن سنان می‌گوید: خدمت امام صادق (ع) بودم که مردی به حضور وی آمد. حضرت سی دینار به او پرداخت که به نیابت از اسماعیل (فرزند امام صادق (ع)) حج انجام دهد و حتی هروله (16) مستحبی در وادی محسر (17) را فرو گذار نکرد. سپس فرمود: فلانی! اگر این کارها را انجام دهی، برای اسماعیل- که از مال خود خرج کرده- یک حج است و برای تو، که بدن خود را به رنج می‌افکنی، نُه حج خواهد بود. (18)
البته همانطور که عبادت نیابی، در بیشتر ابواب عبادت، به ویژه در حجّ تمتّع راه یافته، نیابت در بعضی اعمال حج یا عمره هم مورد سفارش قرار گرفته است. طواف و نماز آن، از جمله این اجزاء است که به عنوان عبادتی مستقل معرفی شده است.
موسی‌بن‌قاسم از امام جواد (ع) اجازه می‌خواهد که به نیابت از امامان معصوم: طواف به عمل آورد، حضرت در پاسخ می‌فرمایند: هر چه می‌توانی طواف کن که این جایز است.
موسی‌بن اسماعیل که در سالی دیگر طواف نیابی خود را بر امام (ع) گزارش می‌کند، عملش مورد تأیید امام جواد (ع) قرار گرفته و به علاوه امام (ع) او را به نیابت طواف از مادر بزرگوارش حضرت فاطمه زهرا 3 ترغیب می‌کنند. (19)
نگارنده سطور، که در موسم حج تمتّع سال 1427 ه-. ق. توفیق تشرّف به اماکن مقدس مکه و مدینه و انجام حج نیابی را داشتم، بر آن شدم که پس از بررسی روایات حج نیابی، نگاه کوتاهی به نیابت در حج، در فرهنگ زائران ایرانی داشته باشم.
در شهر مکه مکرمه، یکی از پرسشهایی که بارها از روحانیان کاروان‌ها پرسیده می‌شد، امکان نیابت در اعمال، به ویژه عمره مفرده و طواف نیابی بود. روحانیون کاروان‌ها، نظر به فتوای احتیاطی مراجع معظم تقلید نسبت به انجام دو عمره در یک ماه قمری، زائران را به انجام عمره مفرده تشویق نمی‌کردند. با این حال، به هنگام احرام برای عمره مفرده، بیشتر زائران ایرانی در مسجد حاضر شده و برای اعمالی دوباره، مُحرم می‌شدند. در این میان، به استثنای کسانی که به جهت انجام حجّ نیابی، عمره مفرده را برای خودشان بهجا می‌آورند، غالب آنها به نیابت از بستگان یا شهدا و درگذشتگان خویش و بعضی به نیابت از ائمه اطهار: به ویژه امام حسن عسکری (ع) که حج به‌جا نیاورده‌اند، به احرام عمره مفرده احرام می‌بستند.
این تلاش‌های مشتاقانه، از تمایل زائران خانه خدا به عبادت بیشتر در این اماکن مقدسه و توجه به عبادت نیابی، حکایت داشت. گویی برای زائران محترم ایرانی علاوه بر سوغات مادیِ این سفر، شریک کردن خویشان و اقوام در ثواب عبادتها سوغاتی معنوی بود که با خود به وطن می‌بردند.


1- آل عمران: 97
2- الخصال، ص 606 و راجع الحج و العمرة فی الکتاب و السنه، باب وجوب الحج و شرائطه، ص 186
3- الحج و العمرة فی الکتاب و السنة: ص 225، باب فضل ادمان الحج.
4- تهذیب الأحکام، ج 5، ص 442، ح 1537
5- صحیفه سجادیه، دعای 23
6- من لایحضره الفقیه، ج 2، ص 216، ح 2206؛ الخصال، ص 117، ح 101
7- الکافی، ج 4، ص 254، ح 8
8- من لایحضره الفقیه، ج 2، ص 216، ح 2205؛ الخصال، ص 60، ح 81
9- امالی الطوسی، ص 668، ح 1398؛ الحج و العمره فی الکتاب و السنه، ص 229
10- الحج و العمره فی الکتاب و السنه، ص 447، باب فضیلت حج نیابی.
11- السنن الکبری، بیهقی، ج 5، ص 293، ح 9855؛ کنز العمال، ج 5، ص 125، ح 12343
12- السنن الدارمی، ج 1، ص 469، ح 1781؛ سنن ابی داود، ج 2، ص 162، ح 181
13- الکافی، ج 4، ص 312، ح 2
14- من لایحضره الفقیه، ج 2، ص 222، ح 2239
15- الغیبة للنعمانی، ص 172، ح 6
16- هروله: رفتاری میان راه رفتن و دویدن، با شتاب راه رفتن.
17- وادی محسر؛ سرزمین کوچکی است میان مشعر و منا. سال‌ها پیش از طلوع اسلام، سپاه ابرهه که به قصد تخریب کعبه لشگر کشی کرده بودند، به اراده خداوند، در این مکان توسط پرندگان کوچکی سنگباران شده و از میان رفتند.
18- الکافی، ج 4، ص 312، ح 1
19- الکافی، ج 4، ص 314، ح 2

ص: 54
نگارنده نیز بر اساس وظیفه‌ای که بر عهده گرفته بودم، در هر عملی از اعمال فریضه حج، به یاد منوبعنه خود بودم. مرحوم حاج عبدالله خاک‌نیا فردی متدین از اهالی شهرستان گراش از توابع لارستان استان فارس، که حدود دو سال پیش در جوار رحمت حق آرمید.
با اینکه تا پیش از حج، نه آن مرحوم را می‌شناختم و نه فامیل و شهر و دیارشان برایم آشنا بود، اما در آغاز هر عملی به یاد او بودم و خود را در جای او می‌دیدم. به وقت احرام بستن و لبیک گفتن و طواف گرد کعبه، به هنگام تکبیر نماز طواف، یا در سعی وتقصیر و وقوفین واعمال روز عید قربان و یا در طواف حج و سعی و طواف نساء و بالأخره همه جا، حاج عبدالله خاک‌نیا همدم و مونس خاطر من شده بود و توگویی احساس دوستی و خویشاوندی با وی داشتم. به همین جهت وقتی از سفر حج به شهرم، قم باز گشتم، پذیرش درخواست سرور گرامی‌ام جناب آیت‌الله سیدعباس معصومی امام جمعه سابق شهرستان گراش، که واسطه این نیابت بودند، مبنی بر سفر به شهر گراش برایم دشوار نمی‌نمود.
رسم خانواده مرحوم خاک‌نیا همچون سایر اهالی این شهر، این بود که از نایب در حج، همانند حاجی خویش استقبال کرده و مراسم ولیمه حج را با حضور او بر پا دارند. لذا پس از هماهنگی‌های لازم، چند روز پس از بازگشت از سفر حج، با پرواز تهران- بندرعباس به مقصد جنوب گرم کشور عزیزمان بار سفر بستم. در فرودگاه بندرعباس دو تن از اهالی خون گرم گراش به استقبالم آمدند تا مسیر سه ساعته بندر تا گراش برایم آسان شود.
هوای گرم و شرجی بندرعباس، در آغازین روزهای بهمن ماه، برای هر تازه واردی زیبا می‌نمود و پهناوری و چهارفصلیِ ایران عزیز را یادآوری می‌کرد.
بندری پر ازدحام از مسافران، ساکنان و دستفروشانی که ماهی و میوه‌های گرمسیری، کالای با ارزش آنان بود. رانندگان بسیاری که کامیون‌های خود را برای به حرکت در آوردن چرخ صنعت و بازرگانی میهن اسلامی در کنار اسکله‌های شهید رجایی و شهید باهنر به صف کرده بودند و کشتی‌های بزرگ و کوچک، که در فاصله نسبتاً زیادی از بندر، در انتظار نوبت تخلیه بار در اسکله‌ها ایستاده بودند و ... همه از جذابیت‌های بندرعباس بود.
سفر از بندرعباس تا شهرستان لار و سپس گراش سه ساعتی طول کشید. در استان فارس هر چه به لار نزدیک‌تر می‌شدیم نخلستان‌ها فراوان‌تر و باغات مرکبات انبوه‌تر می‌شد. در روستاهای کنار این جاده مساجدی را می‌دیدم که از نوع بنا و مناره‌های آن معلوم بود که مساجد برادران اهل سنت هستند.
(1)
گراش، شهری کوچک اما زیبا و مذهبی است. زیبا به جهت دامنه‌های سرسبز کوهستانیاش، که پر از درختان مرکبات و نخلستان خرما است و منازل و خیابان‌هایی که با سلیقه خوبی ساخته شده‌اند و مذهبی، به جهت فراوانی مساجد، حسینیه‌ها و اماکن مذهبی، که در آغازین روزهای ماه محرم الحرام با بیرق‌ها و کتیبه‌های عزای حسینی آراسته شده و برای اهالی شهر، سند افتخاری بر خادمی دستگاه اباعبدالله الحسین (ع) به حساب می‌آیند.
در شهر گراش، خانواده مرحوم خاک‌نیا نایب حج پدرشان را آن گونه استقبال کردند که اگر پدرشان در قید حیات بود آن می‌کردند. از ذبح قربانی تا چاوش خواندن و تبریک و خیر مقدم گفتن و نثار گل و شیرینی و سپس مراسم ولیمه حج، همه نشان از روح سخاوت و معنویت این مردم داشت. این استقبال گرم و صمیمی در ذهن سؤالاتی را پدید آورد. با مطالعه‌ای که در این زمینه انجام دادم، به دست آوردم که در بسیاری از نقاط ایران اسلامی چنین سنت حسنه‌ای جاری است. در برخی از شهرها این رسم چنان اهمیتی دارد که یا نایب را از شهر خود بر می‌گزینند و یا اگر نایب اهل شهر دیگری باشد، شرط می‌کنند که در بازگشت از حج به شهرشان باز گردد و پیش از آن‌که به جایی دیگر رود، به منزل آنان گام بگذارد و در این هنگام است که منوب‌عنه یعنی فرد کهنسال یا در گذشته خود را حاجی می‌نامند.
در بعضی نقاط، حتی بدرقه کردن و خداحافظی قبل از سفر نیز اهمیت دارد. مردم این شهرها خوش دارند که حج نایبشان از شهر خودشان آغاز شود. پس با او برای انجام حج بلدی؛ یعنی حجی که از شهر خودشان آغاز شود، پیمان می‌بندند.
پس دریافتم این سنت حسنه، نه ویژه این شهر، که در میان بیشتر مردم کشورمان، به ویژه مردم خون‌گرم و متدین جنوب از خوزستان تا هرمزگان جاری است و من اکنون میهمان یکی از این خانه‌های گرم و صمیمی هستم.
برای این خانواده متدین که میهمان خود را با اشک چشم، خیر مقدم می‌گفتند، شاید ظرف آبی از چشمه زمزم، بهترین هدیه بود که آنان قدر آن را خوب شناختند.
صبح فردا خاطرات خود را در حالی مرور می‌کردم که کوه‌های سفید از برف و زیبای سرزمینی پهناور ایران از پنجره هواپیما دیدگانم را نوازش می‌کرد ... والسلام.


1- این مساجد در جنوب استان فارس مرا به یاد خاطره شیرینی در حج امسال انداخت.
در مسجدی در شهر مکه خطیب وهابی پس از نماز جماعت سخنرانی می‌کرد. موضوع سخنان او توسّل از دیدگاه اسلام بود. وی توسل را دارای اقسامی معرفی کرد که به عقیده او برخی از آنها حلال و مشروع و برخی نامشروع شمرده می‌شد.
او توسل به اولیاءالله و ارواح شهدا و امامان را از مصادیق توسل نامشروع دانسته و آن را نزدیک به شرک میشمرد. فردی از روحانیان اهل سنت کشورمان که از کاروان‌های جنوب استان فارس به مکه آمده بود، داوطلب شده بود تا سخنان خطیب را برای ایرانیان حاضر در مسجد به فارسی ترجمه کند. این اقدام او ابتدا بر ما گران آمد و باعث تعجب ما شده بود، اما به وقت ترجمه، متوجه شدیم که مترجم از همه سخنان خطیب آن قسمت را که مورد اتفاق شیعه و سنی بود به خوبی و شیوایی ترجمه و تفسیر نمود ولی در آن بخش از سخنان خطیب که محکوم کردن توسل به ارواح مقدسه اولیا و ائمه اطهار: بود و با عقیده شیعیان ناسازگار، با درایتی ستودنی گفت: البته جناب شیخ مطالبی هم می‌فرمایند که چون برادران شیعه ما در مجلس حاضرند و همچنین در موسم حج هستیم که ایام وحدت و برادری مسلمانان است، از ترجمه این بخش از سخنان شیخ خودداری می‌کنم. مصلحت سنجی این برادر اهل سنت ما حقیقتاً ستودنی بود که مورد تشویق ایرانیان حاضر در مسجد قرار گرفت.

ص: 56

رسم «تهنیه» در ترکیه‌

اسرا دوغان
دولت عثمانی، در طول تاریخ حیات خود، حساسیت زیادی به مناطق مقدس داشته و برای انجام فریضه حج اهمیت بسیار قائل بوده است؛ همان طور که مسلمانان ترک زبان نیز برای انجام این امر، اشتیاقی وصف ناپذیر داشتند. این شوق و شور، در هیچ دورهای از تاریخ، نه تنها کم نشده، که بیشتر هم شده است.
در خانوادههای سنّتی، تمایل به انجام مناسک حج و حاجی شدن، از انجام یک امر دینی فراتر است. حج برای حاجی اعتبار ایجاد می‌کند و این امر، بُعد فرهنگی قوی دارد و پاسخگوی انتظارات گوناگون هر فردی است.
واجب شدن بهشت، برای کسی که کعبه را دیده و خاصیت و ویژگیِ شفابخشی قائل شدن برای اشیای موجود در کعبه و این‌که ثواب انجام یک بار حج، برابر است با ثواب 70 سال عبادت و ... در جامعه سنتی، ارزش‌های کمی نیست.
این امتیازات حج را به یک فریضه تبدیل میکند و یک مسلمان ترک، از اینکه علم خود را به این مراسم بیاورد کراهت ندارد. همچنین دو مقوله دین وسیاست با هم، در این مراسم آمیخته میشود و دین به سیاست می پیوندد.
حاجی، هنگام بازگشت از حج، حالتِ روحانیِ خاص را در خود احساس میکند خستگی و تحوّل روحی او نشان میدهد که سفر سختی را پشت سر گذاشته است. گویی با آن حال و روزش، به ما گوشزد میکند که «نا برده رنج، گنج میسّر نمی شود».
آری، رفتارهای او بهتر میشود و شادابیِ بیشتری پیدا میکند. چهره اش با لبخند و بر تواضعاش افزوده میشود، تا جاییکه اگر حتی بچهها به زیارتش بیایند، برایشان می ایستد و آنها را بدرقه می‌کند و حتی افراد ناشناسی را که به دیدنش آمدهاند، در آغوش میگیرد و با او روبوسی میکند.
فریضه حج را مانند یک جشن برگزار می‌کنند. به دنبال این دید و بازدیدها، روابط مردم با یکدیگر بهتر میشود و از نو شکل قویتری بهخود میگیرد
حاجی با لبّیک گفتن، در واقع دعوت خدا را اجابت میکند. سفر حج برای او، اولین سفرش به خارج از کشور است. در این سفر اشیای مقدس و جدید میبیند. وقتی باز میگردد، در محیط زندگیاش صاحب نفوذ میشود و بالأخره به خواست معنویاش، که حاجی شدن است، میرسد.
حاجی، در سایه اعتباری که به دست آورده، محترمترین فرد در روستا میشود. در اختلافات میان افراد، میانجیگری میکند و به عنوان داناترین فرد در محیط زندگیاش، مورد احترام واقع میشود. داد و ستد را کنار میگذارد و در سیاست، پست و مقامی نمیگیرد. امور دنیوی او را مجذوب خود نمیکند. همه همّتش را صرف امور معنوی و سرای آخرت میکند. البته باید پذیرفت که گاهی از طرف بعضی حاجیها عنوان «حاجی» مورد سوء استفاده قرار می گیرد.
قبل از انقلاب، وقتی مردم ترکیه از حج بر میگشتند، روی کلاهشان به عنوان نشانه حاجی بودن عمامه میبستند و عبای مخصوص شامی میپوشیدند و دیگر ریش خود را نمی تراشیدند. (معمولًا کسانیکه ریش دارند، به حاجی ملقب میشوند). مردم ترکیه ضرب المثلی دارند که میگوید. «هر ریشداری که حاجی نمی شود» وهنوز هم میبینیم که بعضی از افراد، وقتی از حج بر میگردند، باز هم از دروغ و گناهان توبه نمیکنند
از آنجا که در گذشتههای دور، مردم با شتر و اسب بهحج میرفتند، ماهها طول میکشید تا بازگردند و بعضی از آنها هرگز باز نمیگشتند؛ برای همین، کسانیکه به حج میرفتند از فامیل و دوستان و آشنایان حلالیت می طلبیدند؛ چون امکان باز نگشتن وجود داشت.
آنان برای رفتن به حج، نه تنها از کسی پول قرض نمیگرفتند، بلکه کسی که عازم حج بود، پیش از رفتن، همه دیون و بدهیهای خود را میپرداخت و به اندازه روزهایی که در سفر بود، همه احتیاجات و نیازهای خانوادهاش را فراهم میکرد و آنان را به یکی از نزدیکانش میسپرد.
درترکیه زنان نمیتوانستند بدون محرم بهحج بروند.
بعد از این سفر معنوی، بر احترام و اعتبارحاجیان در میان مردم افزوده میشد و برای حاجی، که این عنوان با سختی به دست میآورد، بعد از بازگشت از سفر، جشنی به پا میکردند.
در سالهایی که دولت ترکیه تأسیس شد؛ یعنی 1940، به خاطر همزمانیِ آن با جنگ جهانی دوم، و نیز جنگ اعراب و اسرائیل، تعداد کسانی که به حج میرفتند کاهش یافت. بنابراین، همان افراد اندک هم که توفیق سفر می یافتند، در استقبال از آنها، هنگام بازگشت، مبالغه و زیادهروی میشد.

ص: 57
گاهی سفر حج 3 یا 4 و یا حتی 6 ماه به طول میانجامید. از همینرو، هنگام بازگشت حاجی، از وی با اشتیاق و با شکوه استقبال میشد. برای همین وضعیت، ضرب المثلی نیز در ترکیه بر سر زبانها است که: «منتظر است، مثل انتظار حاجی».
تهنیه در شهر
در روزگاران گذشته، استقبال از حاجی با مراسم تهنیه انجام میشد و این در ترکیه یک سنت بود. واژه «تهنیه» یعنی استقبال و جشن و شادی در خوش آمدگویی.
گفتنی است، پیش از آنکه حاجی سفر مکه را آغاز کند، خویشاوندان برایش صندوقی می‌خریدند و آن را رنگ سبز میزدند و در روز حرکت، وسایل مهم او را که پوشاک باشد، داخل صندوق میگذاردند. و از این زمان به کسی که عازم سفر بود، «حاجی افندی» میگفتند. هنگام حرکت، صندوق پیشاپیش به حرکت در میآمد.
برای او قاورمه هم حاضر میکردند. قاورمه گوشتی بودکه سرخ میکردند تا حاجی در طول سفر از آن استفاده کند.
خویشاوندان بدرقهاش میکردند. هرکدام از آنها برای حاجی، آجیل و نیز حولههای کوچک برای نظافت هدیه میآوردند.
در روزها و ایامی که حاجی در سفر بود، همسرش در خانه انتظارش را میکشید. او نه به میهمانی میرفت و نه در شادیهای بیرون از خانه شرکت میکرد.
یک ماه پیش از برگشتن حاجی درِ خانهاش را با رنگ سبز رنگآمیزی میکردند. به همه اتاقها رنگ سبز میزدند. برای زن، مادر زن و دختر حاجی لباس مخصوص با رنگ سبز میدوختند.
اگر مادر زن داشت، برای او روسری، با حاشیههای تزیین شده تهیه میکردند.
روزی که حاجی به خانه بر میگشت، در وسط اتاق میزی را قرار می دادند و بر روی آن، روغنی را که حاجی از حج آورده بود و نیز ظرفی را برای ریختن آب زمزم میگذاشتند.
غذاهای گوناگون میپختند و به خویشاوندان و همسایگان انگشترهای رنگارنگ هدیه میدادند و همه با هم، برای استقبال، به سوی کشتی میرفتند.
وقتی افندی به سرش چفیه و به دوشش عبا میانداخت، در او تحولی ایجاد میشد و آنگاه که خویشاوندان با وی رو به رو میشدند، همگی کتف راست و سپس چپ او را میبوسیدند.
خویشاوندان درجه اول، دست حاجی را گرفته و در پیشاپیش جمعیت راه میرفتند و مردم با آهستگی و هماهنگ، پیاده و الله اکبرگویان، او را به خانه میآوردند. کسانی همکه توان رفتن به استقبال نداشتند، در خانه اجتماع کرده به انتظار مینشستند. افندی بسم الله گویان داخل خانه میشد و به اتاق سبزیکه برایش آماده شده بود، می رفت. استقبال کنندگان پیرامونش جمع میشدند، یکی از دو نفری که کنار میز نشسته بود، به میهمانان آب زمزم میداد و دیگری ظرف کوچک فلزی را که حاوی روغن بود، بر آنان تعارف میکرد.
در قسمت خانم ها نیز قضیه به همین شکل است. دو خانم، با لباسهای سبز، خود را زینت می دهند و تاج به سر میگذارند. به همین شکل به میهمانان تعارف میکنند. بعد از سلام و احوالپرسی، میهمانها برای نهار دعوت میشوند، بعد از غذا شربتی به میهمانان داده میشود به نام «خوش آب» (نوعی کمپوت است که با آب و شکر و کشمش میسازند) از سفرههای ترکان کم نمیشود، با این تفاوت که داخل آن راحة الحلقوم و فندقی که به مناسبت آمدن حاجی اضافه شده، میریزند.
حاجی افندی برای میهمانان هدایایی چون آب زمزم، حنا، سرمه، حلقههای عقیق، تسبیح عقیق، مسواک، حلقههای نقرهای که به آنان حلقه یا صبور میگویند میآورد.
تا شب، قهوه و شربت و سیگار به میهمانان تعارف میشود.
از قهوهخانه قلیانهایی میآورند. آجیل مخصوصی که به «آجیل حاجی» معروف است نیز تعارف می کنند.
حاجی ماجراهای سفرش را برای میهمانان میگوید. سفرکردن با شتر، گفتن لبّیک در عرفات، سفر به شهر طائف و ... را از اول تا آخر تعریف میکند
آنهاییکه سخنان حاجی را میشنوند، همه یکباره میگویند خدا نصیب ما هم بکند.
زن حاجی با ناز و وقارکنار حاجی مینشیند و او را میبوسد.
ص: 58
در همه شهرهای آناتولی، به خصوص در بورسه، واژه «تهنیه» استفاده میشود. در آناتولی استقبال حاجی شکلهای گوناگون دارد، ولی در بورسه، پایتخت قدیم عثمانیها، درکنار آداب و رسوم گوناگونی که بود، رسم زیبایی نیز نسبت به بقیه رسمها وجود داشت، که به آن اشاره میکنیم:
خویشاوندان مرد در 2 یا 3 کیلومتری به استقبال حاجی میرفتند.
به کسانیکه به استقبال میرفتند، از طرف خانواده حاجی خلعتهایی به نام «چفیه» داده میشد که آن را به گردن می پیچیدند و بعد از آن، به عنوان یادگاری نگه میداشتند. این چفیهها، بعدها، در قرن 8 ا و 19 که مردم عثمانی کلاه قرمزی به سر میگذاشتند، دور آن پیچیده میشد. مردها پیاده و زنها به وسیله گاری به خانه بر میگشتند. حاجی به جای اینکه مستقیم به خانه خود برود، به خانه همسایه میرفت. در جای مخصوصیکه برایش آماده شده بود، مینشست. به بالشهای مخصوصی تکیه میداد و روی دیوار قالی‌های ابریشم مخصوص، که نمودار تصاویر مکه و مدینه بود، برای او نصب میکردند.
استقبال کنندگان و میهمانان کف دست حاجی را میبوسیدند. سپس مدتی سکوت حاکم میشد و حاجی گزارش سفرش را برای همه بیان میکرد. مهمترین حادثه ویژگی تهنیه این بود که جشن سه روزه‌ای برای میهمانان زن به پا میشد.
زن ها و دخترهای محله، از چندین روز قبل خود را برای این جشن آماده میکردند.
صاحب خانه از همسایه و دوستانش ملافههای اطلس و ابریشم آراسته و پارچههای مخمل مزیّن، رومیزی برای تزیین دیوار و سقفهای خانه قرض میگرفت و خانه به این شکل تزیین میگردید.
میزها ومبلمان خانه، با پارچههای اطلس و زرّین پوشیده میشد. دختران دم بخت، روز اوّل تهنیه لباسهای سنتی به نام کافتان و لباسهای عروسی اطلسی میپوشیدند و بر سرشان تاج عروسی میگذاشتند. ازمیهمانان پذیرایی میکردند. ظروف ساخت هندوستان، حاوی آب زمزم، سینی خرما، سرمهدان، گلابدان، کاسهای پر از انگشتر نقره، جعبهای پر از پنبه برای عطر گل، که از حج آمده، یک آینه برای کشیدن سرمه، از قبل روی میز حاضر میشد.
دختران، روز دوم نیز لباسهای مخملی و عروسی می پوشیدند. گردنبندهای طلایی از قرن 1 9- 18 مزیّن با الماس بر گردن میآویختند.
حاجی در آغاز ورود، ابتدا به زیارت کسی میرود که از میان از حج رفتگان آخرین نفر است. این عمل به معنای به رسمیت شناختن مقام برتر حاجی قبلی است.
روز سوم تهنیه، دخترها لباسهای سبز رنگی به تن میکنند که خودشان دوختهاند و روسریهایی به سر میکنندکه حاشیههایش گلدوزی شده است. این مراسم نقش مهمی در جامعه آن روزگار ایفا میکرد. زنان دارای پسر جوان، در خانه حاجی، دختران دم بخت را- که لباسهای آراسته پوشیده بودند- برای پسر خود میپسندیدند. از همین رو، در این رونها، نه تنها برای تبریک و زیارت قبولی به حاجی، بلکه برای انتخاب دختر هم به آن خانه میآمدند. دخترها هم از این قضیه آگاه بودند و انگیزه بیشتری برای حضور در خانه حاجی داشتند.
در اثنای این دیدار، شیرینیای به نام «عاشوره» این شیرینی در اصل یک شیرینی نذری است که مردم ترکیه در روزهای محرم برای یادآوری شهادت امام حسین میان مردم پخش میکنند. که با دیگهای بزرگ پیشتر آماده شده، به آنها داده میشود. این پذیرایی برای حاجیه خانم افندی هم به همین شکل بود.
تهنیه در روستا
تدارکات حج، قبل از رفتن حاجی و یک ماه مانده به عید قر بان آغاز میشد. ابتدا نزدیکان حاجی در روستا، حاجی را به نوبت، برای صرف غذا دعوت میکردند، سپس نوبت به دعوت همسایگان میرسید. در هر نوبت، عالم روستا هم حاضر میشد. بعد از غذا، همه به مسجد میآمدند و نمازی میخواندند. از این به بعد، موضوع گفتگوی اهالیِ روستا، حجّ سال قبل و حاجیان امسال بود. حاجی در روز بدرقه تمام کسانی را که احتمالًا به بدرقهاش میآمدند، برای صرف غذا دعوت میکرد. دعوت شدگان دور و غیر فامیل در صورتیکه عالم و آخوندشان را همراه داشتند، به صورت گروهی وارد خانه حاجی میشدند. به خاطر زیاد بودن تعداد دعوت شدگان، بسیاری از آنها به خانههای همسایگان میرفتند. غذاهایی که روی سینیها از خانه حاجی خارج میشد، در خانههای همسایه، در اختیار میهمانان قرار میگرفت. همه اهل روستا؛ چه در تهیه غذا و چه در پختن آن، به همدیگر کمک میکردند. بعد ازغذا به مسجد میآمدند. مولودی گوش می کردند. شربت می نوشیدند. عطر می زدند و عود و عنبر میسوزاندند. سرود های دینی میخواندند و دعا میکردند. همه اهالی روستا در خرمنگاه (میدان) جمع میشدند، در آنجا با گروهی که از مسجد بیرون میآمدند، حلقه میزدند. حاجی سکههایی که از قبل برای مراسم تهیه کرده بود، به طرف مردم می‌انداخت. بزرگ وکوچک همه دوست داشتند که حد اقل یک سکه را بگیرند. هرکسکه از این سکه ها میگرفت، آن را- با این اعتقاد که سکه حج میمون و مبارک است- به کیسه پولش میدوخت. بعد از این ماجرای شیرین، حاجی ابتدا از پیر مردان حلالیت میطلبید. دست آنها را میبوسید و سپس جوانان و بچهها دست او را میبوسیدند. در جلوی شاهدان، او به همین شکل، از اهالی حلالیت میطلبید. دیگر نه به کسی بدهکار و نه از کسی طلب داشت.
وسیلهایکه او را به فرودگاه میرساند، در بیرون ده منتظر میماند، ولی حاجی هنوز کارش را تمام نکرده، به قبرستان میرفت و از مردگان هم اجازه میگرفت و فاتحه میخواند. به این صورت حاجی بدرقه میشد و در این میان به خانواده حاجی میگفتند: ان شاء الله به زودی بر میگردد.
ص: 59
او بعد از 38 روز با نام «حاجی» باز میگشت. ماشینیکه حاجی را سوار کرده بود، وقتی به روستا نزدیک میشد، مردم «مژده حاجی میآید» سر میدادند و راه بیرون روستا را برای استقبال از وی در پیش میگرفتند. اوّلین کسانی که به ماشین حاجی میرسیدند، او را در میان میگرفتند و به سمت روستا همراهیاش میکردند. زنان برای بوسیدن دست حاجی به طرف او هجوم میآورند. اگر به خاطر ازدحام نمیتوانستند دست حاجی را بگیرند، لباسش را می بوسیدند. دست راست حاجی به صورت باز و رو به حضار بود تا آنها ببوسند.
دست حاجی بعد از این دیگر مقدس بود؛ زیرا که آن دست بیت الله را لمس کرده است. حاجی که برای این سفر زحمات زیادی را تحمل کرده بود، چه بدنی خسته و کوفته، اما روحی آرام و شاد و چشمانی نمناک داشت.
بازدید از حاجی
حاجی جدیدِ روستا، از همه گناهانش پاک شده، شاد و خوشحال منتظر اهالی روستا بود. خانهاش را فقط برای رفتن به مسجد و گزاردن نماز و زیارت بزرگان ترک میکند و برای آنها به نام شفا، آب زمزم میآورد. همه اهالی روستا برای دست بوسی میآمدند. او از همه اهالی ایستاده با تبسّم استقبال میکرد و «زیارت قبول و نصیب شما» حرفهایی بود که میان دو طرف رد و بدل میشد. هدیههایی که حاجی از مکه برای اهل روستا میآورد، بین آنها پخش میشد. تسبیح، انگشتر، عرقچین و روسری، هدایایی بود که از مکه میآوردند. نگهداری این هدایا ثواب تلقّی میشد. در این میان، پسر جوان آب زمزم و خرما در ظرفهای مخصوص بر روی سینی برای میهمانان میآورد. هرکس آب زمزم به دست گرفته، برمیخاست و روبه قبله میایستاد و بعد از گفتن «بسم الله ...» آنرا مینوشید. به کسانی که از روستاهای دیگر میآمدند، نهار داده میشد؛ زیرا خوردن غذای حاجی ثواب داشت. روغنیکه حاجی از مکه میآورد، در جعبه کوچک فلزی نگاه داشته میشد، حاجی جعبه را از جیبش بیرون میآورد و به سمت افراد تعارف میکرد. فردِ مقابل، از سوراخ کوچکِ روی جعبه، با انگشت روغن بر میداشت و به محاسن خود میمالید.
بر بالای درِ حاجی عَلَم نصب میشد تا افرادی که از خارج روستا میآیند، بتوانند بهراحتی خانه حاجی را پیدا کنند.
گفتگو آغاز میشد و حاجیان قدیم از حاجی جدید امتحان میگرفتند؛ فلان جا رفتی؟، اسم آنجا چه بود؟ و... حجّاج روستایی که از حج بر میگشتند، مدتی در مسجد روستا میماندند و به مردمی که رفت و آمد به مسجد داشتند هدایایی می دادند.
لطیفه معروف در مورد حج
یک روستایی ساده لوح فکر میکرد برای خریدن بوی عطر به حج میروند. روزی روستایی ساده ما نیز به حج رفت. هنگام گردش در بازارهای مکه، کنار مغازهای ایستاد و داشت نگاه میکرد. صاحب مغازه بیرون آمد و گفت: حاجی! عطر نمیخری؟ حاجی گفت:. اگر عطر نمیخواستم، پس برای چه آمدهام
امروزه فراهم شدن امکانات زیاد برای سفر حج، به این سفر شکل یک چهره عادی بخشیده و بسیاری از سنتهای قدیمی از میان رفته است؛ از جمله فرهنگ تهنیه که امروز به خصوص، در شهرها جز نامی از آن باقی نمانده است.
ص: 60

حج در ادیان‌

برگرفته از دائرة المعارف ترکیه/ قدیری تلیک
زیارت اماکن مقدس، با انگیزه الهی یا قصد قربت، یکی از ارکان پنجگانه در اسلام است.
واژه «حج» در زبان عبری «حگ» است؛ به معنای عید. این واژه از ریشه «ح» و «گ» به معنای «پیرامون چیزی گشتن و طواف کردن» است.
حج یا حگ، از تعابیر قدیمی زبان سامی بوده وغیر از زبان عبری، در زبانهای آرامی و صائبی نیز وجود داشته است. معنای اصلی این لغت، پیرامون چیزی طواف کردن و دور زدن و حلقهوار اطراف آن را گرفتن است.
حج، در زبان عربی به معنای رفتن، رو آوردن و زیارت کردن است و در اصطلاح فقهی، به مجموعهای از اعمال و مناسک گفته می‌شود که مسلمان مستطیع باید در زمان معین بهجا آورد. این اعمال شامل زیارت کعبه، عرفات، مزدلفه، منا و انجام وظایف عبادیِ خاص در این مکانها است. کسانیکه این عبادت را انجام میدهند، در عربی «حاج» (جمع؛ حجاج) و در ترکی «حاجی» نامیده می‌شود.
حج در ادیان پیش از اسلام
در اصلِ حج، باور و اعتقاد به «تجلّی الوهیت در یک مکان» نهفته است. اماکنی که از دیدگاه ادیان، مقدس شمرده میشوند، از لحاظ مکانی با جاهای دیگر تفاوتی ندارند، ولی در اینجا تجلّی الوهیت، یا وقوع حادثه‌ای مرتبط با اعتقاد و باور مردم و یا ارتباط تنگاتنگ این مکان با شخصیتی دینی، آن را از اماکن دیگر متمایز میسازد و به آن قداست می‌بخشد.
همچنین اسرارآمیز و خوفناک بودن چنین مکانهایی، از عناصر قداست‌بخش آن است. پس انسان، مکان مقدس را، نه انتخاب، که کشف میکند.
انسان دینمدار بر مکانهای مقدس، نگاهی متفاوت دارد و معمولًا آن را با سنگ‌چینها یا خاربستهایی، از اماکن دیگر جدا می‌کند. این جداسازی، تنها برای نشان دادن تقدّس مکان نیست؛ بلکه آن نشانه‌ها و موانع موجب میشود که افراد بی‌توجه و بدون آمادگی وارد حریم آن نشوند؛ روشن است که ورود به صحن مقدسی، آداب ویژه و متعدد دارد. اهمیت آستانه خانه یا معبد نیز از همینجا نشأت می‌گیرد.
(1)
واژه مکان مقدس وسنت زیارت چنین جایگاهی، درطول تاریخ و در همه ملتها وجود داشته است. زیارت اماکن مقدس، برای کسب منافع مادی، معنوی و اخلاقی صورت می‌گیرد؛ منافعی که از ناحیه قدسیت آن مکان برای شخص زائر حاصل می‌شود. (2)
حج در حقیقت این است که شخص از سرزمین خود، به طرف مکان مقدس یا معبدی مسافرت نماید. در این صورت، در مقابل زحمتی که متحمّل شده، انتظار دارد که منافع مادی و معنوی بسیاری به دست آورد، از رفع مشکلات جسمی، تا حیات ابدی. (3)
در تمام ادیان قبیله‌ای، ملی یا جهانی، اماکن مقدس وجود داشته و زیارت آنها مرسوم بوده است. در خاور نزدیک از 2000 سال قبل از میلاد، جایگاههای حج وجود داشته است؛ به خصوص در سرزمینهایی که دارای تمدن بوده‌اند.
نیپور (4) در بابل و نینوا (5) در عاشور، مراکز زیارتی بوده‌اند. از اوراق به دست آمده Mari نیز اینگونه برمی‌آید که در قرن 18 قبل از میلاد، معبد سین (6) در حاران و معبد بلیت اکاله (7) در قاتنا (8) از زیارتگاه‌های مشهور بوده‌اند.
در عصر برنز در معبد بائولتیس (9) در بیلاس (10) هدایای بسیاری وجود داشت که از مصر آورده شده بود.
در میان سومریها معبد انلیل (11) که در نیپور واقع شده بود و در میان سامیها معبد اشتار (12) در نینوا شهرت داشت. بعد از سومر نیز، گذرگاه‌های مقدس به وجود آمد. بتهای اساگیل (13) و ماردوک (14) هم بتهایی بوده‌اند که زائران برای زیارتشان راههای دور و نزدیک را می‌پیمودند.
در تاریخ چین کهن، اولین مراکز حج، پنج کوه بوده‌اند با نامهای: سانگ‌شان (15) تای‌شان (16) هُواشان (17)، هنگ‌شان (18)و نونیاشان (19) که هم تائوئیستها و هم بودائیها بر فراز این کوهها معابدی برای زیارت می‌ساختند و همین معابد بعدها از مراکز مهم حج برای پیروان این ادیان گردیدند.
علاوه بر این در آیین بودا، مراکز بزرگ و جدیدی برای حج به وجود آمد؛ معابدی که وقف بودا و بودائیان شده بود و نامهایشان عبارت بود از: ووتای‌شان، (20) اومی شان، (21) پوتوشان، (22) چیوهُواشان. (23)
مهم‌ترین این معابد «وو تای شان» در شمال شرقی چین بود که پنج تپه را شامل می‌شد.
صدها سال است که نه تنها از چین، بلکه از ژاپن، مغولستان، مانچوریا، آسیای میانه و هندوستان، زائران بسیاری برای برپایی مراسم حج ویژه بودائیان به این مکان می‌آیند.
در مراسمی که در پاییز برگزار می‌شود، حاجیان در حالی که لباسهای زرد و قرمز بر تن دارند و چوب های بخور و کاسه‌ها را در دست گرفته‌اند، در گروه‌های ده تا پانزده نفری، بی‌صدا عبادت می‌کنند. (مدیتاسیون) تنها از گیاهان تغذیه می‌شوند، در طول این مسافرت طولانی، توبه می‌کنند و موقع رسیدن به محل حج، شست و شو می‌نمایند و وارد معبد می‌شوند. این عبادت و ریاضت، تا زمان برگشت به سرزمین های خود، ادامه می‌یابد.


1- M. Eliade, Le Sacreetle profane, s. 2526; a. mlf; traite a histo des religions, s. 315 813.
2- DBS ,7 ,567
3- ERE ,10 ,12
4- Nippur
5- Ninova
6- Sin
7- Belit Ekalli
8- Qanta
9- Baoltis
10- Byblos
11- Enlil
12- Ishtar
13- Esagil
14- Marduk
15- Sung shan
16- Tai shan
17- Hua shan
18- Heng shan
19- Non ya shan
20- Wu tai shan
21- O mei shan
22- Pu to shan
23- Chiu hua shan

ص: 61
عبادت حج در هندوئیسم نیز وجود دارد. همزمان با استیلای آریاییها بر شبه جزیره هند، و ایجاد معابد هندوها، تعداد مکانهای زیارتی بیشتر شده است. در قرون وسطی رفتن به سرزمین‌های دور به قصد حج، مرسوم بوده است. در جنوب خلیج کومورین،
(1) در شرق، اُرسیا، (2) در غرب کاتهیاوار (3) و هیمالیا، مکانهای حج محسوب می‌شده‌اند. زیرا محل عزلت‌گزینی روحانیون بوده‌اند.
در این حج، غسل و طواف از عناصر اصلی به شمار می‌آیند. در عقاید هندوئیسم، زیارت بنارس (4) و غسل در نهر گانژ، (5) حیات مجدد پس از مرگ و داخل شدن در زمره اهل سعادت را بشارت می‌دهد.
حج در بودیسم در مکان هایی انجام می‌شود که یادگارهای بودا را در خود دارند. یکی از مریدان بودا به نام آناندا، (6) به سفارش بودا وظیفه داشت که پس از مرگ، خاکستر بدن او را در استوپا (7) (اماکنی که یادگارهای بودا در آن نگهداری می‌شود.) مخفی کند. پس از مرگ بودا، خاکستر بدن او به هشت قسمت تقسیم شد، بعدها دو قسمت دیگر از آن نیز جدا شد و در ده استوپا نگهداری گردید.
سلطان آشوکا (8) این استوپاها را که به همان شکل حفظ شده بودند، بازکرد و خاکسترها را به 48 قسمت تقسیم نمود (و در مکانهای متعددی قرار داد.)
غیر از خاکستر بدن بودا، آیین بودایی، دو میراث دیگر هم از او دارد: یکی اشیایی که از او به جا مانده، مانند ظرف صدقه‌ای که از آن استفاده می‌کرده و جای پاها و نشانه‌هایی که از خود به جای گذاشته و دیگری مجسمه‌هایی که مانند ستوپاها یادآور بودا هستند، امّا خاکسترهای بدن بودا را در خود ندارند.
در بودیسم، قدیمی‌ترین سندهای مربوط به حج، دستورات سلطان آشوکاست. آشوکا می‌گوید که در همین سال حکومتش، سفری برای یافتن حقیقت (9) انجام داده و به مکانی که بودا روشنایی کسب کرده، رفته است. یعنی به «بودهاجایا». (10) از آن روز تا کنون بودهاجایا مهم‌ترین جایگاه حج برای بودائیان بوده است.
مکانهای دیگری که بودائیان به عنوان حج زیارت می‌کنند، عبارت‌اند از، سیدهارتهاگوتاما (11) در پنال (محل تولد بودا) (12) پارک گوزن (13) که در نزدیکیهای بنارس واقع است. (بنارس اولین مکانی است که بودا در آن سخنرانی و موعظه کرده است) و کوشیگاراتا (14) در اوتارپردادش (15) که محل رسیدن به نیروانا (16) یعنی مرگ بودا می‌باشد.
ولی هیچ یک از این مکان ها برای بوداییها جایگاه معنوی بودهاجایا را ندارد؛ زیرا بودها جایا ممثّل زایش بودیسم است.
علاوه بر این از هندوستان تا سریلانکا هر چه که از بودا به جا مانده است و مکان هایی که معتقدند بودا آنها را زیارت کرده است، اکنون به عنوان مراکز حج بودایی شناخته می‌شوند.
کسانی که این مراکز را زیارت می‌کنند، سه دسته‌اند. گروه اول کسانی که می‌خواهند نیروی سحرآمیز موجود در این مکان ها را به دست آورند؛ گروه دوم کسانی که زیارت را مرحله‌ای برای رسیدن به بودا و راهی که به روشنایی می‌انجامد، می‌دانند؛ و گروه سوم آنان که می‌خواهند با این زیارت ارزش و اعتباری کسب کنند.
در این دنیا حجی که با رو آوردن به بودا آغاز می‌شود، با رسیدن انسان به درک صحیح (17) که همان حج درونی است، به بالاترین مرتبه خود می‌رسد.
در اعتقادات ژاپنی، کوهها وطن خدایان هستند. بنابراین دامنه کوهها صدها سال است که جزو مکان های زیارتی است. از هفت قرن پیش تا کنون دامنه کوهها در میان بودائیان نیز به عنوان مکانهای حج زیارت شده است.
در رسوم ژاپن، مکان های متعددی برای حج وجود دارد که متعلق به شینتوها و بودائی هاست. حج ژاپنی‌ها، (18) زیارت کردن منظم و متوالی مکان های زیارتی است که در بخش های مختلفی از کشور پراکنده‌اند.
نوعی حج هم وجود دارد که در آن تنها یک محل زیارت می‌شود.
معبدی که در ایسه واقع شده است، مرکز حج شینتوها می‌باشد. که برای والاترین خدای شینتوئیسم زندگی می‌کنند.
در ادوار دینی مختلفی که تا قبل از روم هلنیست در مصر وجود داشت، عبادت حج همواره مرسوم بوده است. عمده‌ترین مکانهای حج «ددو» (19) یا «بوسپریس» (20) (خانه اوسیریس) در دلتا و همچنین «بوباستیس» (21) در دلتا بود که معبد خدایان کله‌گربه‌ای در آنجا واقع شده است.
بنابر گفته هزدوت، شمار کسانی که برای عید بزرگ به بوباستیس می‌آمدند، بالغ بر هفتصد هزار نفر بوده است.
آبدیاس (22) یا آبدو (23)، در مصر فوقانی از اهمیت بیشتری نسبت به سایر مکانها برخوردار است. در این مکان که سر اوسیریس در آن واقع است، اسرار اوسیریس را جشن می‌گرفتند و اعتقاد داشتند که با زیارت این مکان به سعادت اخروی می‌رسند.


1- Comorin
2- Orissa
3- Kathiavar
4- Benares
5- Ganj
6- Anand
7- Stupa
8- Ashoka
9- dharmayatra
10- BodhGaya .Buddhu Gaya .Bodhygaya
11- Siddhartha Goutoma
12- Lumbuni
13- isipatano
14- Kushinagara
15- Utar pradesh
16- Nirvana
17- Drahma
18- Junrei
19- Dedu
20- Busiris
21- Bubiastis
22- Abdias
23- Abdu

ص: 62
بعدها دشت آمون
(1)- که امروز سیوا (2) نامیده می‌شود از مراکز مهم حج گردید. در دوران پتولم‌ها (3) هم آیین سراپیس (4) رونق پیدا کرده بود و زیارتگاه ممفیس (5) اهمیت خاصی داشت.
در سوریه نیز بیلابس، (6) آفاکا، (7) بعلبک، «هلیوپولیس تیر» (8) به خصوص هیراپولیس (9) مهم‌ترین مراکز حج به شمار می‌آمد. در دوران رومی ها، توریستهای بسیاری از کشورهای دور برای زیارت این مکان ها می‌آمدند. هر کس که به زیارت هیراپولیس می‌آمد، باید قبل از ورود به شهر، برای زیارت حج، موها و ابروهایش را کوتاه می‌کرد.
طواف کردن یک معبد یا سنگ مقدس، در میان اعراب قبل از اسلام نیز رایج بود. (. (511, 1, BD
تورات تمام مردان یهود را وادار می کرد که هر سال سه بار در قدس، بارگاه یحوه (10) حضور یابند. (11) در سه عید فسح (فتیر)، (12) چاوت (هفته‌ها) (13) و سوکوت (سایبان ها). (14)
در ساختار سنتی یهودیت، کلمه hag، حج و عید دینی را به هم مرتبط می‌ساخت. اعیاد مهم دینی با جایگاه‌های عبادت مرتبط بودند و حاوی گردش‌گری مذهبی نیز بودند.
اساساً حج سنتی در زبان عربی) Aliyyah leregel قدم زنان خارج شدن) نامگذاری می‌شود. حج از زمانی که یهودیان ملتی مستقل شدند، سازماندهی شد و از مردان خواسته شد که در سه عید به قدس بروند.
مکانهایی که در آیین یهود به عنوان حج زیارت می‌شوند، سه دسته‌اند:
1) مکانهایی که در قدس و اطراف آن پدید آمده، صاحب ویژگی‌های تاریخی‌اند و در تاریخ کتاب مقدس ذکر شده‌اند.
2) مقبره دانشمندانی که نامهایشان در تلمود و کابالا آمده و عموماً در جلیله واقع شده‌اند.
3) مراکز مختلفی در اسرائیل که برای دانشمندان دیاس پورا (15) (محل‌های زندگی یهودیان خارج از فلسطین) و زاهدان نذر شده است.
مکانهایی که در عهد عتیق ذکر شده‌اند، بعدها برای شخصیتهای مهم روی داده، نام برده شده‌اند. در زمان حضرت ابراهیم شکم، (16) بیت ایل، (17) حبرون یا مامده (18)، بیرشبا (19)، بیرلاهای روی؛ (20) در زمان حضرت یعقوب پنیل، (21) بیت ایل (22) و شکم از این مکانها هستند.
محل های نام برده، معمولًا مرتفع و دارای منابع آب بوده‌اند. از سوی دیگر محل دفن شخصیت‌های بزرگ چون حضرت ابراهیم، ساره، اسحاق و یعقوب نیز در حبرون زیارت می‌شد.
در دوران حاکمان با فتح کنعان، زندگی ثابت شروع شد. قربانگاهها نقشهای متنوعی را ایفا کردند و از لحاظ محلی و قبیله‌ای، بین اقوام مختلف، مکانهای زیارتی متعدّدی ایجاد شد.
امّا حج به معنای واقعی، اولین بار در سیلو (23) انجام شد. در سیلو که صندوق عهد هم در آن قرار داشت، هر سال عید رب جشن گرفته می‌شد. دختران جوان در باغها می‌رقصیدند و الکانا (24) هر سال برای قربانی به آنجا می‌رفت. (25) عبادت در سیلو تا زمان تخریب آن به دست فلسطینی‌ها ادامه داشت. در دوران پادشاهی، دو گونه زیارتگاه وجود داشت. یکی قربانگاه بیت ایل و دان و دیگری قدس که هم صندوق عهد در آن قرار داشت و هم معبد بود.
پس از تکمیل معبد سلیمان نیز جشن سه عید آغاز شده است. (26)
سخنان پروبوآم (27) در زمینه حج نیز بر اهمیت معبد قدس تأکید دارد. (28)
کشش و جذابیت خاص قدس، و نیز واکنش‌های پیامبران نسبت به قربانگاه‌های جدایی طلب، مهم‌ترین رویدادهایی بود که زمینه ساز مرکزیت عبادت گردید. ولی برای رسیدن به این هدف، وجود یک حاکم نیاز بود. به همین دلیل حزقیل از قرن هشتم به بعد مردم را برای جشن پرشکوه پاسکالیا (29) به قدس فراخواند. (30)
رفرم اصلی بعد از یافتن تثنیه در سال 621 از طرف پادشاه یوشیا (31) انجام شد. زیارت قدس بعد از تخریب معبد هم ادامه داشت. (32)
در یهودیت الوهیت (33) و یاهویست (34) که قوانین باستانی یهود را تعیین کرده بودند، بر ضرورت برپایی سه جشن تأکید می‌کردند: در سال سه بار باید برای من جشن ( (gah بگیری. تمام مردان تو در طول سال باید سه بار در حضور رب (Yahava) حضور یابند. (35)
با اینکه فرمان انجام حج متوجه مردان بود، امام همان گونه که در زیارت سیلو تجلی یافته بود، رنگ خانوادگی به خود گرفته بود.


1- Amon
2- Siya
3- Ptolem
4- Serapis
5- Memphis
6- Biblos
7- Aphaka
8- Heliopolis tyr
9- Hiera polis
10- Yahve
11- خروج 14/ 23، 14، 17؛ 23/ 34
12- Fysyh Paskalya
13- Chavuat Penteksat
14- Sukkot
15- Diaspora
16- آفرینش 6/ 12
17- آفرینش 8/ 12 و 3/ 12
18- آفرینش 6/ 12
19- آفرینش 33/ 21
20- آفرینش 22/ 30
21- آفرینش 32/ 30.
22- آفرینش 28/ 22 16؛ 35/ 15 6
23- یشوع 18/ 1؛ حاکم ها 18/ 21
24- Eikana
25- ساموئل 1
26- حاکم ها اولیه 9/ 25
27- Yeroboum
28- همان 9/ 27
29- fisih یاPaskalya
30- پادشاهان دوم 23/ 22 و تاریخهای دوم 30/ 13.
31- Yoshiya
32- یرمیا 15/ 14.
33- Elohist
34- Yahovist
35- خروج 23/ 17 14

ص: 63
از میان سه عید یهود، مهم‌ترین آنها عید سوکوت بود. الکانا در این عید به سیلو می‌رفت. سوکوت تا زمان مورخ یهودی، جوزف، بزرگترین و مقدس‌ترین عید عبریها بود. اساسی‌ترین مراسم این جشن، برپا ساختن سایبانها بود که در اواخر دوران اسارت مرسوم شده بود.
(1)
در این سه عید که حج هم برگزار می‌شد، از آنجا که دست خالی رفتن مناسب نبود، هر کسی بر اساس برکتی که خداوند به او عطا کرده بود، موظف بود به اندازه توانش هدیه‌ای برای معبد بیاورد. حجاج معمولًا هدایا را خودشان تهیه می‌کردند، فقط به نظر می رسد تدارک قربانی معبد، سازماندهی تجاری مشخصی داشته است. (2)
بعد از اشغال بابل، معبد بازسازی شد و حج سال 515 با عید فسیح از سرگرفته شد. (3) جشن سوکوت با شکوه تمام برگزار شد. (4) به مرور زمان، چون ضوابط مربوط به حج و اهمیت رعایت آن نمایان‌تر شد، بعد تقوا در حج تجلی بیشتری یافت. (5)
شکل حقوقی و کلی حج که در سفر خروج و تثنیه مطرح است، در میشنابه شیوه‌های سنتی با توضیح و تفصیل بیشتر بیان شده است.
حج تنها بر مردان واجب بود. زنان، اسرا، معلولین، نابینایان، بیماران، سالمندان، یتمیان و کودکان از این عبادت معاف بودند. (6) بر اساس آنچه در انجیل لوقا آمده است، (7) کودکان پس از رسیدن به 12 سالگی و هنگامی که بتوانند از مادرشان جدا شوند، (8) می‌توانند در این مسافرت شرکت کنند.
در این اعیاد، مردم از یک ماه قبل آموزشهای لازم را می‌دیدند. پانزده روز مانده به عید، یک دهم گله‌ها جدا می‌شد، مالیاتها جمع‌آوری و در طول عید برای مصارف مشترک از خزانه معبد برداشته می‌شد. برای امنیت و دیگر ملزومات حجاج آمادگی‌های لازم را تدارک می‌دیدند. میادین و کوچه‌های شهر را آماده و خیابان ها را تعمیر می‌کردند. چاه‌ها لایروبی و پل ها مرمت می‌شد.
هفتاد سال پس از میلاد، بعد از تخریب معبد، مراسم حجی که مربوط به معبد بود، از بین رفت. اما زیارت ارض مقدس یهودیان ادامه داشت. خاطرات گذشته و آرزوی برگشت به آن سرزمین ها و قبور بزرگان یهودی در آن مکانها، یهودیان را به آن سرزمین می‌کشید.
در قدس «دیوار گریه» که به اعتقاد آنها باقی مانده معبد سلیمان است، از مکان های مهم زیارتی شد. علاوه بر قدس، مکانهای زیارتی یهود از این قرار است: قبور: زبولوم (9) در سیدون، (10) رابی (خاخام؟) میر (11) در تیبریاس، (12) در مروم، (13) پیامبر هوشئا (14) در سادف، (15) بنی‌ساموئل در سامویل، (16) راحل (17) در بیت اللحم، داوود در قدس، ناهوم (18) در اطراف موصل، عذرا در باسوراح (19) نزدیک کورنا، (20) حزقیل در بابل، دانیال در کرکوک، استرو (21) موردکای (22) در همدان یرامیا (23) در فوستات (24) و غارایلیا در تپه کارمل. (25)
اصول و آداب حج یهودیان، توسط علمای یهود تثبیت شده ودر میشنا بخش مستقلی را به خود اختصاص داده است. رابی یوهانان بن زکای (26) نیز حج را تشویق کرده است.
از آنجا که دیگر معبدی وجود نداشت، عمل قربانی کردن حذف شده بود، امّا به اهمیت خود باقی بود. رابی گامالیل دوم، دعا برای تجدید قدس را نیز به مراسم افزوده بود.
در سال 1211، سیصد نفر از رابی های غربی برای مراسم حج به فلسطین آمدند. امروزه نیز در روزهای مشخصی، یهودیان این مکانها را زیارت می‌کنند. اعتقاد آنان این است که این زیارت ها برایشان شانس می‌آورد و بدشانسیها را از بین می‌برد.
از اعمالی که در مراکز حج انجام می‌شد می‌توان دعا، به جا آوردن نذر، نوشتن خواسته‌ها و آرزوها بر کاغذ و قرار دادن در این مکان ها و ... را نام برد.
غیر از دیوار گریه و دیوار غربی معبد سلیمان، زائران در سایر مراکز، از مقدسین التماس شفاعت و دعا می‌کنند.
در عهد جدید یهود، حج جایگاه مشخصی ندارد. بنابر انجیل لوقا حضرت مسیح تنها یکبار در عید برای حج به فلسطین رفته است. (27) ولی انجیل یوحنا می‌گوید حضرت عیسی 7 هر سال در این مراسم شرکت می‌کرده است. (28)
در باور مسیحیت، حضرت عیسی با آخرین سفرش به قدس، حج اسکاتولوژیکش (29) را به شهر خدا انجام داده و پادشاهی خدا را شروع کرده است.
مسیحیان اولیه نیز مانند یهودیان معبد قدس را زیارت می‌کردند. (30) با این حال کلیسا می‌خواست معبد تازه‌ای بسازد.
بنابر گزارش اپیفون، (31) در هنگام سفر پادشاه هادریانوس (32) در سال 130، قدس ویرانه‌ای بیش نبود. تنها چند خانه، و یک کلیسای کوچک در نزدیکی محل تجمع شاگردان حضرت مسیح. (خانه‌ای که بعد از عروج مسیح به آسمان، آنجا جمع می‌شدند.) باقی مانده بود. این کلیسا بعدها کلیسای سیون (33) و زیارتگاه حاجیان مسیحی شد.
به گفته اوریگن (34) که از سال 216 به بعد، عموماً در آن سرزمین ها حضور داشته، غاری در بیت اللحم (محل تولد مسیح) و مکان به صلیب کشیده شدن آن حضرت در گولگوتا، (35) زیارتگاه مسیحیان بوده است.


1- نهمیا 8/ 17
2- 587, 711, SBD
3- عذرا 6/ 19
4- نهمیا 8.
5- مزمورها 120/ 134.
6- میشنا، حقیقا 1 و 1.
7- 42 88/ 2.
8- میشنا، سوکا 8/ 11
9- Zebulum
10- Sidon
11- Rabbimeir
12- Tiberias
13- Merom
14- Hoshea
15- Sadef
16- Samvil
17- Rohel
18- Nahum
19- Bassorah
20- Kurna
21- Ester
22- Mordekay
23- Yeremya
24- Fustat
25- Karmel
26- Yohanan ben Zekkay
27- متا، 1 11 15 17/ 21. و مارکوس، 1 10/ 11 و لوقا 19/ 40 28.
28- 2 / 6 13/ 10 4/ 11 22/ 55.
29- eskatolojik
30- امور رسل، 5/ 42 و 3/ 1.
31- Epiphone
32- Hadrianus
33- Sion
34- Origene
35- Golgotha

ص: 64
در زمینه توسعه یافتن حج در قدس، بیش از انگیزه‌های دینی، تأثیر کنستانتین
(1) اول مشهود است. او با ساختن کلیساهای متعدد در جابه‌جایی قدس، توجه مسیحیان بسیاری را به زیارت مکان های مقدس جلب کرد؛ مکانهایی که مسیح در آنها متولد شده، زندگی کرده، و به صلیب کشیده شده بود.
در کنار زیارت قدس، زیارت بارگاه ها و حتی راهبانی که در معابد زندگی می‌کردند، نوعی حج محسوب می‌شد.
و همچنین زیارت کلیساهایی که برقبور شهدا و اولیا بنا شده بودند.
پراکندگی خاستگاه‌های حج در مسیحیت شرقی از فلسطین، محل تولد و تبلیغ مسیح آغاز می‌شود و تا مصر، مهد زندگی عبادی عیسی (ع) ادمه می‌یابد.
در یهودیت قدیم و دوران اولیه مسیحیت، معنی حج یکی بود. با این تفاوت که در بنی‌اسرائیل، زیارت این معبد، سه بار در سال اجباری بود، اما مسیحیان عقیده دارند که حضرت عیسی این کار را در آخرین سفر خود به این معبد انجام داده است. بنابراین حج در مسیحیت، گروهی و جمعی نیست، بلکه سفری است که انسان متدین برای رفع حوائج فردی خود به جا می‌آورد.
در مسیحیت، حج، زمان مشخصی ندارد، اما عموماً این کار در سنین جوانی انجام می‌شود. کسی که به قدس می‌رسد، احساس می‌کند کار بزرگی در زندگی خود انجام داده است. وقتی به محل مرگ و حیات عیسی (ع) نگاه می‌کند، آرزو می‌کند که ای کاش او هم در همین مکان بمیرد.
در زبان ارمنی کلمه ماهدسی (2) به کسی گفته می‌شود که دیدن آتش روشن شده در قدس، در عید پاسکالیا، و مرگ را، همزمان تجربه کند. این کلمه به کسی که از حج قدس برگردد نیز اطلاق می‌شود.
حجاج روسیه کفشهای سفید با خود به قدس می‌برند و در حالی که آنها را به خود بسته‌اند، در نهر اردن خود را شست و شو می‌دهند. نهر اردن همان جایی است که حضرت عیسی (ع) در آن غسل تعمید انجام داده است.
دیگر مسیحیان شرقی، کفنهای سفیدشان را، روز جمعه، روز به صلیب کشیده شدن عیسی (ع) روی قبر او می‌گذارند.
حجاجی که گروهی به قدس می‌روند، در هنگام بازگشت به شکرانه این توفیق، در کلیسا به دعا می‌نشینند و هدایایی را که از قدس آورده‌اند، میان مردم پخش می‌کنند.
حج برای یک مسیحی نجات یافتن و تماس با یک موجود الهی است. او عقیده دارد که در حریم زیارتگاه حج، مورد عنایت یک نیروی فوق طبیعت قرار می‌گیرد. البته این عنایت ممکن است برای بعضیها قبل از رفتن به حج حاصل شود. در این صورت حج رفتن او، برای تقدیم شکرانه انجام می‌گردد.
پس حج مسیحی دو گونه است: یکی زیارت برای کسب لطف و عنایت و دیگری حج شکرگزاری و سپاس. امّا در هر دو گونه، مهم نسبتی است که به واسطه اولیا، بین شخص و خدا به وجود می‌آید.
در عقاید مسیحی، پس از مرگ اولیا، حتی لباسهایی که با بدن آنها تماس داشته، مقدس می‌شوند. بنابر گفته عهد جدید، خدای عزیز، توسط پاولوس (3) معجزات متعدد و متنوعی را به ظهور و بروز رسانده است تا حدی که برای شفای بیماران دستمال و لنگهایی که با بدن او برخود داشته می‌بردند و به این وسیله بیماری ها و ارواح خبیث را دور می‌کردند. (4)
قبور و کلیساهایی که تکه‌های بدن یا لباس اولیا (رلیک) (5) در آنها باقی مانده نیز، در میان مسیحیان به عنوان مراکز معالجه، راهنمایی، مغفرت و هدایت به قصد حج زیارت می‌شود.
در دورانهای آغاز مسیحیت، مسیحیان فلسطین را مرکز امانتهای بزرگ ومقدس می‌شناختند. این یک حقیقت تاریخی است که عیسی (ع) با فلسطین تماس فیزیکی داشته، در آن سرزمین زندگی کرده است. بر این اساس تمام مناطق، سرزمین های مقدس نامیده می‌شدند. البته نهر اردن که عیسی (ع) در آن غسل تعمید انجام داده و تپه‌های گولگوتا، محل به صلیب کشیده شدن حضرت (به اعتقاد مسیحیان) از قداست بیشتری برخوردار است.
در قرن چهارم بر اساس ادعاهایی که هلنا مادرکنستانتین مطرح نمود، شمار حاجیان فلسطین به طور چشمگیری افزایش یافت. او ادعا کرد که محل واقعی صلیب در خواب به او معرفی شده است و تکّه‌هایی از صلیب را بر اساس آن رؤیا یافته است.
در آن دوران یادگار مهمی که حجاج رغبت بسیاری به آن نشان می‌دادند، سر حضرت یحیی بود که ادعا می‌شد در میان بقایای کاخ هرود (6) پیدا شده است.


1- Konstantin
2- Mahdesi
3- paulos
4- امور رسل، 19/ 12.
5- Relic
6- Herod

ص: 65
پس از فتح فلسطین به دست مسلمین، این بار مراکز حج مسیحی در اروپا به وجود آمد. چون در رم جسد دو حواری بزرگ، پترس و پاولوس و در اروپا جسد اولیایی که بر اثر فشار دستگاه حکومت بر مسیحیان شهید شده بودند، کشف شد. همین مسائل باعث جلب توجه بیشتر به این منطقه گردید.
در اسپانیا در سانتاگو دکومپوستلا
(1) قبری منسوب به حواری، یعقوب بزرگ، از مراکز مراسم حج به شمار می‌آمد. مردم بر این باور بودند که این حواری، پانزده قرن پس از کشته شدنش، در هنگام فتح دوباره شبه جزیره ایبویا در کنار کاتولیکها در جنگ علیه مسلمین شرکت کرده است و بر اساس همین باور او را جلاد مسلمانان (2) می‌نامیدند.
به کسانی که به مناسبت سال مقدس مراکز بزرگ مثل قدس، رم و سانتاگو دکومپوستلا را زیارت می‌کردند، از طرف کلیسا برگه بخشودگی گناهان (3) اعطا می‌شود. لذا در سالهایی که مقدس اعلام می‌شوند، شمار حجاج به شدت افزایش پیدا می‌کند. (مثلًا برای سانتاگو، در صورتی که جولای که در تقویم مسیحی متعلق به یعقوب مقدس است، مصادف با یکشنبه باشد، آن سال مقدس خواهد بود)
آنگونه که از شواهد به دست می‌آید، اولین مراکز حج در اروپا، قبوری است که در آن اشیا و بقایایی از اولیا بر جای مانده است. این گونه از عبادات تا قرن 13 از طرف اسقف و بعدها از طرف پاپ مشروع شمرده شده است.
در میان این مکانهای مقدس، مقبره پترس و قبر یعقوب در سانتاگو بیشترین تعداد زائران را دارد.
از قرن 12 به بعد، دو گونه حج مربوط به حضرت مریم 3 رواج یافت که تا امروز نیز مرسوم است: 1. مکانهای زیارتی که بر اساس احترام به یک مجسمه یا تابلوی معجزه‌آسا برپا شده است. به این مجسمه‌ها و تابلوها مریم مقدس سیاه هم گفته می‌شود. می‌توان گفت که سیاهی رنگ آن، به دلیل سالیان طولانی زیر خاک بودن (برای پنهان ماندن از دشمن) به وجود آمده است. آنان عقیده دارند مکان این مجسمه‌ها و تابلوها در رؤیا به یک کشیش یا راهبه یا یکی از مردم عادی معرفی شده است.
نمونه‌هایی از این مکانها عبارت‌اند از: روکامادور (4) وچارتزله پوی (5) درفرانسه، گوادالوپ (6) و مونتزرات (7) در اسپانیا، ماریازل (8) در اتریش، این سیلن (9) در سوئیس و جزتوچوا (10) در لهستان.
این مناطق از قرون وسطی تا کنون زیارتگاه مسیحیان معتقد است.
2. مکانهایی که حضرت مریم در آنجا دیده شده و به فردی که خود انتخاب کرده پیغامی داده است. دیده شدن حضرت مریم 3 بیشتر در قرنهای 19 و 20 اتفاق افتاده است. مهم‌ترین این مکانها عبارت‌اند از: رئودوباک (11) در پاریس (1830) لاساتا (12) در فرانسه (1846)، لوردس(1858) (13)، پونتاین (14)
(1871)، پله وویسین (15) فاطیما در پرتغال (1917)، بیورانگ (16) و بانوکس (17) در بلژیک. (1932).
یکی دیگر از مراکز زیارتی خانه‌ای است که در ناصره (Nazereth) که حضرت مریم 3 در آن زندگی کرده است. به اعتقاد مسیحیان این خانه امروز در مکانهای دیگری ظاهر شده است. آنان عقیده دارند ملائکه این خانه را جا به جا کرده‌اند و به ایتالیا در نزدیکیهای آنکونا (18) در لورتو (19) و در انگلستان در نزدیکی نورفولک (20) در والسینگهام (21) آورده‌اند. (Hag house ,Santa Case)
در گذشته مراسم حج مسیحیان، نوعی مجازات گناهکاران در این جهان شمرده می‌شد؛ یعنی فرد گناهکار کفاره‌ای می‌داد تا از گناهش پاک شود. بر همین اساس هم در دورانی که وسایل نقلیه مدرن وجود نداشت، باید پیراهنی از مو بر تن می‌کردند و تا سانتیاگو پیاده می‌رفتند. این عمل جلوه‌ای از عذاب اعراف (Purgatory) شمرده شده است. امروزه با وجود امکانات و وسایل نقلیه، حج نمایی دسته جمعی یافته است.
در اروپای امروز بیشترین تعداد زائران لوردس در جنوب فرانسه می‌آیند. عقیده مسیحیان بر این است که شست و شو در نهر یا دوشهای ویژه نصب شده در این محل، بیماری‌های لا علاج را شفا می‌دهد. زائران این مکان به مرز پنج میلیون نفر در سال می‌رسد.
مقام دوم را فاطیما در پرتغال با چهار میلیون زائر در سال به خود اختصاص داده است. رئو دوباک در پاریس هم سالانه یک میلیون زائر دارد. حج رم هم بیشتر در سال های مقدس انجام می‌شود.
در قاره آمریکا نیز مکانهای زیادی برای حج کاتولیکها وجود دارد. قدیمی‌ترین مکان حج در اینجا احتمالًا مکانی است متعلق به حضرت مریم 3 که در جمهوری دومینیکن در سانتوسرو (22) واقع شده است. بر اساس نظر رایج کریستف کلمب به شکرانه پیروزی بر بومیان آمریکا، صلیبی را در این مکان نصب کرده بود. مهاجران و مبلغان دینی که به آمریکا آمدند، سنت حج را فراگیر نمودند.
مشهورترین مکان حج در دنیای نو، مکانی است با چهارده میلیون زائر در سال به نام نوسترا سنورا د گادالوپ. (23) بر اساس اسطوره‌ها، در تاریخ نهم دسامبر 1531، مریم مقدس در منطقه‌ای به نام تپیاک (24) در مکزیکوسیتی امروز، برای یک روستایی مکزیکی به نام جان ظهور کرده است.
آنچه سنت حج را در آمریکا شکل داده است، تفکر حج مهاجران این سرزمین است. مهاجرانی که از اسپانیا، پرتغال و فرانسه در قرنهای شانزده و هفده میلادی به این قاره آمده بودند. با مهاجرت اهالی مناطق دیگر اروپا در قرن های 19 و 20، اختلافات بسیاری در مورد مراکز حج و بارگاه های زیارتی پیش آمد. در بعضی مناطق، به مکان های مقدس بومیان آمریکا نیز، رنگ و بوی مسیحی داده شد.


1- Santiago de compostela
2- Mozlem salyer
3- Enduljans
4- Rocamadour
5- Chartes le puj
6- Guadulup
7- Monteserrat
8- Moriazell
9- Einsiedeln
10- Czestochowa
11- Rue du Bac
12- La salette
13- lourdes
14- Pontmain
15- Pelle voisin
16- Beauraing
17- Banneux
18- Ancona
19- Loreto
20- Norfolk
21- Walsingharm
22- Santo corro
23- Nuestra Senora de Gua dalupe
24- Tepeyak

ص: 66
بیشتر مراکز حج در دنیای نو، مرتبط با رؤیت حضرت مریم 3 است. مجسمه‌های زیارتی توسط مبلغان مذهبی یا افراد مرموز در مکانهای امروزی خود قرار داده شده‌اند.
در سرزمین های آناتولی نیز محلهای زیارتی حج مسیحی وجود دارد. این مکانها مربوط به تاریخ مسیحیت و شخصیتهای مهم آن است. مکان هایی که پاولوس در مسیر مسافرت دینی خود طی کرده است، امروزه توسط مسیحیان زیارت می‌شوند از جمله انطاکیه. پاولوس، پترس و بارنابا مسیحیت را در این منطقه گسترش دادند.
در سال 252 تا 300 بعد از میلاد، در این شهر ده کلیسا ساخته شده و در مرحله اول کلیسای انطاکیه در میان پنج کلیسای بزرگ جای گرفته است.
مکان مقدس دیگر نیز افس
(1) است. پاولوس به قصد انتشار و تبلیغ مسیحیت در اینجا مانده، یوحنّا، حواری بزرگ نیز در افس زندگی کرده و در آنجا دفن شده است. بعضی می‌گویند حضرت مریم 3 با یوحنّا به اینجا آمده و زندگی کرده است، ولی این نظر ضعیف است.
خانه‌ای که در افس قرار دارد و منسوب به حضرت مریم 3 است، یکی از مکان های زیارتی حج به شمار می‌آید. مسیحیان از آب مقدس این مکان می‌نوشند و دعا می‌کنند.
پدر پُل ششم در سال 1967 و پاپ ژان پل دوم در سال 1979 این مکان را زیارت کرده‌اند. از سوی دیگر آنتالیا (Demre) نیز به عنوان محل دفن سان نیکلاس (بابانوئل) یا (Aya Nikola) زیارت می‌شود.
در اینجا کلیسا هم وجود دارد که متعلق است به اسقف دمره، میرا. در قرن نهم استخوانهای نیکلاس که در زمان دیوکلت (2) به قتل رسیده بود، از این مکان به باری (3) در ایتالیا منتقل شده است. نیکلاس به عنوان حامی مقدس دریاداران، کودکان و مردم روسیه، یونان و سیسیل شناخته شده است.
ص: 67


1- Efes
2- Dioclet
3- Bari

ص: 72

حج‌گزاری در سودان‌

مهدی سرحدی
مردم سودان، از زمان ورود اسلام به این سرزمین و آشنایی با مناسک حج، سفر به سرزمین حجاز را با هدف بهجا آوردن حج آغاز کردند. در آن روزگار حجاج مناطق مختلف سودان، سوار بر چهارپایان تا «پورت سودان»، واقع در کناره دریای سرخ سفر می‌کردند و از آنجا با کشتی عازم حجاز می‌شدند. کاروان‌های حج سودان، «تایه» نام داشت که در زبان عامیانه به معنای گروه و دسته است. «تایه» ها بر اساس پیوندهای خانوادگی و خویشاوندی شکل می‌گرفت و حج گزاری در سودان، تا قرن گذشته کم و بیش به همان روش انجام می‌شد.
در پی ایجاد تحول در عرصه ارتباطات و حمل و نقل و افزایش شمار حجاج، دولت سودان در سال 1971 م. اداره امور اجرایی حج را به وزارت امور دینی و اوقاف این کشور محول کرد و این وزارتخانه تا سال 1991 م. عهده دار امر برگزاری حج بود.
در سال 1992 م. امور اجرایی حج به بعثه حج سودان واگذار گردید. این بعثه از دو بخش اصلی تشکیل می‌شد؛ نخست، بخش اداری و نظارتی؛ که تابع اداره حج و عمره وزارت ارشاد بود و دیگری، دایره اسکان و حمل و نقل که تحت نظارت شورای اوقاف اسلامی سودان فعالیت می‌کرد. این روند تا سال 1994 ادامه یافت.
تشکیل شورای عالی حج و عمره
در سال 1995 م. (1374 ش.)، دولت سودان با تصویب لایحه‌ای، تشکیل «شورای عالی حج و عمره» در وزارت برنامه‌ریزی اجتماعی این کشور را در دستور کار خود قرار داد، تا امور اجرایی حج و عمره به این شورا محول گردد. دو سال پس از آن، در سال 1997 م. بخشنامه موقت ویژه تشکیل این شورا صادر شد که در بخشی از آن چنین آمده بود:
«... شورایی موسوم به شورای عالی حج و عمره تشکیل خواهد شد که ماهیت حقوقی دارد و مقر اصلی آن در خارطوم واقع است. این شورا با موافقت وزیر متبوع می‌تواند دفاتر و اداراتی در داخل یا خارج از کشور دایر کند».
ساختار تشکیلاتی شورای عالی حج و عمره عبارت است از:
الف- شورای اداری: که با انتخاب وزیر و بر مبنای مصوبه هیات وزیران تشکیل می‌شود.
ب- اداره مرکزی: که زیر نظر مدیر کل و معاون وی فعالیت می‌کند. روند اجرایی امور مالی، اداری و فنی شورا بر عهده این اداره است.
ج- ادارات تابعه، شامل اداره حج و عمره، اداره امور مالی و توسعه انسانی، اداره اطلاع رسانی و روابط عمومی، اداره ارشاد و آموزش، اداره سرمایه گذاری؛ و دفتر هماهنگی امور حج و عمره مستقر در جده.
ضوابط و شرایط اعزام به حج
الف- ضوابط مالی: هزینه‌های امور اداری به طور نقدی از داوطلبان دریافت می‌گردد و هزینه‌های اعزام به حج شامل هزینه اسکان، حمل و نقل و خدمات دیگر، به ریال سعودی و در قالب دو فقره چک دریافت می‌شود.
ب- استطاعت بدنی و مقررات شرعی: توانایی جسمی برای انجام سفر حج در مردان، و همراه بودن یکی از محارم برای بانوان زیر 45 سال ضروری است.
ج- ضوابط و مقررات اداری: شامل مقررات خروج از کشور، تابعیت، اخذ گذرنامه و روادید، که داوطلبان باید از شرایط عمومی برخوردار باشند. انجام آزمایش‌های پزشکی برای تمامی داوطلبان و اخذ مرخصی برای کارمندان دولت ضروری است.
سهمیه مناطق
در سال 1420 ه-. ق. (2000 میلادی)، بنا بر مصوبه هیات وزیران و به منظور تمرکز زدایی و سهولت در انجام امور اداری، کشور به سه ناحیه شرقی، مرکزی و غربی تقسیم شد. بر اساس این تقسیم بندی، ناحیه شرقی ایالت‌های دریای سرخ، کسلا، قضارف، الجزیره و نیل ازرق را شامل می‌شود. ایالت‌های خارطوم و نهرالنیل در ناحیه مرکزی قرار دارند و ایالت‌های کردفان (شمالی، شرقی و غربی)، دارفور (شمالی،

ص: 73
شرقی و غربی)، نیل ابیض و همچنین ایالت‌های جنوبی در ناحیه غربی واقع شده بودند. با توجه به ویژگی‌های خاص مناطق جنوبی، در سال 2002 ناحیه دیگری به این نواحی سه گانه اضافه شد که تمامی ایالت‌های جنوبی را در بر می‌گیرد.
بعثه حج سودان
بعثه حج سودان از دو بخش تشکیل شده است:
1- بخش نظارت و برنامه ریزی
2- بخش امور مربوط به نواحی مختلف، که اجرای برنامه‌ها را بر عهده دارد.
شرایط اعزام به عمره
ضوابط و شرایط کلی برای اعزام به سفر عمره، با مقررات و ضوابط اعزام به حج تفاوتی ندارد. البته از سال 1422 ق. وزارت اوقاف و ارشاد با توجه به مصوبه دولت عربستان، بخش خصوصی را نیز در ارائه خدمات عمره مشارکت داده است.
موقوفات، در خدمت حجاج
در عربستان سعودی و سودان، زمین‌ها و املاک وقفی متعددی وجود دارد که درآمد حاصل از آنها برای خدمت رسانی به حجاج در نظر گرفته شده است. موقوفات قدیمی بیشتر در شهر جده واقع هستند و در سال‌های اخیر، موقوفه‌هایی در شهرهای مکه و مدینه نیز به آنها افزوده شده است.
سند چشم انداز 25 ساله شورای عالی حج و عمره
این طرح که در فاصله زمانی 1423 تا 1448 ه-. ق. (2002 تا 2027 م.) و در چهار مرحله (سه دوره 5 ساله و یک دوره 10 ساله) به اجرا در می‌آید، با هدف ایجاد تحول در برگزاری مراسم حج و عمره و پربارتر شدن این سفرهای معنوی آغاز شده است. از جمله برنامه‌های شورای عالی حج و عمره که در سال‌های آینده به اجرا در خواهد آمد، می‌توان به موارد ذیل اشاره کرد:
1- طرح پس انداز برای حج: بر اساس مصوبه هیات وزیران و با بهره گیری از تجربه موفق کشور مالزی در برگزاری حج و عمره، اجرای طرح «پس انداز برای حج» در دستور کار شورای عالی حج و عمره قرار گرفته و پس از رایزنی با مراجع ذیربط در مالزی، تفاهم نامه‌ای در این زمینه با طرف مالزیایی به امضا رسیده تا بر اساس آن، «پس انداز مالی» به عنوان یک راهکار موفق و همگانی برای اعزام به حج به اجرا در آید.
2- احداث ساختمان مرکزی شورای عالی حج و عمره: این مرکز با توجه به ضرورت همکاری و هماهنگی میان ادارات و سازمان‌های مرتبط با امور حج و عمره احداث خواهد شد. هر یک از ادارات و سازمان‌های مربوطه مانند اداره گذرنامه، اداره بهداشت و ... در این ساختمان دفتر نمایندگی تاسیس خواهند کرد.
3- کارخانه تولید لوازم احرام و ملزومات حج: این کارخانه محصولات خود را با قیمت ارزان و کیفیت مناسب در اختیار حجاج و معتمرین قرار خواهد داد. بدین ترتیب علاوه بر صرفه جویی در هزینه‌ها و جلوگیری از خروج ارز از کشور، سود حاصل از محل فروش محصولات نیز به پیشبرد اهداف شورا کمک می‌کند.
4- احداث درمانگاه‌های ویژه حجاج: مراکز درمانی ویژه حجاج با هدف ارائه خدمات بهداشتی و درمانی با هزینه اندک و کیفیت مطلوب احداث خواهد شد و درآمدهای حاصل از این مراکز درمانی نیز در تحقق اهداف شورای عالی حج و عمره نقش موثری خواهد داشت.
روند فعالیت‌های شورای عالی حج و عمره
الف- برنامه سالیانه
این شورا با توجه به سیاست‌های ابلاغ شده از سوی هیات وزیران و سند چشم انداز 25 ساله، برنامه فعالیت‌های سالانه خود را پیش بینی و اجرا می‌کند. این برنامه‌ها بر اساس یک دوره سالیانه (از محرم تا ذی حجه) به اجرا در می‌آید و به کارگیری روش‌های بهینه سازی و افزایش بهره وری همواره در دستور کار شورا قرار داشته است.
ب- دوره‌های آموزشی
شورا همواره به ارتقاء سطح علمی و آموزشی کارکنان توجه دارد و هر یک از آنان با توجه به سطح معلومات و نوع وظیفه ای که بر عهده دارند، در دوره‌های آموزشی ویژه مشارکت می‌کنند.
ص: 74
سیاست‌های کلی شورای عالی حج و عمره
افزایش تعداد حجاج و عمره گزاران در دوره اجرای سند چشم انداز 25 ساله به منظور رسیدن به بالاترین سقف ظرفیت.
تشویق به سرمایه گذاری در امر حج و عمره و افزایش درآمدهای شورا، متناسب با روند افزایش تعداد حجاج و معتمرین.
ارتقاء سطح آگاهی حجاج و همراهی آنان با روند بیداری اسلامی
کاهش هزینه‌ها از طریق افزایش سرمایه گذاری
ایجاد صندوق اعتباری و پس انداز در تمامی سازمان‌های دولتی و غیر دولتی به منظور ایجاد زمینه حضور افراد کم درآمد در حج
راهکارهای اجرای مرحله نخست سند چشم انداز
(5 ساله اول، 1423 تا 1427):
تصویب ساختار تشکیلاتی و شرح وظایف اجرایی شورا و تعیین هیات نظارت بر روند اجرای آن
فعال کردن دفاتر نمایندگی شورا در ایالت‌های مختلف
احداث ساختمان مرکزی شورای عالی حج و عمره
ایجاد صندوق پس انداز حج و عمره
هزینه‌های سفر حج در سودان
حجاج سودان از دو مرز هوایی و دریایی، از طریق فرودگاه‌های جده و مدینه و نیز بندر جده عازم عربستان می‌شوند. هزینه ثابت سفر برای حجاج اعزامی از همه مناطق سودان، برابر با 750 دلار است که با احتساب هزینه‌های اجرایی، حمل و نقل، اسکان و ...، کل هزینه سفر حج از راه هوایی برابر با 1600 دلار (6100 ریال سعودی) و از طریق دریا برابر با 1200 دلار (4500 ریال سعودی) است.
تعداد حجاج سودانی در موسم حج سال 1425 ه-. ق. برابر با 25569 نفر؛ و سهمیه اختصاص یافته به هر یک از ناحیه‌های این کشور به شرح ذیل بوده است:
ناحیه خارطوم و جنوب: 10988 نفر
ناحیه مرکزی: 3519 نفر
ناحیه شرقی: 3946 نفر
ناحیه غربی: 4677 نفر
سایر سهمیه‌ها: 2549 نفر
جمع کل: 25569 نفر
حدود 52% از حجاج از طریق دریا و 48% نیز از مرزهای هوایی عازم عربستان شده‌اند. 70% از حجاج سودان، «مدینه قبل» و 30% نیز «مدینه بعد» بوده‌اند.
گزارش حج 1425 ه-. ق
سهمیه کشور سودان 26000 نفر
هزینه هر نفر هوایی 1634 دلار (6130 ریال سعودی)
زمینی 1209 دلار (4535 ریال سعودی)
ص: 75
مبادی ورودی به عربستان
بندر جده: 11350 نفر
فرودگاه جده 4350 نفر
فرودگاه مدینه 7312 نفر
جمع 23020 نفر
اعضای بعثه و ... 1000 نفر
اتباع خارجی و ویزاهای شخصی 1549 نفر
جمع کل: 25569 نفر
تعداد پرواز 35 (مدینه قبل) (هواپیمایی سودان 18 پرواز و هواپیمایی سعودی 17 پرواز)
محل اسکان در مدینه: مناطق الاجابه، العوالی والمصانع.
تعداد آپارتمان‌ها و منازل مسکونی در مدینه: 68 باب ساختمان
محل اسکان در مکه: مناطق ریح بخش، فلکه کُدی و خیابان‌های المنصور، الزاهر، عزیزیه و اجیاد.
تعداد ساختمان‌های اجاره شده در مکه: 26 باب
تعداد چادرهای اختصاص‌یافته به حجاج سودان در منی: 1941 چادر
ارزیابی عملکردها در حج 1425 ه-. ق
الف) نقاط قوت:
- آغاز زودهنگام عملیات اجرایی حج که در 16 رمضان و یک ماه زودتر از سال‌های گذشته آغاز گردید.
- موفقیت شرکت‌های حمل و نقل دریایی و هوایی در اجرای جدول زمان‌بندی سفرها براساس برنامه از پیش تعیین‌شده.
- سازمان‌دهی مناسب روند ورود حجاج به عربستان با حضور فعال و مؤثر مسؤولان پذیرش بعثه در مبادی ورودی (فرودگاه‌ها و بندر جده) و ملبّس بودن آنها به لباس متحدالشکل که ورود حجاج را سرعت بخشیده بود.
- موفقیت کارگزار خدمات حجاج در اجرای بندهای قرارداد که برخی از آنها برای نخستین بار به‌طور کامل اجرا شد و عبارت بود از:
الف- پرداخت مبلغ 70 ریال به‌جای وعده‌های غذایی به هر زائر که کاملًا کافی به‌نظر می‌رسید.
ب- اجرای برنامه انتقال حجاج به مشاعر (عرفات، مشعر، منی) براساس زمان‌بندی که ضمن انتقال همه حجاج در روز حرکت، به میزان 15% در هزینه‌های اتوبوس‌ها صرفه‌جویی شد که بیش از حد پیش‌بینی شده بود.
- برگزاری جلسه مشاوره با مؤسسات عربستان برای ارزیابی عملکرد بعثه در مدینه منوره پیش از دیدار با مدیران وزارت حج (شاخه مدینه)
- موفقیت روش برپایی و حراست از چادرها توسط نیروهای اعزامی پلیس سودان که موجب جلوگیری از ورود افراد متفرقه (از جمله بازماندگان موسم عمره و حجاج غیرسودانی) به چادرها گردید و مشکلاتی را که در این‌خصوص در سال‌های گذشته پیش آمده بود، برطرف کرد.
- مشارکت بخش آموزش و ارشاد در افزایش آگاهی زائران و انجام هرچه بهتر مناسک توسط آنان ...
- ارائه خدمات درمانی در مراکز مجهز و با حضور پزشکان ماهر و گروه‌های درمانی باتجربه.
ص: 76
- پایبندی شرکت‌های حمل و نقل هوایی و دریایی به جدول زمان‌بندی سفر و انعطاف‌پذیری کامل در ارائه خدمات درخصوص «رزرو با تأخیر» برای افراد دارای شرایط خاص (بیماران- سالمندان- افراد دارای مسؤولیت‌های خاص)، به ویژه توسط خطوط هوایی سودان.
- همکاری و هماهنگی مطلوب میان افراد.
- تقسیم زائران مناطق مختلف کشور به 6 ناحیه که از مشکلات اداری کاسته است.
- پرواز مستقیم به مدینه منوره (بیش از 30 پرواز)
ب- نقاط ضعف:
- عدم رعایت ضوابط در انتخاب ساختمان‌ها توسط برخی از کارگزاران نواحی، به‌گونه‌ای که پس از مشخص شدن اشکالات ساختمان‌ها به‌جای آن‌که مطابق با قرارداد، خواهان اصلاح و رفع مشکل شوند، قرارداد را ملغی تلقی کرده و بدون هماهنگی با بعثه و واحد نظارت، اقدام به شکایت از مسؤول یا پیمانکار نموده‌اند که در مواردی موجب بروز تأخیر در اسکان حجاج برخی نواحی گردید.
- دوری نسبی برخی از ساختمان‌های مکه از حرم که موجب افزایش استفاده از اتوبوس گردید و مشکلات خاص خود از جمله بی‌نظمی رانندگان را در پی داشت و عده‌ای از حجاج ناگزیر به پیاده‌روی به‌سوی حرم شدند که مشکلاتی را به وجود آورد.
- اخلال در انتقال به‌موقع حجاج از مدینه به مکه ...
- مشکلاتی که به‌سبب دقیق نبودن برخی قراردادهای اجاره ساختمان‌ها پیش آمد و در آنها جزئیات لازم درج نشده بود. عدم تطبیق شرایط اسکان در منی با مفاد قرارداد، قدیمی و کهنه بودن اتوبوس‌ها و بی‌تجربگی برخی رانندگان، کیفیت پایین برخی از غذاها در منی، عدم وصول چک‌های تضمینی از مکتب وکلاء موحد سودان که موجب تأخیر در اجازه ورود به برخی از زائران در فرودگاه مدینه شد، و نوسان نرخ ارز که موجب افزایش بهای خدمات گردید از دیگر مشکلات و نقاط ضعف به‌شمار می‌آید.
نظرسنجی از حجاج
برای آگاهی از نظرات حجاج در مورد کیفیت و نحوه ارائه خدمات در حج، نظرسنجی‌هایی براساس روش‌های علمی و با سه شیوه صورت گرفت:
- پرسش‌نامه؛
- گفتگوی مستقیم با شماری از زائران در چادرهای منی که به‌صورت تصادفی انتخاب شده بودند.
- گفتگو با برخی از حجاج و زائران صاحب‌نظر و با تجربه.
پس از بررسی نتایج با استفاده از رایانه، خلاصه نظرسنجی‌ها بدین شرح استخراج گردید:
1- افزایش میزان رضایت حجاج از نحوه اسکان در چادرهای منا که به 64% بالغ گردیده است. این نسبت در سال‌های گذشته حدود 20% بود و این تفاوت، نشانگر موفقیت نیروهای پلیس سودان در برقراری نظم بوده است.
2- بیش از دوسوم حجاج رضایت خود را از نظم و انضباط در حمل و نقل ابراز داشته‌اند که تفاوت زیادی با گذشته دارد، زیرا در سال‌های قبل تنها یک‌سوم از حجاج از این خدمات رضایت داشتند.
3- 75% از حجاج، از سرعت در انتقال از مدینه به مکه راضی بوده‌اند و 25% باقیمانده را کسانی تشکیل می‌دهند که تا آخرین فرصت در مدینه مانده‌اند.
4- عموم زائران از بهبود کیفیت خدمات در سال جاری- خصوصاً اقامت و خدمات رفاهی در مدینه منوره- ابراز رضایت کرده‌اند.
5- نظرسنجی‌ها نشانگر آن است که افزایش میزان رضایت حجاج از خدمات رفاهی، منوط به برنامه‌ریزی دقیق اداری است.
6- براساس نظرسنجی‌ها مشخص شد که سطح آگاهی عمومی حجاج ارتقا یافته و آنان نسبت به عملکرد بعثه و نیروهای پلیس و ... توجه دارند. ضمناً گزارشی مبنی بر عدم صحت اعمال حج زائران دریافت نشده است.
ص: 77
چشم‌انداز آینده
باتوجه به تجربیات سنوات گذشته و پس از جلسات متعدد شورای مشورتی بعثه که رؤسای ادارات حج نواحی مختلف کشور در آن شرکت داشته‌اند، چشم‌انداز آینده امور حج بدین صورت تدوین شده است:
1- لزوم آغاز زودهنگام عملیات اجرایی حج در هر موسم.
2- تثبیت حضور نیروهای پلیس سودان برای ایجاد نظم در چادرهای منا با افزایش تعداد آنها و ارائه آموزش‌های لازم.
3- گسترش و تحول روش‌های آموزش و ارتقاء سطح آگاهی حجاج با بهره‌گیری از مبلّغان و خطبای داوطلب همکاری.
4- تأکید بر رعایت ضوابط تعیین مدیران گروه‌ها و این‌که تعداد مدیران جدید در هر سال از 20% تجاوز نکند.
5- تسریع در احداث «مدینه‌الحجاج» در بندر سواکن تا زمان تکمیل پروژه، منطقه‌ای در این بندر به حجاج اختصاص می‌یابد تا رسیدگی به امور آنان ممکن گردد.
6- تسریع در ایجاد مرکز پژوهش‌های حج تحت نظارت شورای راهبردی حج و عمره.
7- محاسبه هزینه سفر به مدینه منوره و بازدید از محل‌های زیارتی آن در هزینه کلی سفر حج و اختصاص وسایل نقلیه برای انتقال حجاج به مدینه و پیش‌گیری از بروز مشکلات دراین‌خصوص.
8- سرشماری زود هنگام برای آگاهی از تعداد حجاج «متعجّل» و «متأخّر» برای تسهیل در رفت و آمد آنان.
9- تلاش برای انتقال همه حجاج از مدینه به مکه تا پیش از روز پنجم ذی‌حجه برای سهولت در انجام اعمال.
10- بررسی میزان رعایت مفاد قراردادها از سوی کارگزاران و شرکت‌های خدماتی.
جدول زمان‌بندی و هزینه‌های اجرایی
برنامه‌های مرتبط با حج سال 1425 ه-. ق.
ردیف
نوع فعالیتمجریتاریخ اجراهزینه (به دینار سودان) 1 آموزش کارگزارانواحد اداری و توسعه انسانیمحرم ذی‌قعده 5502. 698. 5 انتشارات و پژوهشواحد برنامه ریزی و پژوهشربیع الاول- شعبان 0003. 000. 8 پوشش رسانه‌ای و خرید تجهیزاتواحد اطلاع رسانیمحرم- ذی‌حجه 9794. 884. 7 ارزیابی عملکرد حج 1424 ه- و کسب آمادگی برای حج 1425 ه-
اداره حج و عمرهشعبان- ذی‌قعده 0005. 805 هزینه های اجرایی بعثه حج و انجام ماموریت هااداره حج و عمرهذی‌قعده- ذی‌حجه‌

اخبار حج‌

ازدواج مخفی برای اهل سنت، مجاز شد
دارالافتای مصر اعلام کرده است درصورتی که حاکم کشور اسلامی تشخیص دهد که این امر به بی بند و باری می انجامد، میتواند این ازدواج را منع کند.
دارالافتای مصر یا مرکز پژوهشهای اسلامی وابسته به دانشگاه الأزهر اعلام کرده است که نوعی از ازدواج موسوم به «ازدواج مسیار» بلامانع است.

ص: 78
این ازدواج میتواند تحت شرایطی مخفیانه انجام شود و مرد حق دارد این ازدواج را از همسر رسمی خود پنهان کند.
مرکز پژوهشهای اسلامی الأزهر، مهمترین نهاد تحقیقاتی در مصر و معتبرترین نهاد صدور فتوا در چندین کشور اسلامی به حساب می آید.
دارالافتای مصر همچنین اعلام کرده است درصورتی که حاکم کشور اسلامی تشخیص دهد که این امر به بی بند و باری می انجامد، میتواند این ازدواج را منع کند.
«مسیار»، ازدواجی است که بیشتر مذاهب اهل سنت آن را مجاز میدانند. تفاوت ازدواج مسیار با ازدواج عادی این است که زن در این نوع ازدواج، از برخی حقوق خود؛ مانند حق تأمین مخارج زندگی و حق داشتن خانه مشترک با مرد، چشم پوشی میکند.
برخی رسانههای عربی از استقبال ازدواج مسیار در میان دانشجویان و جوانان عرب خبر دادهاند که لزوماً نمیخواهند یا نمیتوانند مانند زوجهای عادی با یکدیگر زندگی کنند؛ زیرا اگرچه در این نوع ازدواج، حضور دو شاهد در مراسم عقد الزامی است، ولی در مجموع ازدواجی مخفی به حساب می‌آید. مردانی که دارای همسر رسمی هستند نیز حق دارند که در صورت اقدام به ازدواج مسیار، این موضوع را از همسرانشان پوشیده نگه دارند.
مطرح شدن دوباره این نوع ازدواج، با وضعیت اجتماعی امروز کشورهایی مانند مصر بی رابطه نیست. به گفته «حسیب عمار»، خبرنگار در قاهره، بالا رفتن هزینه های ازدواج، فقر اقتصادی و نیز بالا رفتن سن ازدواج؛ از جمله دلایل روی آوردن برخی، به این ازدواج است.
در عین حال، به نظر میآید که انگیزه کسانی که در کشورهای ثروتمند عربی مانند عربستان و امیرنشینهای حاشیه خلیج فارس به ازدواج مسیار روی میآورند، مشکلات اقتصادی نیست، بلکه بهعکس، توان اقتصادی چنین ازدواجی را برای آنها آسان میکند.
به گفته حسیب عمار، منتقدان این نوع ازدواج، آنرا اینگونه مطرح میکنند؛ منتقدین در مصر میگویند که در این نوع ازدواج، فقط زن برای ارضای تمایلات جنسی مرد و عمدتاً به دلیل نیازمندی مالی و فقر تن به ازدواج می دهد. آنها میگویند که این امر ارزش زن را پایین میآورد و آنان را در خدمت مردان ثروتمند و هوسران قرار میدهد.
شواهدی که رسانههای کشورهای عربی به آن استناد میکنند، حاکی از این است که این نوع ازدواج بیشتر در میان مردانیکه دارای همسر رسمی هستند طرفدار دارد. با این حساب، آیا مسیار مشابه ازدواج موقت یا متعه است که مذهب شیعه آنرا به رسمیت می شناسد و اخیراً در ایران نیز بحثهای زیادی درباره آن مطرح بوده است؟
برخی میگویند: چون فرد در ازدواج مسیار بدون نیت تشکیلِ خانواده، ازدواج میکند، و احتمال طلاق در این ازدواج زیاد است، مشابه ازدواج موقت است.
مخالفت زنان با پدیده چند همسری و نیز ازدواجهایی مانند مسیار و متعه در تونس باعث شده است که قوانین این کشور اساساً چند همسری را ممنوع اعلام کند. اما سوزان مبارک، همسر رییس جمهور مصر میگوید: نمی توان انتظار داشت چنین چیزی در دیگر کشورهای اسلامی؛ مانند مصر تحقق یابد. من فکر نمیکنم که ما بتوانیم در مصر این مسائل را قانوناً ممنوعکنیم. شاید شرایطی که در کشوری مانند تونس هست، با اینجا و دیگر کشورهای اسلامیتفاوت دارد. ازدواج مکرر مردان چیزی نیست که بتوان آن را با توسل به قانون و یا زور متوقف ساخت، ولی شاید بتوان با بالا بردن سطح آگاهی خانواده آن را کنترل کرد.
برخی کارشناسان میگویند که به نظر میآید برخی دولتهای اسلامی با گسترده شدن چنین ازدواجهایی موافق هستند؛ زیرا از دید آنها این نوع ازدواجها میتواند به کاهش مشکلاتی منجر شود که باعث سخت تر شدن شرایط ازدواج شده است.
ولی منتقدین میگویند: به کار بردن چنین روشهایی بدون توجه اصولی به بهبود وضعیت اقتصادی مردم، پیامدی جز بدتر شدن وضعیت زنان در جوامع اسلامی و پایین رفتن آمار ازدواج در این کشورها ندارد.
آنان همچنین، گسترش ازدواج مخفیانه را عامل افزایش ریاکاری و سست تر شدن بنیان خانواده می دانند.
شکاف اسلامی؛ از «بقیع» تا «مغاربه»
طعنه جدیدی که برخی از اهل سنت بر پیروان مکتب اهل بیت: وارد می کنند این است که: «شما شیعیان آنقدر که به اهل بیت پیامبر اهتمام دارید به خود پیامبر اهمیت نمی دهید!».
شاهد آنان براین مدعا حساسیتی است که به زعم آنان شیعیان نسبت به زنده نگه داشتن یاد و آثار اهل بیت: دارند و میزان آن بیشتر از مقدار حساسیتی است که نسبت به پیامبر عظیم الشأن ابراز می دارند؛ نظیر آنچه که سال پیش روی داد و به طور تقریباً همزمان، به مرقد دو امام از امامان اهل بیت: در عراق، و نیز به ساحت قدسی رسول خدا (ص) در اروپا اهانت شد و میزان اعتراضاتی که شیعیان نسبت به حادثه اول از خود نشان دادند با اعتراضاتشان نسبت به دومی- و نیز در قیاس با اعتراضات خشم آلودی که اهل سنت به آن کاریکاتورهای شیطانی از خود بروز دادند- بسیار پایین تر بود.
ص: 79
صرف نظر از میزان صحت و سقم این طعنه، آنچه که اینک و پس از تحرکات جدید صهیونیست ها در قدس، درجهان اسلام صورت پذیرفت عکس گزاره بالا را به نمایش می گذارد:
چندی است که اسرائیلی ها اقدام به حفاری هایی در نزدیکی «باب المغاربة» یکی از هفت دروازه ورودی مسجد الاقصی نموده اند. منابع صهیونیستی هدف از این کار را انجام تعمیراتی بر روی درب چوبی این ضلع از مسجد اعلام کرده اند! درحالی که واضح است انجام چنین مرمتی، نیاز به استفاده از وسایل دقیق و ظریف دارد تا به ارزش و قدمت محل مورد تعمیر، لطمه ای وارد نگردد؛ نه اینکه از ابزارهایی همچون بولدوزرهای سنگین استفاده شود. بنابراین کاملًا محرز است که هدف اسراییل «ویرانی و تخریب» است و نه «بازسازی و مرمت».
در پی این تحرکات- که سابقه حفاری های طولانی یهودیان افراطی و اساطیری در زیر مسجد الاقصی را نیز دوباره در اذهان و اوساط اسلامی زنده کرد- غوغایی در جهان اسلام برانگیخته شد.
گذشته از تجمعات و اعتراضات شهروندان قدس، که به بازداشت «شیخ زائد صلاح» رهبر جنبش اسلامی فلسطین و 6 عضو همراه وی و انتقال آنان به مکانی نامعلوم و نیز هجوم ارتش. صهیونیستی حتی به خانه های فلسطینیان ساکن در اطراف مسجد الاقصی انجامید، مسلمانان سراسر جهان نیز نسبت به این مسأله شدیداً اعتراض کردند؛ تا جایی که برخی از آنان اعمال فشار بر سازمان های بین المللی را نیز خواستار گردیدند.
اما آنچه در اینجا حائز اهمیت است اینکه همین افکار عمومی اسلامی، در سراسر جهان، نسبت به تخریب مشاهد و آثار اسلامی در حجاز و عراق بی تفاوت است.
بدون شک، اگر یکی از دیوارهای یکی از چند ورودی مسجد الاقصی آنقدر مقدس است که اقدام به تخریب آن، احساسات بیش از یک میلیارد مسلمان دنیا را جریحه دار و توجه نهادهای بین المللی را به آن معطوف می سازد تخریب آثار اسلامی قبل و بعد از هجرت، آن هم در مسقط الرأس اسلام و محل تولد و زندگی رسول الله (ص) باید چه مقدار از حساسیت را در بین مسلمانان جهان- از مذاهب گوناگون- برانگیزد؟
سوگمندانه شاهد آن هستیم که مسلمانان جهان، بویژه بیشتر برادران اهل سنت، نسبت به تخریب و توهینی که در سرزمین های مقدس اسلامی بر این بخش از فرهنگ و تمدن اسلامی می رود بی اهتمام اند.
دراینجا به فهرستی از این تخریب ها و تلاش ها اشاره می کنم:
1. تخریب بخش وسیعی از کوه ابوقبیس درکنار ورودی های «باب السلام» و «باب علی» مسجد الحرام و ساخت اقامتگاه سلطنتی بر روی آن. دراهمیت این کوه، همین بس که علاوه بر وقوف تاریخی پیامبر (ص) بر آن در اولین دعوت خود در مکه، خواندن دعایی در کنار آن از زمره اعمال حجاج و زائرین است.
2. کم اهمیت جلوه دادن محل تولد پیامبر (ص) در شهر مکه و تبدیل آن به کتابخانه ای محقر. کسانی که توفیق زیارت خانه خدا را یافته اند می دانند که در طول شبانه روز، مأمورانی در کنار این محل ایستاده اند تا زائران را از توقف در این مکان مقدس و تاریخی باز دارند؛ حال آنکه اولین ایستگاه ویرانی کاخ های قیاصره و اکاسره همین خانه کوچک بود و خواندن دعاهایی در کنار آن نیز از جمله ادعیه وارده است.
3. تخریب بارگاه ائمه و صحابه مدفون در بقیع؛ که بی شک یکی از فجیع ترین جنایات دینی و فرهنگی قرن اخیر محسوب می گردد.
4. تخریب کوهی در کنار مسجدالنبی (ص) که دارای ارزش دینی و تاریخی است آنهم جهت کاربری های تجاری و ساختمان سازی. (خوشبختانه با اعتراضاتی که درموسم حج امسال صورت گرفت و با دستوری که از سوی «سلطان بن عبدالعزیز» ولیعهد عربستان صادر شد این تخریب فعلًا متوقف شده است)
5. تخریب حرم امامین عسکریین (ع) در سامراء؛ شهری که غالب جمعیت آن را اهل سنت تشکیل می دهند.
6. تلاش برای تخریب حرم مطهر امیر المؤمنین علی (ع) و حضرت سید الشهداء (ع).
7. تخریب مرقد اصحاب گرانقدر پیامبر و ائمه: نظیر «سلمان فارسی» و «عبد الله بن موسی الکاظم» در عراق و «مزار سادات» در بعقوبه.
اگر چه مسلمانان دانشمند و روشن ضمیر در جای جای جهان اسلام، انزجار خود را نسبت به این گونه اعمال- که عمدتاً از سوی «وهابیون» صورت می گیرد- اعلام می دارند؛ اما غالب مسلمانان جهان عمداً یا سهواً از این پیوند وهابی- صهیونی در انهدام پیشینه مسلمانان غفلت می کنند.
نتیجه آنکه، تمایز شدید آستانه تحریک شیعیان و اهل سنت و اهتمام هر یک از آنها به گوشه ای از تاریخ و فرهنگ اسلامی، نشانه شکاف عمیقی است که متأسفانه از لحاظ تاریخی بین آنها وجود داشته و اینک با توطئه دشمنان و غفلت دوستان، بروز و ظهور یافته است.
ظاهراً آنچه که تاکنون برای پر کردن این شکاف صورت گرفته- نظیر اجلاس گوناگون تقریبی- ابداً کافی نبوده است و دلسوزان دو طایفه باید هر چه زودتر تمهیدات عملی تری برای وحدت بیاندیشند؛ قبل از آنکه سراسر دنیای اسلام، به عراقی فراگیر تبدیل شود.
ص: 80
متفکر سعودی: تکفیر شیعیان به سود عربستان نیست
حمزه المزینی با اشاره به تلاش‌های ملک عبدالله در چند سال گذشته برای ایجاد همبستگی فکری در سعودی میان گروه‌های مختلف و تلاش شماری از متفکران شیعه، اقدام سلمان العوده را یک اقدام اختلاف‌افکنانه تلقی کرده و از وی خواسته است تا حتی از به کار بردن کلمه «الرافضه» برای شیعیان خودداری کند.
دکتر «حمزه المزینی»، از متفکران و نویسندگان معاصر سعودی، با انتقاد از نوشته «شیخ سلمان العوده» در روزنامه «الجزیره» در تکفیر شیعیان، رویه او را مخالف با خواسته ملک‌عبدالله، پادشاه سعودی دانست.
«حمزه المزنی» در حالی از العوده خواسته تا مانع از جدایی هموطنان شیعه از دیگر مردم سعودی شده است که هنوز آثار روحی و تنفر شیعیان از اقدام 8 شوال وهابیون سعودی در تخریب قبور اهل بیت: در قبرستان بقیع خودنمایی می‌کند و شیعیان جنوب عراق به تازگی اقدام به چاپ پوستر و عکس‌های قبور ائمه بقیع، پیش و پس از تخریب آن، کرده‌اند.
در این مقاله، حمزه المزنی از العوده خواسته است تا مانع از آن شود تا هموطنان شیعه آنان در سعودی از دیگر مردم این کشور جدا شوند.
حمزه المزینی در ادامه با اشاره به تلاش‌های ملک عبدالله در چند سال گذشته برای ایجاد همبستگی فکری در سعودی میان گروه‌های مختلف و با توجه به تلاش شماری از متفکران شیعه در ایجاد روحیه مسالمت و همزیستی اسلامی در سعودی، اقدام سلمان العوده را یک اقدام اختلاف‌افکنانه تلقی کرده و از وی خواسته است تا حتی از به کار بردن کلمه «الرافضه» برای شیعیان خودداری کند.
المزینی تأکید کرده است که شماری دیگر از متفکران شیعه در سعودی همانند «توفیق السیف»، «نجیب خنیزی»، «محمد محفوظ»، «کامل شبیب» و «علی بوخمیسین» نیز در ایجاد فضای فکری مسالمت‌آمیز در سعودی تلاش می‌کنند.
نوشته المزینی در روز یکشنبه 21/ 10/ 2007 انتشار یافته و وی با اشاره به نامه دکتر العوده به «اسامه بن‌لادن»، رئیس شبکه تروریستی «القاعده»، ضمن تأیید موضع او در برخورد با تفکرات افراطی از این که او در این مقاله از ادبیات سید قطب استفاده کرده، و دیگران را تکفیر کرده، انتقاد نموده است. به باور وی نخستین بار سید قطب بود که ادبیات تکفیر را نسبت به دیگر مسلمانان باب کرد.
ملاقات های وزیر حج عربستان با رؤسای بعثه های حج کشورهای مختلف:
دکتر فؤاد الفارسی وزیر حج عربستان با دکتر ازهر التیجانی عوض وزیر ارشاد و اوقاف سودان و رئیس بعثه حج آن کشور، دکتر ابراهیم الزمار رئیس بعثه حج لیبی و محمد نبهانی شریف دبیر کل امور مذهبی و رئیس بعثه حج گینه کوناکری ملاقات و گفتگو کرد و در این ملاقات ها وزیرضمن بررسی مسائل مربوط به حجاج کشورهای فوق الذکر و تاکید بر ضرورت رعایت برنامه اعزام به پل جمرات، به آنها یادآور شد که حتماً از نوار ویدئویی آگاه سازی حجاج که نسخه ای از آن در اختیار بعثه های مربوطه قرار گرفته، استفاده کنند.
ملاقات وزیر حج عربستان با رؤسای مؤسسات خدمات رسانی در حج مطوفین (مطوفین- ادلاءوکلاء- زمازمه)
به گزارش روزنامه عکاظ، وزیر حج عربستان با رؤسا، معاونین و اعضای هیئت مدیره مؤسسات ارباب الطوایف در هتل هیلتون جده ملاقات و گفتگو کرد. وزیر حج در این ملاقات به موافقت رهبریت عربستان مبنی بر حذف صفت تجربی از مؤسسات مزبور، ثبت آنها به عنوان موسسات خدمات رسانی و تثبیت حق توارث (ارثی بودن عضویت) در آنها طبق اصول و معیارهای جاری کشور، اشاره و بر ضرورت رعایت نیازمندی های سرمایه گذاری ایده آل تاکید کرد. سپس در مورد خط مشی مؤسسات مزبور بحث و گفتگو شد.
بررسی تدابیر و نیازمندی های حجاج کشورهای عربی
به گزارش روزنامه عکاظ، عادل بلخیر جانشین معاون امور عمره وزارت حج و سرپرست اداره کل حج مکه مکرمه در جلسه هیئت مدیره مؤسسه مطوفین حجاج کشورهای عربی به ریاست فائق بیاری شرکت کرد. در این جلسه برخی از موضوعات مربوط به طرح عملیاتی مؤسسه درموسم حج آینده، امکانات و تجهیزات آن جهت ارائه بهتر خدمات به حجاج کشورهای عربی (000. 350 نفر از 22 کشور) بودجه مؤسسه، نکات مثبت و منفی موسم حج گذشته مورد بحث و بررسی قرار گرفت.
صدور حکم دیوان مظالم بر علیه وزارت حج:
به گزارش روزنامه عکاظ، دیوان مظالم عربستان مورخ 1 ژوئیه 2007 م حکم اولیه خود را در خصوص شکایت شرکت های توقیف شده حج صادر کرد. طبق حکم مزبور که قابل استیناف می باشد، وزارت حج ملزم شده برای تعدادی از شرکت های حج مجوز صادر نماید. لازم به یادآوریست که دایره نهم دیوان مظالم چندین جلسه بررسی شکایات شرکت های حج در طول یکسال برگزار کرد و پس از شنیدن اظهارات طرفین (شرکت ها و وزارت حج) حکم خود را صادر نمود. وزارت حج به نوبه خود حکم صادره از سوی دیوان مظالم را استیناف کرد. ضمناً تعداد 3 شرکت حج به تشخیص دیوان مظالم فاقد شرایط لازم برای صدور مجوز اعلام شدند. دیوان مظالم سعودی همچنین چندی بیش طی حکم جداگانه ای وزارت حج عربستان را در خصوص لغو مجوز برخی از شرکت های عمره آن کشور محکوم کرده بود و وزارت حج به نوبه خود نسبت به حکم مزبور اعتراض کرده و قرار است حکم نهائی دیوان مظالم در این خصوص در آینده نزدیک صادر شود.
ص: 81
صدور حکم دیوان مظالم عربستان بر علیه هواپیمایی کشوری
دیوان مظالم عربستان حکم خود را در پرونده شکایات مالکین اراضی واقع در طرح احداث فروشگاه جده صادر کرد. به نوشته روزنامه عکاظ بیش از 5 هزار نفر از مالکین اراضی محل احداث فرودگاه جده که زمینهایشان 23 سال به تصرف هواپیمائی کشوری سعودی جهت احداث فرودگاه جده درآمده بود، 4 سال پیش به دیوان مظالم پناه بردند که دیوان مزبور پس از 2 سال بحث و بررسی، حکم خود را به نفع صاحبان این زمینها صادر کرد و سازمان هواپیمائی کشوری عربستان سعودی را ملزم به پرداخت معوض ساخت. در حکم صادره، عملکرد هواپیمائی کشوری سعودی در این خصوص مصداق «أکل أموال الناس بالباطل» توصیف شده و به آن مهلت 30 روزه جهت جبران خسارت و پرداخت قیمت زمین ها داده است.
سهمیه بندی عمره گزاران
به گزارش روزنامه عکاظ، وزارت حج عربستان از روز دو شنبه مورخ 25/ 4/ 86 سهمیه بندی عمره گزاران را جهت جلوگیری از پدیده تکدی (انباشته شدن درخواست های صدور روادید) تخلف (اقامتی) و افزایش (بیتوته کردن در اماکن عمومی و معابر) طی ماه های رجب و شعبان و رمضان به مورد اجرا درآورد.
پیش بینی های به عمل آمده نشان می دهد که طی این سه ماه نزدیک به 4/ 1 میلیون عمره گذار وارد کشور عربستان سعودی خواهد شد. بنا به اظهارات مدیر کل شرکت باب العمره، سهمیه بندی صدور روادید از انباشت عمره گذاران در مبادی ورودی و خروجی کشور و انباشت درخواست ها در سفارتخانه ها و کنسولگری های سعودی جلوگیری خواهد کرد. به گفته این مقام تا کنون بیش از 6/ 1 میلیون فقره روادید صادر شده است.
امضای توافقنامه عمره گردشگری
به گزارش روزنامه عکاظ، سلطان بن سلمان دبیر کل شورای عالی گردشگری عربستان اعلام داشت که توافقنامه عمره گردشگری بین شورای گردشگری و وزارت حج سعودی منعقد شده و طی آن مکانیزم بجا آوردن عمره توسط گردشگران مسلمان خارجی و اجرای برنامه های گردشگری برای عمره گذاران مشخص گردیده است. البته گردشگر با روادید گردشگری و عمره گذار با روادید عمره به عربستان مسافرت خواهند کرد. بنا به گزارش مزبور این مکانیزم به مفهوم تبدیل روادید از عمره به گردشگری یا گردشگری به عمره نیست ولیکن هر عمره گذار می تواند جهت گردشگری با یکی از شرکت های سیاحتی به توافق برسد و هر گردشگر با یک شرکت عمره جهت انجام عمره به توافق برسد.
احداث پل عابر پیاده از شمال تا جنوب حرم شریف مکی
ریاست امور حرمین شریفین در صدد احداث پل عابر پیاده بین طبقه اول مسجدالحرام تا اطراف محوطه جنوبی آن به طول 70 متر و عرض 15 متر می باشد. به نوشته روزنامه الیوم این پل اختلاف سطح خواهد داشت و ارتفاع آن متغیر خواهدبود تا به تدریج از سطح طبقه اول به سطح خیابان عمودی منتهی به اجیاد السد و اجیاد المصافی برسد. هدف از احداث این پروژه انتقال حرکت عابرین پیاده از طبقه اول و پشت بام به اطراف محوطه محاذی دیوار قصر الضیافه بدون عبور از محوطه جنوبی حرم می باشد تا هیچگونه مزاحمتی برای دیگر حجاج بوجود نیاورد. پیش بینی می شود که بهره برداری اولیه از این پل در ماه مبارک رمضان سال 1428 صورت گیرد.
افتتاح مرکز شست و شوی کلمن های آب زمزم مسجدالحرام
به گزارش روزنامه الیوم، نایب رئیس امور حرمین شریفین مورخ (16/ 6/ 2007 م) مرکز شست و شوی مکانیزه کلمن های آب زمزم مسجدالحرام را به ظرفیت تعداد 6300 کلمن در هر هفته افتتاح کرد. در این مرکز کلمن ها طی چند مرحله منجمله شست و شوی داخل و خارج آنها، عبور آب با فشار، ضد عفونی کردن با بخار آب و سپس انتقال آنها به محل خشک کردن و از آنجا به محل پر شدن با آب زمزم، شسته می شوند. از طرفی دیگر ریاست امور حرمین شریفین محلی در طبقه اول توسعه مسجدالحرام جهت ایراد خطبه نماز جمعه به زبان اشاره در نظر گرفته است.
هشدار وزارت کشور عربستان نسبت به گسترش پدیده کلاهبرداری در حج و عمره
یک منبع آگاه در وزارت کشور عربستان طی مصاحبه ای با روزنامه الجزیره تاکید کرد که وزارت کشور نگران تکرار موارد کلاهبرداری و تقلب در موسم های زیارتی خصوصاً حج و عمره می باشد. اخیراً مشاهده شده که برخی از باندهای خلافکار در خارج با سوء استفاده از برخی از مسافرین سعودی انواع مختلف ارزهای تقلبی را وارد عربستان می کنند تا آنها را میان حجاج و عمره گذاران توزیع نمایند. این مسافرین درمقابل قاچاق این ارزهای تقلبی درصدی بعنوان حق الزحمه دریافت می کنند.
دستگیری باند جعل ریال سعودی
ص: 82
به گزارش روزنامه عربستانی الوطن، پلیس آگاهی مصر یک باند بین المللی را دستگیر و متلاشی کرد که در زمینه چاپ اسکناس های جعلی (ریال سعودی) و ترویج آن در داخل عربستان در موسم عمره فعالیت می کرد. سه نفر از افراد این باند 4 نفره تبعه کامرون و یک نفر چهارم مصری بود که در زمینه جعل ریال سعودی و دلار آمریکا در مصر و ترویج آنها در عربستان در موسم عمره فعالیت می کردند.
جمع آوری 66 میلیون ریال از درآمدهای وقفی مسجد شریف نبوی
وزیر اوقاف عربستان در خصوص اوقات مسجد شریف نبوی اظهار داشت که طی چند ماه گذشته 5/ 13 میلیون ریال سعودی از درآمدهای اوقاف خیریه مسجد صرف طرح های وقفی شده است. روزنامه عکاظ به نقل از شیخ صالح آل الشیخ نوشت که شورای عالی اوقاف در عربستان توانست با پیگیریهای مستمر 66 میلیون ریال از اجاره بهای املاک و مستغلات وقفی وابسته به مسجد شریف نبوی در مدینه منوره را جمع آوری نماید.
توقف واردات احرام های زیان آور
مدیر سازمان استاندارد عربستان گفت این سازمان از واردات برخی از انواع لباس های احرام که حاوی مواد زیان آور برای سلامتی و بهداشت افراد بوده و موجب سرایت برخی از بیماری ها می گردید، جلوگیری به عمل آورد.
به گزارش روزنامه الیوم آزمایش های به عمل آمده نشان می دهد که برخی از کارخانجات بافندگی از برخی از مواد افزودنی در بافت اینگونه احرام ها استفاده می کنند تا بر استحکام بافت بیفزایند و این مواد برای انسانها دارای اثرات زیانبار بهداشتی می باشد.
ممنوعیت مسافرکشی توسط میکروبوس ها در مکه مکرمه
به گزارش روزنامه عکاظ بیش از 40 نفر از رانندگان میکروبوس ها (مینی بوسهای کوچک) در اداره راهنمائی و رانندگی مکه مکرمه تجمع کرده و خواستار ارائه مکانیسم مناسبی برای فعالیت آنها در جابجایی مسافرین در مکه شدند. اخیراً، اداره راهنمایی و رانندگی مکه از فعالیت میکروبوس ها در خیابان های مکه جلوگیری به عمل آمده است. تجمع کنندگان تاکید داشتند که این اقدام پلیس راهنمایی و رانندگی به 600 خانوار در مکه لطمه می زند زیرا سرپرستان این خانواده ها از تنها منبع درآمد خود محروم شده اند. سرهنگ ناشی رئیس اداره راهنمایی و رانندگی مرکزی مکه مکرمه تاکید کرد که توقیف میکروبوس ها به دلیل ایجاد اختلال در ترافیک منطقه مرکزی ادامه خواهد داشت و نیروهای پلیس خودروهای مسافرکش فاقد مجوز را توقیف و راننده آن را به مبلغ 150 ریال سعودی جریمه خواهند کرد. نامبرده افزود که در این راستا 7 نفر از رانندگان متخلف میکروبوس ها که تبعه غیر سعودی بودند، دستگیر و بازداشت شده اند.
واگذاری تدریجی ساماندهی حج یمن به بخش خصوصی
به گزارش روزنامه های عکاظ عربستان و الزمان چاپ لندن، وزارت اوقاف و ارشاد اسلامی یمن واگذاری مسئولیت ساماندهی حجاج آن کشور به بخش خصوصی را تصویب کرد. قرار است در موسم حج سال جاری 75% حجاج یمنی توسط بخش خصوصی و 25% حجاج آن کشور توسط بخش دولتی ساماندهی و اعزام شوندو از سال آینده کل سهمیه حجاج یمن به شرکت های خصوصی حج و عمره واگذار خواهد شد. به گفته قاضی الهتار وزیر اوقاف و ارشاد یمن واحد حج و عمره آن وزارت به نظارت، بازرسی و سیاست گذاری حج و عمره اکتفا و اجرا را به بخش خصوصی واگذار خواهد کرد. نامبرده افزود که آن وزارت مقررات، استانداردها و الگوهای عمره و حج را بازنویسی و در آنها بازنگری به عمل خواهد آورد. ضمناً وزارت اوقاف یمن مقررات و شرایط سختی برای فعالیت بخش خصوصی در حج و عمره به تصویب رسانده است.
ارائه خدمات رایگان اینترنت بی سیمی برای حجاج در منی
به گزارش روزنامه الیوم، سازمان ارتباطات و تکنولوژی اطلاعات عربستان در صدد است که با همکاری و هماهنگی شهرداری مکه، ارگان های ذیربط در امور حج و مجریان شبکه ارتباطات در مکه، شبکه فراگیر خدمات اینترنت بی سیمی در منی راه اندازی و آن را به طور رایگان در اختیار حجاج و هیئت های خبرنگاری و مراجع ذیربط در امور حج قرار دهد، بنا به اظهارات السویل رئیس سازمان مزبور، پیش بینی می شود که خدمات اینترنتی با استفاده از مدرنترین و پیشرفته ترین تکنولوژی خدمات با ندپهن و شبکه های if iw و XA niw ارائه شود.
نگرانی از مورچه سیاه
با انتشار خبر رشد و تولید مثل گسترده مورچه سیاه در عربستان که به همراه نظامیان آمریکایی وارد منطقه شده، نگرانی از این نوع مورچه افزایش یافته و اظهارات متناقضی از منابع مختلف در این خصوص مطرح شده است. به گزارش روزنامه عکاظ برخی از متخصصین عقیده دارندکه گزش مورچه سیاه در برخی از موارد منجر به مرگ فرد گزیده شده می گردد، در حالی که مقامات ارشد بهداشت ریاض منکر این امر شده اند.
ص: 83
مدیر مرکز پژوهش های گیاهان طبی، معطر و زهرآلود در دانشگاه ملک سعود و رئیس کمیته ثبت داروهای گیاهی و فرآورده های پزشکی وزارت بهداشت ضمن تایید خبر افزایش تعداد مورچه های سیاه در ریاض خاطرنشان کرد که گزش این مورچه ممکن است به مرگ افراد ضعیف البنیه، مسن و یا کودکان بیانجامد.
قرعه کشی حجاج مصری
به گزارش روزنامه المدینه، قرعه کشی حج مصر برای انتخاب 71% از سهمیه حجاج مصری در موسم حج سال جاری در روز 3/ 7/ 2007 در قاهره انجام شد. بنا به اظهارات مقامات دست اندرکار امور حج مصر، حجاج هوایی در سال جاری به جای جده عازم مدینه منوره خواهند شد و 10% سهمیه حجاج مصر به افراد 70 سال به بالا اختصاص یافته است. به گفته وزیر راه و ترابری مصر با توافق مقامات مصری و سعودی در مورد مقررات عمره، تعداد عمره گذاران سعودی در ماه های رجب و رمضان افزایش خواهد یافت.
خریداری 150 دستگاه اتوبوس توسط نقل الجماعی
به گزارش روزنامه های الیوم و الریاض، شرکت نقل الجماعی قرارداد خرید 150 دستگاه اتوبوس بنز (کونیکتو) 45 نفره مدل 2007 را با شرکت الجفالی منعقد ساخت. ارزش این قرارداد بالغ بر 000. 350. 118 ریال سعودی می باشد. با خریداری این اتوبوس ها تعداد اتوبوس های ناوگان نقل الجماعی به 3100 دستگاه اتوبوس خواهد رسید. اتوبوس های خریداری شده در حمل و نقل بین شهری مورد استفاده قرار خواهد گرفت. بنا به اظهارات رئیس شرکت نقل الجماعی، این شرکت قصد دارد تعداد 1500 دستگاه اتوبوس جدید در آینده خریداری و به ناوگان اتوبوس های درون شهری خود اضافه کند.
ظرفیت پذیرش عمره گزاران درسالن های حجاج فرودگاه جده
روزانه 100 پرواز ورودی و خروجی عمره گزاران از طریق سالن های حج فرودگاه جده صورت می گیرد. مدیر عملیات فرودگاه جده در این خصوص به روزنامه عکاظ گفت که گشایش سالن های حج فرودگاه جده بر روی عمره گزاران به انگیزه آسایش عمره گزاران و کاهش بار ترافیکی سالن های شمالی و جنوبی صورت گرفته است. منابع مطلع عقیده دارند که در عمره سال جاری بیش از سه میلیون عمره گزار وارد عربستان خواهند شد.
توسعه فرودگاه بین المللی جده
به گزارش روزنامه الوطن سعودی، مازن خاشقچی مدیر کل فرودگاه جده در مصاحبه مطبوعاتی که پس از بازدید امیر مکه از فرودگاه انجام داد، در خصوص طرح توسعه فرودگاه جده گفت: خالد الفیصل دستور داد که بین توسعه ساختمانی و تجهیزاتی فرودگاه و توسعه و ارتقای نیروی انسانی ارگانهای مختلف شاغل در فرودگاه هماهنگی و ارتباط مستقیم برقرار گردد و مکانیزم مشخصی برای اجرای برنامه های آموزشی و تربیتی نیروی انسانی تعریف شود.
لازم به یادآوریست که توسعه فرودگاه جده طی سه مرحله دراز مدت انجام خواهد شد که مستلزم ارتقای سطح آموزش و تجربه نیروی انسانی شاغل در فرودگاه می باشد. طبق اظهارات خاشقچی انتقال عملیات از سالن های شمالی و جنوبی به سالن جدید در سال 2011 م به پایان خواهد رسید اما توسعه و بهسازی سالن های شمالی و جنوبی که در حال حاضر در دست اجراست، ظرف 14 ماه آینده به پایان رسیده و قبل از فرا رسیدن موسم حج 1428 ه- ق به بهره برداری خواهد رسید. با توسعه سالن های حجاج ظرفیت پذیرش سالن های مزبور به 1250 نفر در هر ساعت افزایش خواهد یافت و در نتیجه ظرفیت کلی پذیرش سالن های قدیم و جدید به 3700 نفر در ساعت می رسد. خاشقچی افزود که سالنهای ده گانه قدیم حج بلافاصله پس از موسم تخریب و مرحله دوم پروژه توسعه فرودگاه جده شروع خواهد شد. در این مرحله سالن های جدید ایجاد می شود که گنجایش پذیرش 3800 نفر در ساعت را خواهد داشت.
پروژه احداث قطار سریع السیر مکه مدینه
به گزارش روزنامه الریاض از مجموع 7 کارتل پیشنهاد دهنده در زمینه احداث قطار سریع السیر مکه مدینه تعداد 6 کارتل جهت شرکت در مناقصه تایید شدند. قرار است شرکت های برنده مبلغ 20 میلیارد ریال سعودی در این طرح سرمایه گذاری کنند. این کارتل ها شامل گروه الراجحی، الشعله، الیابانیه، السعودیه، بن لادن، LH بین المللی و سعودی اوجیه می شوند. کارتل های مزبور قراردادهای مشارکت و همکاری با شرکت های بزرگ بین المللی متخصص درزمینه احداث راه آهن مانند شرکت زیمنس آلمان، مایری ایتالیا و آرکون هند منعقد ساخته اند. بنا به پیش بینی پیمانکار، نظارت دولتی بر این طرح، احتمالًا کار مطالعه پیشنهادات ارائه شده در آغاز سال 2009 م به پایان برسد و پس از احداث پروژه به یک یا 2 کارتل واگذار شود. قرار است گروه یا کارتل مجری طرح طبق سیستم) T. O. B احداث، تملک و راه اندازی) نسبت به احداث و راه اندازی پروژه اقدام و پس از 5 سال بهره برداری آن را به مالکیت دولت درآورند. با احداث این پروژه مسافرین می توانند ظرف نیم ساعت بین مکه و جده (28 کیلومتر) و ظرف مدت 2 ساعت بین مکه مدینه (410 کیلومتر) را طی نمایند. به گزارش روزنامه الاقتصادیه یک کاروتل ایتالیائیروسی سعودی برنده مناقصه احداث راه آهن جدهمکه‌مدینه شده و قیمت پیشنهادی این کارتل 5/ 22 میلیارد ریال سعودی معادل 6 میلیارد دلار می باشد.
بنا به اظهارات نیکلا اورلاند دبیر اول وابسته مطبوعاتی سفارت ایتالیا در ریاض دو شرکت ایتالیایی بنام های راه آهن دولتی ایتالیا- SFH و «فین میکانیکا» به همراه گروه «کوشور زیو» در راه آهن دولتی روسیه- DZR و شرکت سعودی اوجیه با یکدیگر مشارکت و گروه واحدی
ص: 84
تشکیل دادند که شانس آنها برای برنده شدن در مناقصه بالاست. بنا به اظهارات نامبرده شرکت فین میکانیکا موظف است از طریق شرکت های متخصص خود در این زمینه مهندسی سیستم ها نسبت به تامین دستگاه ها، تجهیزات سیستم هشدار و علائم، ارتباطات تلفنی، شبکه تبدیل ولتاژ برق، سیستم ایمنی و قطارهای سریع السیر (آخرین نسل) اقدام کند. شرکت SF دارای تجربیات طولانی در کشورهای حوزه دریای مدیترانه، شرق اروپا و جنوب ایالات متحده آمریکا می باشد اما شرکت فین میکانیکا دارای تخصص بالای در زمینه اتصالات راه آهن و قطارهای زیر زمینی می باشد و پروژه هائی در اروپا، شمال آفریقا و ایالات متحده آمریکا می باشد. بنا به اظهارات مهندس قرنی جانشین مؤسسه راه آهن در امور فنی، کارشناسان مؤسسه در حال حاضر در حال بررسی پیشنهادات شرکت ها و کارتل های شش گانه هستند و پیش بینی می شود که در اواخر سال میلادی مراحل قانونی تعیین برنده مناقصه به پایان برسد. نامبرده افزود که قطار مزبور از شهرک اقتصادی ملک عبدا ... عبور خواهد کرد و دو ایستگاه در فرودگاه جده و یک ایستگاه در استان جده خواهد داشت.
کاهش نرخ مکالمات بین المللی شرکت موبایلی در روزهای پنج شنبه و جمعه
به گزارش روزنامه الوطن، شرکت ارتباطات «موبایلی» تخفیف ویژه ای برای ارتباطات بین المللی سیم کارت های دائمی و شارژی خود در روزهای پنج شنبه و جمعه هر هفته در نظر گرفته و قرار است نرخ مکالمات با کشور های حوزه خلیج فارس دقیقه ای به 60 هلله و به مصر، هند، پاکستان و سودان به دقیقه ای یک ریال سعودی برسد. نرخ مکالمات با سایر کشورها نیز کاهش یافته است.
افزایش سهمیه حجاج مصری در سال جاری
به گزارش روزنامه الریاض وزیر گردشگری مصر و سرپرست حج سیاسی آن کشور تایید کرد که سهمیه و روادید حج مصر در سال جاری از 55 هزار نفر به 400. 75 نفر افزایش یافته است. بر اساس اظهارات نامبرده حجاج مصر امسال برای نخستین بار عازم فرودگاه جده می شوند و از فرودگاه مدینه به کشور شان باز میگردند. نامبرده با اشاره به معضل تخلف عمره گذاران کشورهای مختلف گفت که سالانه نیم میلیون عمره گذار تا موسم حج و بعد از آن تخلف دارند که عمره گذاران مصری در رتبه ششم قرار دارند.
افزایش اجاره بهای مکه و جده به میزان 200%
به گزارش روزنامه المدینه، اجاره بهای هتل آپارتمان های شهر مکه، جده و طائف در حال حاضر به میزان 100% تا 200% افزایش یافته است. با افزایش تعداد عمره گذاران و علیرغم ادامه صدور مجوز تبدیل ساختمان ها به هتل آپارتمان ها از سوی وزارت صنایع و بازرگانی اجاره بها نیز افزایش یافته است. به گزارش منابع آگاه در حال حاضر نزدیک به 250 درخواست مجوز احداث ساختمان های جدید از میزان افزایش اجاره بها کاسته شود.
احداث دو باب هتل در مکه و مدینه توسط شرکت طیبه
به گزارش روزنامه الوطن شرکت سرمایه گذاری طیبه قرارداد احداث دو باب هتل بنام های زهره طیبه در مدینه و اراک در مکه مکرمه به مبلغ 000. 360. 1 ریال سعودی را منعقد ساخته و قرار است که این دو هتل ظرف 8 ماه احداث گردد.
هتل زهره طیبه بر روی قطعه شماره 2019 در منطقه مرکزی مدینه غرب جاده ملک فیصل و شرق خیابان سلمان فارسی که یکی از نزدیک ترین قطعات به مسجد النبی (ص) بشمار می رود، احداث خواهد شد. مساحت این قطعه زمین بالغ بر 982 متر مربع می باشد. اما هتل اراک مکه بر روی قطعه شماره (09) به مساحت 2012 متر مربع واقع در ریع بخش و مشرف بر 3 خیابان منجمله خیابان اصلی اجیاد می باشد قیمت زمین این هتل بالغ بر 20 میلیون ریال سعودی می باشد.
کاهش قیمت مرغ در عربستان
به گزارش روزنامه عکاظ بدلیل نگرانی از گرمای تابستان و نگرانی مرغداران عربستانی از اجرای قانون فروش مرغ زنده و فعالیت واحدهای ذبح و پرکنی مرغ زنده، قیمت هر کیلوگرم مرغ بین 50 تا 70 هلله کاهش یافته و قیمت هر کیلوگرم مرغ به 5/ 5 تا 6 ریال رسیده است. مرغداران عقیده دارند که ادامه این روند بر حجم تولید مرغ در عربستان اثر می گذارد زیرا این نرخ جوابگوی هزینه های تولید نیست. در حال حاضر هزینه واقعی تولید هر قطعه مرغ زنده بین 6 الی 25/ 6 ریال می رسد و برخی از مزارع در هر دوره تولید بیش از 000. 80 ریال ضرر می کنند. لذا مرغداران خواستار توقف ممنوعیت فروش مرغ زنده برای یکسال آینده هستند. بر اساس گزارش مرغداران منطقه شرقیه سعودی جهت جلوگیری از ادامه سیر نزولی قیمت مرغ در عربستان که تا رقم 5/ 5 ریال سعودی رسیده بود توافق کردند که از روز شنبه 4/ 8/ 1386 قیمت مرغ را در مرز 5/ 6 سعودی تثبیت کنند. هدف بعدی این تولید کنندگان عمده مرغ نقش عمده ای در دستیابی به این توافق ایفا کردند.
روزنامه عکاظ همچنین فاش کرد که با فروش تولیدات یک مرغداری عمده (با ظرفیت تولید 000. 350 قطعه مرغ در هر دوره) به مبلغ 5/ 5 ریال سعودی، توافق مزبور درهم شکست و جنگ قیمت ها مجدداً از سر گرفته شد. لازم به یادآوریست که حجم تولید مرغ هر یک از مرغداری های عمده منطقه شرقیه (8 مرغداری) بین 000. 450 تا یک میلیون قطعه در هر دوره نوسان دارد و در شرایط فعلی ضرر هر قطعه بین 50 تا 75 هلله می باشد که با اجرای قانون ممنوعیت فروش مرغ زنده این مقدار نیز افزایش خواهد یافت. در سال جاری علاوه بر یکسری عوامل مربوط به تولید و بازاریابی افزایش تعداد مرغداریها و افزایش وزن قطعات مرغ زنده که در تابستان سال جاری بالغ بر 2000 گرم در هر قطعه بود، از علل کاهش قیمتها می باشد.
ص: 85
انتصاب اعضای هیئت مدیره موسسه ادلاء در مدینه منوره
به گزارش روزنامه عکاظ، اعضای جدید هیئت مدیره موسسه ادلاء از وزیر حج عربستان به خاطر انتصاب خود در این سمت تقدیر و تشکر کردند. در این گزارش همچنین آمده است که وزیر حج عربستان در هفته دوم فروردین سال جاری 2007 م نتایج انتخابات هیئت مدیره موسسه ادلاء را لغو و هیئت مدیره جدید را منصوب کرد. اعضای هیئت مدیره موسسه در حال حاضر عبارتند از:
دکتر یوسف حواله رئیس هیئت مدیره (از دوره قبل)
محمد علی مصلوح نایب رییس هیئت مدیره (از دوره قبل)
خیرالدین بصراوی
فتح الرحمن ابوالجود
عزمی عمر حبش
اعضای جدید
مصطفی الیاس
سمیر عبدا ... کردی
فهد عبدالحمید شحاته
حاتم جعفر بالی
اسامه محمد طائفی
یاسر غالب دبور
ولید مصطفی نعمان
پیشرفت 60% پروژه پل جمرات
به گزارش روزنامه عکاظ، حبیب زین العابدین معاون وزیر امور شهرداری های عربستان و سرپرست پروژه های بازسازی مشاعر مقدس در خصوص پیشرفت کارهای اجرائی در مرحله دوم طرح احداث پل جمرات اظهار داشت که مرحله دوم طرح به میزان 60% پیشرفت داشته و شامل احداث طبقه دوم و سه ورودی و خروجی شیبدار می باشد و با تکمیل این مرحله، ظرفیت پذیرش پل جمرات به 000. 400 نفر در ساعت خواهد رسید و بر این اساس برنامه های جدید تفویج به پل جمرات تدوین خواهدشد. نامبرده افزود که ستون های طبقه سوم قبل از موسم حج سال جاری احداث خواهد شد و با تکمیل 4 طبقه پل جمرات، پروژه تردد حجاج به پل جمرات توسط 11 خروجی ساماندهی خواهد شد.
ممنوعیت ورود کتب تفسیر به عربستان
به گزارش روزنامه عکاظ، وزیر اوقاف و امور اسلامی و ارشاد سعودی در ملاقات با رئیس و اعضای هیئت مدیره انجمن ناشرین سعودی در پاسخ به سئوال آنها در مورد ممنوعیت ورود کتب تفسیر به عربستان سعودی گفت که گویا در این خصوص سوء تفاهم رخ داده است نامبرده ضمن مقصر دانستن گمرکات سعودی در این خصوص، وزارت خود را از این امر مبرا دانست و قول داد که طی نامه ای به مدیر گمرک سعودی، منظور اصلی وزارت خود را از مکاتبات به عمل آمده در این خصوص شرح دهد.
افزایش هزینه های زندگی در سال جاری در عربستان سعودی
به گزارش روزنامه عکاظ، سازمان آمارهای عمومی و اطلاعات وزارت اقتصاد و دارایی عربستان هزینه زندگی در آن کشور در مه ماه سال 2007 م نسبت به مه ماه سال 2006 م شاهد افزایش 04/ 3% بوده که بیشترین افزایش مربوط به اجاره بها، آب بها به میزان 54/ 6% و مواد غذایی به میزان 84/ 5% می باشد. افزایش قیمت ها شامل گروه های (سبدهای) زیر بود
اجاره بها، بهای آب و سوخت به میزان 54/ 6%
مواد غذایی و نوشیدنی ها به میزان 84/ 5%
ص: 86
درمان و امور پزشکی: به میزان 14/ 2%
کالا و خدمات دیگر: به میزان 14/ 2%
لوازم خانگی و مبلمان: به میزان 14/ 1%
حمل و نقل و ارتباطات: به میزان 74/ 0%
حوادث
مسمومیت 23 نفر در مدینه به دلیل آلودگی به میکروب سالمونیللا
به گزارش روزنامه عکاظ به دنبال مسمومیت 23 نفر شهروند و زائر در مدینه منوره به دلیل مصرف غذای آلوده به میکروب سالمونیللا، رستوران عرضه کننده کباب ترکی آلوده به سالمونیللا تعطیل و کمیته سه گانه متشکل از نمایندگان امارت مدینه، شهرداری و اداره کل بهداشت مدینه منوره جهت تعیین غرامت و مجازات رستوران مزبور تشکیل شد. پیش بینی می شود که رستوران مزبور بابت هر مشتری که دچار مسمومیت شده مبلغ 1000 تا 000. 100 ریال سعودی جریمه شود. طبق گزارش اداره بهداشت مدینه 16 بزرگسال و 7 کودک دچار مسومیت شده اند و جهت درمان به مدت 5 روز الی یک هفته در بیمارستانهای مدینه بستری شده اند و کوچک ترین مسموم شدگان یک نوزاد 4 ماهه و یک کودک 4 ساله می باشند.
مصادره کردن 000. 40 کیلوگرم گوشت و مرغ فاسد در مکه مکرمه
به گزارش روزنامه عکاظ نیروهای شهرداری مکه طی یک عملیات ضربتی دو انبار بزرگ گوشت و ماهی فاسد را درمنطقه مسفله کشف و مقدار 000. 40 کیلوگرم گوشت و ماهی فاسد را مصادره و معدوم ساختند.
آتش سوزی دریکی از هتل های مکه مکرمه
به گزارش روزنامه عکاظ بر اثر وقوع آتش سوزی گسترده در هتل 15 طبقه الرواسی در الغزه در مکه مکرمه تعداد 3 عمره گذار فوت و 26 نفر زخمی شدند. نیروهای امداد و دفاع المدنی که به محل وقوع آتش سوزی شتافته بودند، توانستند 905 نفر عمره گذار از ملیت های مختلف را تخلیه و نجات دهند. به گزارش اداره دفاع المدنی مکه، آتش سوزی نخست در سالن طبقه 12 (به مساحت 48 متر مربع) رخ داد و تعداد 9 اکیپ امدادرسانی در عملیات نجات ساکنین هتل شرکت جستند. 24 نفر از زخمی ها به بیمارستان ملک عبدالعزیز در الزاهر و یک نفر به بیمارستان ملک فیصل در الششه و یک نفر وخیم الحال به بیمارستان تخصصی نور منتقل شدند. یک نفر از متولیان تبعه قطر و دیگری تبعه سودان می باشد اما زخمی ها 12 نفرشان تبعه قطر، 5 نفر تبعه فلسطین، 4 نفر تبعه سعودی، 2 نفر تبعه الجزایر، یک نفر تبعه بنگلادش و یک نفر تبعه مصر می باشد. تعدادی زائر ایرانی نیز در طبقه ششم این هتل مستقر بودند که به آنان آسیبی نرسید.
آتش سوزی در هتلی در محله مسفله در مکه مکرمه
به گزار ش روزنامه عکاظ به دنبال وقوع آتش سوزی در هتل 7 طبقه ای در محله المسفله نیروهای امدادی هلال احمر به محل وقوع حادثه شتافتند و 70 عمره گذار را از هتل تخلیه کردند. آتش سوزی در یکی از اتاقهای طبقه چهارم هتل بر اثر اتصال سیم های برق رخ داد و نیروهای دفاع المدنی بلافاصله برق هتل را قطع کردند تا اقدامات مقتضی جهت تحقق معیارهای ایمنی به عمل آید.
آخرین اخبار عراق و سوریه
الف خلاصه گزارش عراق:
در مجموع از تاریخ 13/ 09/ 84 لغایت جمعه 22/ 04/ 86 تعداد 549375 نفر به عراق اعزام شدند.
تداخل زائران ایرانی و عراقی در مرز مهران همچنان از مشکلات عمده و اساسی است خصوصاً روز چهارشنبه مورخ 27/ 4/ 86 که حضور نیروهای امریکایی در مرز باعث کندی حرکت اعزام زائران به داخل خاک عراق نیز شده بود و نسبت به روزهای قبل آخرین کاروان 2 ساعت دیرتر مرز زرباطیه را به سمت نجف ترک کرد، ضمن اینکه این تأخیر موجب گردید آخرین کاروان های خروجی با اولین کاروان های ورودی نیز همزمانی داشته باشند، اولین کاروان ورودی ساعت 40/ 12 از خاک عراق وارد پایانه مهران شد و آخرین کاروان خروجی ساعت 20/ 14 مرز زرباطیه عراق را به سمت نجف ترک کرد. مجدداً به تفکیک زمان ورود و خروج تأکید می گردد. ضمن اینکه برای ورود و خروج زائران عراقی با زائران ایرانی نیز بایستی زمانبندی شود.
سفارت عراق در تهران قصد دارد سیستم ثبت اطلاعات و کنترل اسامی درخواست کنندگان روادید را مکانیزه نماید از اینرو یک گروه از مسئولین رایانه وزارت خارجه عراق به تهران آمده اند و جلسه ای نیز با مسئولین سازمان و شمسا داشته و درخواست دارند از این پس
ص: 87
اطلاعات مربوط به کاروان ها برای اخذ روادید به صورت DC به آنان داده شود، در این خصوص با ستاد محترم عراق وزارت امور خارجه هماهنگی های لازم به عمل آمد.
عمده ترین مشکل زائران در عراق خاموش کردن وسایل خنک کننده هتل های کربلا و نجف توسط صاحبان هتل ها و گرمازدگی زائران به دلیل کمبود برق شهری (فقط 2 ساعت در روز) و نبود سوخت برای راه اندازی ژنراتورهای مولد برق هتل ها است، زیرا قیمت نفت گاز (گازوئیل) در عراق گران و تهیه آن نیز به سادگی میسر نیست، همچنین سوخت مورد نیاز اتوبوس های حامل زائران، ضمن اینکه به بهانه تهیه سوخت گران توسط صاحبان هتل ها و شرکت های حمل و نقل، هزینه سفر زائران را به میزان قابل توجهی بالابرده و هزینه های ارزی را به شدت افزایش خواهد داد. از اینرو از مسئولین محترم ذیربط کشور، خصوصاً وزارت محترم نفت درخواست داریم در این مورد سازمان حج و زیارت را همچون گذشته یاری فرمایند.
ب خلاصه گزارش سوریه:
تعداد زائران ورودی به سوریه با اتوبوس و از طریق کاروان های مجاز 2160 نفر و به صورت غیر مجاز و تک فروشی 2320 نفر و به وسیله قطار 115 نفر و به وسیله هواپیما 6977 نفر شامل: شرکت هواپیمایی کاسپین 2808 نفر- ماهان 1440 نفر- ایران ایر 939 نفر- آریا 480 نفر- تابان 360 نفر- ارم 310 نفر و سوریه ایران لاین 480 نفر. به نقل از دفتر نمایندگی سازمان حج و زیارت در دمشق مدیران راهنمای کاروان های زمینی سوریه از برخورد پلیس گذرنامه در مرز بازرگان گله مند بودند و در جلسه ای که معمولًا همه هفته در دمشق برگزار می شود جملگی اظهار داشتند:" از مدیران کاروان ها درخواست وجوهات غیر قانونی می کنند و چنانچه پرداخت نشود باید ساعت ها در انتظار ممهور کردن گذرنامه در مرز بمانی. با توجه به اینکه در عقد قرارداد میان شرکت ها و دفاتر خدمات زیارتی با تعاونی های حمل و نقل که زائر به سوریه می آورند قید شده است: در طول مدت سفر، اتوبوس باید در اختیار زائران باشد، رانندگان پس از رساندن زائران به سوریه بلافاصله اقدام به بازگشت به ایران نموده و زائران اکثراً در طول مدت اقامت در سوریه بدون وسیله نقلیه هستند و یا اینکه یک روز در هفته یک اتوبوس برای جابجایی زائران اجاره می شودو اغلب رانندگان به دلیل خستگی زیاد در مسیر تصادف می کنند. لذا لازم است تا سازمان راه داری و حمل و نقل جاده ای تدبیری اتخاذ نماید که برای هر راننده در هر 15 روز یک بار مجوز خروج از کشور صادر شود.
دشمن اصلی آمریکا عربستان است، نه ایران
«توماس فریدمن»، ستون نویس روزنامه «نیویورک‌تایمز»، که یکی از شرکت‌کنندگان در اجلاس اخیر داووس نیز بوده، با برشمردن تعاملات ایران و عربستان با آمریکا، به سیاستمداران کاخ سفید حمله کرده است که چرا به جای عربستان، با ایران درگیر می‌شوند.
وی سپس با ارائه پیشنهاد بازگشایی سریع سفارت آمریکا در تهران، آن را گره‌گشای مشکلات منطقه و حتی مسأله فلسطین دانست.
در این گزارش آمده است:
یک آزمایش کوچک از سیاست خارجی آمریکا
من می‌خواهم دو کشور A و B را مقایسه کرده و پس از آن، شما به من بگویید کدام یک متحد آمریکاست و کدام یک نیست.
کشور: A
این کشور فعالانه در شکست طالبان در افغانستان و جایگزینی آنها با اتحاد مسلمانان میانه‌رو منتخب آمریکا مشارکت داشت. کشور A معمولًا انتخابات‌های آزادی را برگزار می‌کند. در کشور A زنان حق رأی داشته، دارای پست‌های اداری بوده و بیشتر دانشجویان دانشگاه‌های آن را تشکیل می‌دهند و به شدت در نیروی کار نیز مشارکت دارند.
در 11 سپتامبر، اتباع کشور A جزو معدود مردم کشورهای مسلمانی بودند که دست به تظاهرات‌هایی در حمایت از آمریکا زدند. به تازگی، رییس‌جمهور رادیکال کشور A، کنفرانسی را درباره چرایی رخ ندادن هولوکاست برگزار کرد تا بتواند محبوبیتی به دست آورد. یک ماه بعد کشور A انتخابات شوراهای شهر را برگزار کرد و طرفداران این رییس جمهور از سوی رأی‌دهندگانی که طرفدار محافظه‌کاران میانه‌روتری هستند، شکست خوردند.
کشور A منابع استراتژیکی در موفقیت دولت شیعی متحد آمریکا در عراق دارد.
هرچند کشور A کشوری مسلمان در همجواری عراق است، تاکنون هیچ بمب‌گذار انتحاری را به این کشور نفرستاده و مدتهاست از مسیحیان و یهودیان خود نیز حمایت می‌کند. کشور A بیش از هر کشور مسلمان دیگری در خاورمیانه دارای وبلاگ و وبلاگ‌نویس است. اسلامی که در کشور A اجرا می‌شود، به زنان احترام می‌گذارد، با توجه به مدرنیته قابل تفسیر دوباره است و پوچ‌گرایی «القاعده» را نیز رد می‌کند.
کشور: B
ص: 88
کشور B در عملیات 11 سپتامبر، پانزده تا نوزده هواپیما ربا به آمریکا فرستاده بود. زنان حق رانندگی، رأی و یا داشتن پست‌های اداری را ندارند. در کشور B ساختن کلیسا، کنیسه و یا معابد هندو غیرقانونی است. کشور B از نظر مالی به طالبان کمک می‌کند.
بنیادهای خیریه خصوصی کشور B برای بقای «القاعده» مفید بود و جوانان مساجد کشور B معمولًا برای بمب‌گذاری‌های انتحاری در عراق استخدام می‌شوند. مساجد و بنیادهای خیریه این کشور از شورشیان عراق حمایت مالی و غیرمالی می‌کنند. کشور B نمی‌خواهد دولت شیعه منتخب عراق موفق شود. در حالی که رهبران کشور B موافق آمریکا هستند، نظرسنجی‌ها نشان می‌دهد که بسیاری از مردم آن، با آمریکا دشمن بوده و حتی عده‌ای در 11 سپتامبر جشن گرفتند. اسلامی که در کشور B اجرا می‌شود و به بیشتر مساجد جهان صادر می‌شود، خصومت بارترین نوع آن نسبت به مدرنیته و دیگر ادیان است.
پرسش: کدام کشور، متحد طبیعی آمریکاست؟ A یا B؟ مطمئناً پاسخ، کشور A است. کشور A ایران است و کشور B عربستان سعودی. نگران نباشید، من می‌دانم که ایران نیز در برخی موارد، حامی تروریسم علیه آمریکا بوده و عربستان هم در برهه‌های حساسی در چند منطقه از آمریکا حمایت کرده است. نکته مورد نظر من، دشمنی بین ایران و آمریکا از زمان سقوط شاه در سال 1979 است که سازمان‌یافته نیست.
به دلایل فرهنگ، تاریخ و جغرافیا، ما منافع مشترک بسیاری با مردم ایران داریم. چون آمریکا دو دشمن بزرگ ایران (طالبان و صدام) را از بین برده است. محمد حسین عادلی، سفیر سابق ایران در لندن، در اجلاس داووس به من گفت: در ایران هیچ بحثی وجود ندارد که آیا ما باید دشمنی با آمریکا را ادامه دهیم یا خیر. هم‌اکنون آمادگی برای مذاکره با آمریکا بیش از هر زمان دیگری است.
مهم‌تر از آن، این‌که برخلاف گفته‌های بسیاری از مردم که حل بحران فلسطین و اسرائیل را مهم‌ترین وظیفه آمریکا برای ایجاد ثبات در منطقه می‌دانند، مهم‌ترین کار، رفع درگیری ایران و آمریکاست و مشاجره فلسطین و اسرائیل در رده دوم است. این امر، کل خاورمیانه را متحوّل کرده و راه‌حل مشکل فلسطین و اسرائیل را نیز باز می‌کند؛ چراکه ایران از حامیان کلیدی حماس، جهاد اسلامی، حزب‌الله و سوریه است. کمک فعالانه ایران می‌تواند به ثبات عراق هم کمک کند.
به این دلایل، من مخالف جنگ با ایران بوده و طرفدار مذاکره هستم.
منزوی کردن ایران مانند کوبای کاسترو، تنها باعث نتایج مشابهی در این کشور می‌شود؛ تقویت کاستروهای ایران.
اما برای گفت‌وگوی موفقیت‌آمیز با ایران ما نیازمند اهرم‌هایی هستیم. حال این اهرم‌ها را چگونه به دست آوریم؟ ثابت کنیم که ایران نمی‌تواند حضور نظامی ما در خلیج [فارس] را پایان دهد. قیمت نفت را که مهم‌ترین ابزار رهبری تندرو ایران است، پایین بیاوریم و تندروها را از نظر مالی، تحت فشار قرار دهیم، اما همه این کارها باید همراه با روشن کردن این موضوع باشد که آمریکا قصد تغییر رژیم در ایران را ندارد بلکه تنها قصد او تغییر رفتار آنهاست؛ روشن کنید که آمریکا می‌خواهد هرچه سریعتر سفارت خود در تهران را بازگشایی کرده و نخستین کاری را که خواهد کرد نیز اعطای پنجاه هزار ویزای دانشجویی به جوانان ایرانی برای ادامه تحصیل در دانشگاه‌های آمریکاست. تنها این کار را بکنید و راحت بنشینید و شاهد انفجار جالب ایرانی‌ها باشید. می‌توانید روی این موضوع شرط ببندید.